در گفتوگوی «دنیای اقتصاد» با کارشناس صنعت خردهفروشی تاکید شد
دولت از ورود صنعت خردهفروشی به بازار سرمایه حمایت کند
آنها باید به یک اصل ضروری پایبند باشند: «پذیرش تغییر در تجارت از پایین به بالا». این اصل اگر توسط خردهفروشان سنتی پذیرفته شود، آنها در این مسیر ثابت قدم خواهند بود. خردهفروشیهای سنتی برای حرکت به سمت خردهفروشی مدرن باید به برخی نکات توجه کنند. نکاتی که شنیدنش موجب تداوم کسب و کارشان خواهد بود.
در همین راستا علی خویه، مدرس دانشگاه و کارشناس صنعت خردهفروشی، مولف و مترجم کتابهایی در حوزه چیدمان فروشگاهی، مهندسی فروش، بازاریابی و برند که ۱۹ سال سابقه فعالیت اجرایی در حوزه صنعت خردهفروشی دارد، در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» ضمن بیان چالشها و مشکلات صنعت خردهفروشی به بیان راهکارهایی در راستای توسعه این صنعت پرداخته است. خویه با تاکید بر اینکه صدها مشکل و مانع در مسیر پیشرفت صنعت خردهفروشی وجود دارد که اجازه رشد به این صنعت را نمیدهد، پیشنهاد کرد مانند کشورهای دیگر، در کشور ما نیز دولت باید از خردهفروشیها حمایت کند تا وارد بورس و فرابورس شوند که در این صورت خردهفروشی سنتی و خردهفروشی مدرن میتوانند در رقابت با هم رشد و توسعه پیدا کنند. مشروح این گفتوگو به شرح ذیل است:
چه چالشها و مشکلاتی در صنعت خردهفروشی وجود دارد؟
در صنعت خردهفروشی به عنوان یک صنعت نوپا در کشور ما، افراد و شرکتهایی که وارد این صنعت میشوند با دو چالش مواجه هستند که شامل چالشهای داخلی و بیرونی است. چالشهای داخلی مربوط به منابع انسانی، سیستمسازی، نرمافزار، سیستمهای دزدبری، چیدمان کالا، واحد بازرگانی، خرید، ساختار سازمانی، سیستمهای حسابداری و مالی به دلیل نبود یک نرمافزار حرفهای و یکپارچه در کشور، مدیریت منابع انسانی به لحاظ تغییر پی درپی نیروهای انسانی به سبب کمبود حقوق و مزایا و همچنین فرانچایزر یا پشتیبانیها یا خدمات داخلی، که این مسائل موجب میشود بسیاری از افراد به علت حجم بالای مشکلات داخلی از این صنعت خارج شوند. مشکلات بیرونی نیز مربوط به تحریمها، قیمت دلار، افت و خیز قیمتها، تغییر سیاستهای دولت نسبت به این صنعت، نداشتن ثبات مالی و ثبات سیاستگذاری در این صنعت است که فعالان این صنعت را آزار میدهد.
بسیاری از فعالان این صنعت ادعای ورشکستگی و زیان میکنند و فقط برای اینکه چراغ این صنعت را روشن نگه دارند، در آن باقی ماندهاند که این موضوع بسیار چالش برانگیز است. از طرفی واردکنندهها این صنعت را تحتتاثیر قرار میدهند و در عین حال شرکتها رویه ثابت و استانداردی ندارند و ما به طور مستمر شاهد تغییر بستهبندیها، قیمتها، فروشندهها و منابع انسانی این کمپانیها هستیم که این تغییرات بیرونی صنعت خردهفروشی را تحتتاثیر خود درآورده و به این صنعت صدمه میزند.
پیشنهاد شما به بخش خصوصی فعال در این صنعت برای رشد و توسعه صنعت خردهفروشی چیست؟
پیشنهاد مهمی که میتوان در این راستا به بخش خصوصی ارائه کرد، این است که با هم ترکیب و یکی شوند و فروشگاه بزرگی را افتتاح و مدیریت کنند و در این صنعت شروع به فعالیت کنند. سپس کمکم میتوانند پیشرفت کرده و شعبههای دیگری را راهاندازی و در این صنعت رشد کنند. چرا که واقعا یکدست صدا ندارد و بخش خصوصی باید بتواند در این حوزه با یکپارچگی و اتحاد فعالیت کند. باید این موضوع را بپذیرند که دیگر نمیتوانند در این صنعت به تنهایی فعالیت کنند چند سوپرمارکت که در کنار هم هستند، میتوانند با هم به یک توازن قانونی و ثبات استاندارد رویهای برسند و با هم یکی شوند و وارد این صنعت شوند. تحقق این موضوع نیازمند آن است که بلوغ و دانش این افراد افزایش پیدا کند. آنها باید آموزشهای لازم را ببینند و برخی از سازمانهای حمایتی مثل تعاونیها، سازمان ثبت شرکتها و وزارت صمت از آنها حمایت کنند تا با یکی شدن بتوانند کار خود را توسعه دهند.
