صفر تا صد تبدیل یک ایده به کسب‌وکار

 به عنوان مثال ایده‌هایی بوده‌‌اند که گرفتن حق اشتراک یا حق عضویت روش درآمدزایی آنها بود اما زمانی که وارد بازار کار شدند، این موضوع مشخص شده که پرسونای مخاطب به صورتی است که در ابتدا هزینه حتی ۵ سال اشتراک را روی خرید اولیه می‌‌پذیرد، اما پرداخت ماهانه برای مخاطب دشوار است یا برعکس این موضوع رخ می‌دهد. اینکه محصول برای چه کسی ساخته می‌شود و مخاطب نسبت به کالا چه واکنشی نشان می‌دهد و چه میزان برای آن هزینه کند، ازجمله مسائل مهمی هستند و اینجاست که جمله معروف «همیشه حق با مشتری است» پررنگ‌‌تر از همیشه خودنمایی می‌کند. بنابراین زمانی که ایده به نظر منطقی و معقول آمد، باید دست به کار شد و MVP خود را برای آزمایش درست کرده و وارد بازار شویم. در این بین افرادی نگران این موضوع هستند که یک ایده خوب داشتند و به نظر فرد دیگری آن را اجرا کرده است، با وجود این نیز فقط کافی است روش خاصی را برای اجرای ایده یافت. به عنوان مثال علی بابا (پلتفرم B۲B چین) در سال ۱۹۹۹ شروع به کار کرد و حدود ۲۳ سال از فعالیت آن در این حوزه می‌گذرد و indiaMart از سال ۱۹۹۶ در هند کار خود را آغاز کرد. با وجود این رقبا، استارت‌آپی به نام Zetwerk، سه سال پیش در هند با تمرکز روی پلتفرم B۲B فعالیت خود را آغاز کرد و توانست در طول مدت ۳ سال، یونیکورن (شرکت‌‌هایی که ارزش فعلی آنها بیش از یک میلیارد دلار است) شود. روش‌های دیگری نیز همچون توسعه افقی یا عمودی بیزینس، قاچ کردن یا انتخاب یک شاخه و پرداخت تخصصی به یک دسته‌بندی خاص در این خصوص وجود دارد.

داستان تیشه و بیل‌فروشی را شنیده‌‌ایم که وقتی همه افراد در حال کندن کوه و جست‌وجوی گنج بودند، تنها کسی که ثروتمند شد، بیل‌فروش بود. باید به بیزینس‌های جانبی فکر کرد، به عنوان مثال Kinnek.com پلتفرمی است که بر تسهیل توزیع عمده‌فروشی برای شرکت‌‌های کوچک و متوسط تمرکز دارد. یعنی به جای تمرکز بر عمده‌فروشی، به توزیع و تسهیل آن فکر کرده و بسیار موفق بوده است.

گاهی اوقات حتی تغییر مشتری نیز می‌تواند ساختاری جدید به یک ایده بدهد. فرض کنید به فکر تولید محصولی کاربردی و با قیمت مناسب و اقتصادی هستید. درست است که مشتری‌‌های این بازار بسیار گسترده هستند و تعداد تراکنش‌‌ها بسیار زیاد است، اما اگر قبل از شما بازار گرفته شود، شما می‌توانید با ارائه محصولی لوکس‌‌تر و با کیفیتی بسیار بالاتر، قیمت را بالا برده و طبقه‌‌ مشتریان خود را تغییر دهید. در این شرایط تراکنش‌‌ها (یا تعداد فروش) کمتر می‌شود اما با قیمتی بالاتر در حال عرضه محصول خود هستید. حتی ممکن است این دسته از مخاطبان، علاقه‌‌مند به پرداخت هزینه‌هایی مثل بیمه کردن محصول یا خدمات پس از فروش، خرید کارت‌های طلایی پشتیبانی و ... باشند.

تغییر جغرافیایی بازار نیز می‌تواند ایده‌‌ای نو از ایده‌‌ اجرا شده توسط دیگری بسازد. به عنوان مثال شاید فروش میوه‌های خشک تنها در مناطق خوب شهر به عنوان کالایی لوکس امکان‌پذیر باشد، اما در کشورهای سردسیر مانند روسیه، بسیار طرفدار دارد و بازار بسیار خوبی در انتظار فروشنده است.

از صحبت درباره ایده‌‌ نباید ترسید، بسیاری از افراد بر این باورند که «اگر ایده‌‌ام را بگویم، کپی می‌شود و من در ته چاه تاریکی تنها می‌مانم.» وقتی نویسنده‌‌ای در حال نوشتن داستانی است، تنها کسی که می‌داند این شخصیت‌ها چرا و چگونه دورهم جمع شده‌‌اند، فقط و فقط آن نویسنده است. اگر وسط داستان دست بکشد و بقیه را به دیگری بسپارد شک نکنید که پایانی متفاوت خواهید شنید. کلیت ایده در فکر و ذهن افراد است، پس قطعا انتهای داستانی که خود خالق آن هستیم، متفاوت از شنونده داستان خواهد بود. صحبت درباره ایده، یا پرزنت بیزینس پلن، ذهن را مرتب می‌کند و باعث می‌شود نقاط ضعف و مشکلات بهتر شناسایی شوند و در این میان باید با افراد خبره و دارای تخصص این حوزه مشورت و همفکری صورت گیرد.

مسیر کارآفرینی و دنیای استارت‌آپ روشنایی و تاریکی‌‌های زیادی دارد و بلندی و پستی فراوانی پیش روی افراد می‌‌گذارد اما برنده کسی است که راه را ادامه دهد. با هر شکست نباید در تاریکی پنهان شد.