توسعه واحدهای تحقیق و توسعه راه پیشرفت شرکتها
اگر پای صحبت مدیران صنعت بنشینیم، با اعداد و ارقام فریبندهای از طرف آنها روبهرو خواهیم شد که گویی ما در لبه تکنولوژی قرار گرفتهایم. اما با اطمینان کامل میتوانم بگویم تنها در کمتر از ۴۰ درصد از صنایع کشور مفهومی به نام «سرفصل هزینهکرد در تحقیق و توسعه»، در میان هزینههای حسابداری مدیران دیده میشود. از این ۴۰ درصد نیز تنها بخش کمیاز هزینهها به صورت واقعی و در محل اصلی مصرف میشوند. بزرگترین شاهد این ادعا بخشی از صنایع خودرو ما هستند که هرگاه صحبت از نوآوری و تحول در برنامههای تبلیغاتی آنها میشود، مردم بیشتر نگران محصولی میشوند که از جایی گرتهبرداری شده و عملکرد آن مشخص نخواهد بود؛ در حالی که انواع و اقسام شرکتهایی تحت عنوان تحقیقات و گسترش در زیرمجموعههای آنها دیده میشود. در برخی دیگر صنایع بزرگ ما هم از این دست مثالها کم نخواهد بود. حتما برای شما هم این سوال پیش آمده که آیا واقعا نمیتوانیم به فرض مثال پیشماده یا قطعه مورد نظرمان را بسازیم؟ آیا نمیتوانیم در افزایش راندمان محصولات کشاورزی و مدیریت منابع آبی خود راهکاری پیدا کنیم؟ پس این حجم از فارغالتحصیلان دانشگاههای ما چه کار میکنند؟ مگر برای ساخت فلان محصول چه چیزی لازم است که ما نداریم؟ جواب این سوالات بسیار ساده است: ما دانش کافی نداریم!
بله، ما هنوز دانش کافی در برخی موارد نداریم. البته نه از نوع خواندن و نوشتن یا کار کردن با کامپیوتر و گوشی همراه، بلکه آنچه امروز به تعبیر من باید به آن به شدت توجه کرد، افزایش سواد بنگاههای اقتصادی (اعم از صنعتی، کشاورزی و خدماتی) ماست. به تعبیر سادهتر یک بنگاه با سواد مثل یک انسان باسواد میتواند از پس ارتباطگیری با سایر اعضای جامعه، با هر زبان و ادبیات و سطحی از فهم بر بیاید. گاهی ممکن است دچار رکود باشد یا تکانههای بازار سر راهش سرعتگیر بگذارد، اما یک بنگاه با سواد میتواند به راهش ادامه دهد، حتی اگر جایی نیاز باشد تغییر مسیر دهد، میتواند به راحتی این کار را انجام دهد و چابکی خود را حفظ کند. اینجانب به عنوان یک مهندس شیمی در صنایع مختلفی حضور یافته و به عنوان یک فعال اقتصادی بخش خصوصی همواره اخبار و وقایع روز را دنبال میکنم. با اطمینان میتوانم بگویم اگر بخواهید بهترین آموزگار را برای بنگاه خود استخدام کنید باید یک واحد تحقیق و توسعه با حضور نیروهای جوان و فارغالتحصیل دانشگاهی علاقهمند تاسیس کنید. بیشک امکانات لازم و تخصیص اعتبارات یا سرمایهگذاری سنگین نسخه نجاتبخش نیستند، بلکه نیروی فکر پویا و البته مورد حمایت راس مدیریت بسیار مهمترند. در حال حاضر بخش وسیعی از علاقه نیروهای تحصیلکرده به مهاجرت ناشی از حس عدم تاثیرگذاری بر وضعیت موجود کشور است که به راحتی میتوان آن را از بین برد. در سال 1384 همزمان با دوران کارشناسی به اقتضای فعالیتهایی که انجام میدادم، با ستاد نانوفناوری نهاد ریاست جمهوری آشنا شدم. خوب به یاد دارم که هزینهای که برای این تشکیلات میشد فراتر از بازدهی آن سالهای این ستاد بود و در واقع خروجی آن به میزان هزینهکردی که برایش اتفاق میافتاد نبود، که البته با توجه به دولتی بودن آن چیز عجیبی نیست، اما امروز ما در نانوفناوری کجا قرار گرفتهایم؟ در زیستفناوری چطور؟ آیا میدانستید که در برخی از رستههای این دو حوزه، محققان کشور ما مرزهای دانش را جابهجا میکنند؟ این توان و چابکی را از کجا به دست آوردهایم؟ جواب همان است. ما در این حوزهها باسوادیم!
پس چرا در سایر علوم که پژوهشگاه و مرکز تحقیقات هم کم ندارند، به این اندازه شاخص نیستیم؟ آیا مدیران مقصرند یا حاکمیت؟ به عقیده اینجانب هر دو. حاکمیت عمیقا مقصر است چون در برخی موارد بنگاهدار و فعال اقتصادی را پشت در اتاق کارشناسان ناکاربلد خود معطل نگه میدارد تا یک امضا بگیرد و بنگاهدار و فعال اقتصادی هم مقصر است چون نقشه راه ندارد و اسیر روزمرگی شده است. روی صحبت من با مدیران بنگاههای خصوصی کوچک و متوسط است. برای تغییر کردن و تغییر دادن شرایط خود و یافتن توان لازم برای سنجش مجموعه خود، رقبا، جهان و آینده از هزینه کردن برای واحد تحقیق و توسعه خود نترسید. مهم نیست شما چند نفر نیرو دارید، امکانات مالی گسترده دارید یا نه، میتوانید با کمترین هزینه و سرمایهگذاری روی نیروهای با انگیزه و به روز، خون تازهای در رگهای مجموعه خود بدمید. با تشکیل جلسات هفتگی و پیگیری موضوعات داخلی و تشویق نیروهای شاغل به ارائه نظرات و ایدههایشان جرقه اولیه را بزنید. از فارغالتحصیلان و استادان حوزه فعالیت خود دعوت کنید تا در مجموعه شما به صورت پارهوقت حضور یابند و اگر نیاز به امکاناتی برای طرح و ایده خود دارند در اختیارشان قرار دهید. مطمئن باشید هر چه ارتباط قویتری با نیروی جوان و هدفمند داشته باشید و واحد تحقیق و توسعه شما پویاتر باشد، عبور از بحرانها و تکانههای اقتصادی برای شما راحتتر خواهد شد.
ما اکنون در سال پایانی دهه 90 و در آستانه دروازه ورود به قرن جدید قرار گرفتهایم، باید برای تغییرات سریع در فناوریها، بازارها، اولویتها، منابع، حمایتها، دشمنیها و... آماده باشیم.