ساختوسازهای مشابه؛ چالش معماری امروز
در همین رابطه مدیر عامل گروه ساختمانی کاراما معتقد است: استفاده از تکنولوژی، استفاده از فناوریهای روز در جهت ساخت یک بناست. مواد و فناوریهای جدید باعث به وجود آمدن چالشهای طراحی جدید و روشهای ساخت و ساز در طول تکامل ساختمان شده است؛ به ویژه از زمان پیدایش صنعت در قرن نوزدهم. تکنولوژی و معماری با عناصر مختلف یک ساختمان و تعاملات آن در ارتباط است و با پیشرفت علم ساختمان همکاری نزدیکی دارد. بسیاری از متخصصان و حرفهایها، نظریههای ویتروویوس را به عنوان پایههای فناوری معماری در نظر میگیرند.
محمد شمسزاده گفت: تکنولوژی در معماری در ابعاد مختلفی نفوذ کرده، شاید غیر از متریال و مصالح ساختمانی مدرن، موضوع بعدی که هر کسی با درنظر گرفتن این موضوع بهآن فکر کند، کامپیوتر و تمامی نرمافزارهایی است که کار طراحان و مهندسان را بسیار راحت کرده و کمک کرده تا تصویرسازی درستی از آنچه میخواهند پدید آورند داشته باشند. اما با ورود تکنولوژی در حوزه معماری و پدید آمدن نرمافزارهایی مانند اتوکد، زمان، نیرو و انرژی که صرف پلانها و طراحی و کشیدن آنها میشد، به نصف یا حتی کمتر کاهش پیدا کرده است. اما با تمامی این موارد باید در طراحی به هویت ملی نیز توجه داشت.
متن زیر ماحصل گفتوگوی ما با محمد شمسزاده «مدیر عامل گروه ساختمانی کاراما» حول محور معماری، تکنولوژی و هویت ملی است.
از نظر شما مجموعه کاراما در رشد صنعت ساختمانهای لوکس و حرکت به سمت مدرنسازی آن چه اهدافی را دنبال میکند؟
مجموعه کاراما همواره به دنبال پیشرفت با تکنولوژی بوده است. به طور مثال اگر ١٠سال پیش سازههای به کار برده در این شرکت بتنی بوده امروز در پروژه حسینی که روزهای پایانی خود را سپری میکند، از تکنولوژی پیشتنیده پسکشیده یا همان Post Tention استفاده کردیم که این امکان را به ما میدهد تا دهانههای بازتر و ستونهای کمتر داشته باشیم که در پارکینگها و… بسیار کاربردی است اما با وجود تمامی مزیتها در پروژه آینده ما صرفا به Post Tention بسنده نکردیم و به صورت وافل اجرا خواهیم کرد که تکنولوژی جدیدتری است. همچنین در هوشمندسازی صرفا به یک تاچ پنل ساده بسنده نکردیم و الان در پروژه حسینی سیستم مبتنی بر GPON بر پایه فضای ابری(Cloud) استفاده شده که امکانات فوقالعاده جذابی از قبیل دسترسی به تمامی سیستمهای بینالمللی تلویزیونی و اتوماسیون کامل ثبت سفارش خرید و سیستمهای تهویه و همچنین سیستمهای کنترل و امنیت و… را میدهد. شما الان در پروژه حسینی در تمامی نقاط به سیستمهای ماهوارهای و… دسترسی دارید. به طور مثال اگر داخل استخر باشید میتوانید تلفن منزل را به راحتی از روی تلفن همراه خود پاسخ دهید که به این سیستم اصطلاحا VoIP گفته میشود و همچنین امکانات کمنظیر دیگری از این قبیل همه و همه با وجود پیچیدگیهای اجرا در اولویتهای ما قرار داشتهاند. به طور مثال ما جزو اولین کمپانیهایی بودیم که استفاده از سنگهای دهبید را منسوخ اعلام کردیم و شروع به جایگزینی اسلبهای چند متری سنگ کردیم که الان سایر همکاران ما در منطقه هم از سنگهای اسلب استفاده میکنند. تمامی بلوکهای کارشده از بلوکهای توپر با استفاده از پوکههای معدنی مخروطی است و همچنین سایر مواد و متریالها.
از نظر شما پارامترهای اثرگذار زیباییشناختی معماری در ساختمانسازی چیست؟ استراتژی شما در این رابطه چگونه بوده است؟
امیدوارم پاسخ شما در این تجربه شخصی دریافت شود. ببینید این موضوع مربوط به سفر اخیر بنده به لندن است. به طور مثال تمامی شیشههای ما در آخرین پروژه این شرکت به صورت کرتنوال در سه طبقه به صورت یکپارچه شیشه اجرا شده است با یراق ویژه به صورت Hidden Vent که هر عدد از این یراقها ١۵٠٠ دلار (چیزی حدود ۴٨ میلیون تومان) قیمت دارد. چنین هزینههایی را ما در لندن ندیدیم یا بسیار کم دیدیم، اما سوالی که ایجاد میشود چگونه است که طراحی نماها در آن کشور در نظر ما در عین سادگی بسیار مجلل و زیبا است، اما در ایران با وجود رواج استفاده از این مواد و متریال کمتر این احساس به ما منتقل میشود. پاسخ این سوال به نظر بنده در توجه به جزئیات اجرا و نصب این تجهیزات گرانقیمت است.