فرهنگ خردهفروشی و فرهنگ دانشی و نگرشی به خردهفروشی توسعه پیدا نکرده است. درواقع صنعت خردهفروشی مانند کشاورزی سنتی است تا وقتی که از یک کشاورز دعوت نکنند و به او کشاورزی مدرن را آموزش ندهند به کشاورزی سنتی خود با مصرف آب زیاد ادامه میدهد، بدون اینکه بهرهوری بالایی از زمین خود ببرد. بنابراین باید با ارائه آموزشها و مشاورههای رایگان به خردهفروشان سنتی از آنها حمایت کنند تا این صنعت رشد کند و روی پای خود بایستد.
دولت چگونه میتواند بین خردهفروشی سنتی و خردهفروشی مدرن توازن ایجاد کند؟ به طوری که این دو بخش به تقابل هم نایستند و درکنار هم پیش بروند؟
متاسفانه در هر جایی که دولت به عنوان رقیب بخش خصوصی وارد شده است، این توازن به هم ریخته است. مانند کشورهای بزرگ دنیا، بزرگترین خدمت و کمکی که دولت میتواند به صنعت خردهفروشی بکند، این است که خودش را از این صنعت کنار بکشد و اجازه دهد که واحدهای خصوصی خودشان در این صنعت فعالیت کنند؛ نه اینکه بخواهد با آنها رقابت کند. در هر صنعتی که دولت ورود کرده، چون لابی عظیمی پشت آن ارگان وجود دارد، بخش خصوصی نمیتواند با این همه رابطه و ضابطه و حجم عظیمی از ارتباطات رقابت کند. به همین دلیل بخش خصوصی خود به خود یا حذف میشود یا خودش را کنار میکشد. به نظر میرسد که دولت باید امکان ورود صنعت خردهفروشی به فعالیتهایی مثل بورس و فرابورس را تسهیل کند و به صورت خصوصی آنها را فعال کند و به جای رقابت با بخش خصوصی، تلاش کند که آنها پیشرفت کنند و روی پای خودشان بایستند.
اگر دولت از خردهفروشیها حمایت کند تا وارد بورس و فرابورس شوند، کمک بزرگی به آنها کرده و از این تقابل جلوگیری میکند و موجب میشود که خردهفروشی سنتی و خردهفروشی مدرن در رقابت با هم رشد کنند و در هر صنعتی بر اساس خدماتی که ارائه میکنند، کار خود را توسعه دهد و سهامدار بگیرد و مردم را داخل این سودشان دخالت دهد و در نهایت رشد کند. مثل کشورهای پیشرفته که چنین روندی در آنها وجود دارد و فروشگاههای بزرگ دنیا به دلیل ورود به بورس امروز هزاران شعبه دارند و از آنها حمایتهای لازم انجام شده و مردم خودشان را سهامدار این فروشگاهها میدانند. بنابراین خود مردم وارد این عرصه میشوند که به شعب این فروشگاهها اضافه شود و به این ترتیب از رشد و توسعه آنها حمایت میکنند.
چه کشورهایی در این بخش میتوانند الگوی کشور ما باشند؟ نزدیکترین کشور همسایه به ایران، امارات است که البته اقتصاد کشور ما مشابه اقتصاد این کشورها نیست؛ اما میتوان گفت که اقتصاد کشور ما تا حدودی شبیه اقتصاد کشورهای تایلند، ترکیه و روسیه است؛ به این دلیل که این کشورها هم تحتتاثیر تحریمها و قیمت دلار قرار میگیرند و ارزش پول ملی آنها نوسان دارد. اما اقتصاد ایران مشابه کشورهای اروپایی و سایر کشورهای توسعهیافته نیست. بنابراین اقتصاد ما را میتوان با اقتصاد کشورهای در حال توسعه مانند مصر و کشورهای جنوب اروپا مثل اوکراین، آرژانتین و برزیل مقایسه کرد و یکسری الگوهایی را در زمینه توسعه صنعت خردهفروشی از آنها گرفت و انجام داد.