به طور مثال در پنجره شما کمی اعوجاج میبینید؛ در نصب پنجره میبینید که کمی برش فارسی، کج است. شاید از نزدیک قابل تشخیص باشد و گذر کنید، اما این همان علت تمایز میان لندن و ایران است. به قول طراح معروف دوره مدرنیسم دیتر رمس، اهمیت در جزئیات است.
چقدر نحوه فعالیتها و پروژههایی که انجام دادید با نیاز جامعه تطابق دارد؟
کمی قبلتر از انقلاب جمعیت افزایش پیدا کرده بود و نیاز بود فقط بسازند! به طور مثال گفته میشد ٢میلیون متر مربع باید ساخته شود مهم نبود چه ساخته شود هرچه بود فروش میرفت، چون فرصتی برای تفکر در رابطه با کیفیت نبود فقط کمیت مطرح بود و بعد هم با افزایش سیل عظیم جمعیت دهه شصتیها، امکانات رفاهی ساختمانها و… در اولویتهای آخر خانوادهها بود. اما امروزه با عبور از پیک جمعیتی شرایط بسیار متفاوت است. بعد از دهه هفتادیها که الان در سن استقلال و نیازمند مسکن هستند، الان دهه هشتادیها هم از راه میرسند و ما باید برای مسکن آنها نیز برنامهریزی مدون داشته باشیم. الان برای خانوادهها تعریف مسکن به مثابه یک واحد مسکونی نیست و کاملا تغییر کرده است. امروزه امکانات تفریحی و رفاهی ساختمان بیش از گذشته در اولویتهای اول است و بازار فروش ملک بسیار رقابتی است. همانطور که گفتم الان باید بیشتر به جزئیات توجه کرد. برای خانوادههای جوان صرفا زندگی در زیر یک سقف با سیستم گرمایش و سرمایش خوب مطرح نیست و امکانات لابی خوب، معماری و طراحی زیبا را نیز مد نظر دارند و… لذا ما هرچه جلوتر میرویم باید این مسائل را در اولویت خود به طور ناخودآگاه درنظر داشته باشیم چون بازار این را میطلبد. الان کوالیتی بسیار مهمتر از کوانتیتی است. یک زمانی شما در تعریف ثروت خود میگفتید هزار متر ملک دارید اما الان تعریف شما این خواهد بود که ٢٠٠ متر در فلان بافت با فلان امکانات رفاهی که شاید ارزش ملک ٢٠٠ متری برابر با ملک هزار متری در منطقه مشابه باشد.
نگرش شرکت شما در رابطه با مشتریمداری و خدمات پس از فروش چگونه است؟
همواره مشتری را قسمتی از مجموعه خود میدانیم و در روابط با مالکی آن پروژههای اجرا شده، از ( CRM(Customer؟؟؟؟؟به سمت (CLV (Customer lifetime Value حرکت میکنیم؛ یعنی مثلا ما حدود ١٠٠ پروژه در طول ٣٠ سال گذشته ساختهایم و ١٠٠تا ٢٠ واحد میشود چیزی حدود ۲هزار واحد مسکونی و این یعنی ما جامعهای داریم که ۲هزار مالک مسکن دارد. این جامعه از ٣٠سال پیش تاکنون فرزندانشان رشد کردهاند و نیازهای متفاوتی دارند. به طور مثال یک خانواده فرزند دختر نوجوان داشتند و الان فرزندشان ازدواج کرده است و نیازمند مسکن جدیدی است یا خانهای که ٢٠ سال پیش گرفتند الان نیاز به بازسازی یا ارتقا دارد. لذا ارزشی که یک مشتری در درازمدت برایمان دارد بسیار مهم است و بارها پیش آمده است که یک واحد مسکونی را با رقمی پایینتر فروختهایم به دید اینکه یک دوست به مجموعه خودمان اضافه کردیم و این بسیار برای ما ارزشمند است و از نظر من متاسفانه ما در بازاریابی بسیار عقب هستیم.
یک زمانی بعد از انقلاب صنعتی، به طور مثال کمپانی فورد شعارش این بود که ما هر خودرویی که مشتری بخواهد تولید خواهیم کرد به شرطی که خودروی مورد نظر مشتری مشکی باشد! چیزی که ما هنوز در خودروسازهای داخلی میبینیم! و متاسفانه هنوز تفکر همان تفکر زمان انقلاب صنعتی و تولید انبوه است این درحالی است که کمپانیهای بزرگ مانند مایکروسافت همه ساله میلیونها دلار خرج فعالیتهای بشردوستانه در کشورهای محروم میکنند تا بتوانند علاوه بر انجام مسوولیتهای انسانی خود، قلب مشتری خود را تسخیر کنندکه در دنیا به عنوان بازاریابی نوع سوم شناخته میشود.