نقدی بر علم کیلویی
به نظر میرسد این رویداد برای تکریم علم و عالم است. از این منظر بسیار عالی و قابل تحسین است. اما این رویداد در عمل چطور کار میکند و گفتمان حاکم بر آن چیست. چرا با وجود جشنهای متعدد پژوهش و معرفی آثار و پژوهشگران برتر متعدد، روز به روز بر مشکلات و بحرانهای کشور ما افزوده میشود. علم تولید ایرانی چه کیفیتی دارد و برای چه چیزی تولید میشود؟ کمّیگرایی و اتکا بر رشد عددی مهمترین جو حاکم بر اتمسفر علم و پژوهش در ایران است که محور آن مقاله است. در فرهنگ دانشگاهی ایران، در زمان بررسی صلاحیتهای علمی فرد و صحبت از فعالیتهای علمی، اولین و غالبترین پرسش این است: چند تا مقاله داری؟ چند تا کتاب داری؟ به ندرت کسی میپرسد چه نوشتهای؟ نوآوری و سهم علمی شما چیست؟ به چه کار میآید؟ کجا ارائه دادید و توسط چه کسانی نقد شده است. بنابراین، متر و معیار فعالیت پژوهشی، تعداد و حجم است، نه محتوا و کیفیت؛ پدیدهای که میتوان آن را «علم کیلویی» نامید.
با این معیار، بازار و دکان تولید انبوه مقاله در ایران رونق یافته است. یکی با افتخار میگوید ۱۵۰مقاله دارد و دیگری با ۲۰۰مقاله یا بیشتر خود را عالمتر و بالاتر میبیند. در این فضا، کم نیستند کسانی که تعداد مقاله بسیار دارند؛ اما از ارائه و سخنرانی یک بحث علمی، مستدل و منسجم عاجزند. بسیاری نامشان روی مقالات و کتابها آمده است؛ اما حتی به اندازه یک سطر در تولید آن نقش ندارند. موارد زیادی از اعضای هیات علمی که سمتهای اجرایی پرمشغله دارند، در همان زمان تولیدات علمیشان نیز فزونی میگیرد، ارتقای علمی مییابند و بالعکس در زمان افول از قدرت و وقت آزادشان، کمترین خروجی علمی را دارند. این پدیده به چه معناست. چرا در ایران بسیاری از مقامات عالیرتبه و میانی در زمان مسوولیتشان، دکتر میشوند، عضو هیات علمی میشوند، ارتقای علمی میگیرند و بیشترین تولیدات علمی دارند؟ به نظر میرسد این علم نیست، بلکه آفت و مصیبت است که دامن کشور را گرفته است و بر بحرانهای ایران میافزاید.
مانند بسیاری از حوزههای دیگر در ایران، علم و پژوهش نیز سیاستزده و آلوده است و جنبههای زیادی از رانت و فساد در آن دیده میشود. در موارد زیادی، جذب اعضای هیات علمی، اخذ مجوزهای نشریات، راهاندازی رشتههای دکترا و کارشناسی ارشد، پژوهشکدهها و حتی پروژههای تحقیقاتی نه از سر نیاز کشور و واگذاری به شایستهها بلکه بر اثر رابطه، بدهبستان، سفارشی و به دور از استانداردهای علمی ایجاد شده و گسترش یافته است. در موارد قابل ملاحظهای، در تصمیمات حوزه علم و پژوهش نیز، منافع فردی و سیاسی ارجح بر منافع عمومی و ملی دیده میشود. رویکرد کمّیگرایی و نگاه ابزاری به علم و گره زدن منافع عضو علمی به دانشجوی تحصیلات تکمیلی، مقاله و آثار پژوهشی، موجب مفسده و بد اخلاقیهای زیادی در میان اعضای هیات علمی شده است.
در زمانی که به شکل حاضر آییننامههای ارتقا، ترفیع، گرنت، پایه تشویقی، طرحهای تحقیقاتی و شرکتهای دانشبنیان و چه و چه نبود، استادان برجسته و مرجع علمی نظیر محمدعلی فروغی، علیاصغر حکمت، عبدالحسین زرینکوب، علیاکبر دهخدا، ملک الشعرا بهار، ابراهیم باستانی پاریزی، پرویز ناتل خانلری و دهها شخصیت علمی برجسته دیگر آثاری فاخر و ماندگاری را ایجاد کردند که هیچ وقت کهنه نمیشوند و روزبه روز بر اعتبار آنها افزوده شده است. چرا این افراد در نظام دانشگاهی حاضر ایران بازتولید نمیشوند؟ بر اساس قوانین حاکم بر پژوهش و دانشگاههای ایران، کارنامه بزرگان علمی اشارهشده مردود است. چراکه آنها کتابهای فاخر تولید کردهاند و مقاله ندارند یا کم دارند و اگر پرونده آنان بر اساس ضوابط فعلی بررسی شود، تبدیل وضع نمیشدند، ارتقا نمیگرفتند و نمیتوانستند استاد شوند.
تا حدود زیادی، ساختار و نظام حکمرانی علمی کشور غالبا به گونهای است که استادان و پژوهشگران مستقل و متکی به اخلاق حرفهای و سلامت کاری را تضعیف میکند و به حاشیه میراند و رانتخواران و تولیدکنندگان رابطهای و بیزحمت را تشویق میکند و ارتقا میدهد. علاوه بر بحث حقوق ناچیز، علت فرار نخبگان و مهاجرت استادان باسواد را باید در این بستر جستوجو کرد. تبعیض، مدیران سیاسی و تصمیمسازی و تصمیمگیری کمسوادان بر باسوادان، دانشگاههای ایران را با بحران جدی و ناترازی مواجه کرده است.
متولیان حکمرانی علم و پژوهش، بیش از آنکه دغدغه ماهیت علم، حل مساله، منشأ تحول و راهگشایی برای جامعه داشته باشند، هفته پژوهش را محملی برای نمایش، مانور و گزارش میبینند که میتوان با ارائه عدد و رقم و رتبه، ژست علمدوستی و پیشرفت بگیرند و احتمالا بیخردیها و کاستیها را به زیر فرش هدایت کنند. معمولا افراد سیاسی صاحب منصب و غیر دانشگاهی عطش بیشتری برای برپایی این جشن و سرور دارند و خود را حامی علم و دانشگاه میدانند. درحالیکه شخصیتهای علمی اصیل و دود چراغخورده میدانند که با همه هیاهوها و تولیدات مقالات زیاد در ایران، کار علمی اصیل، نوآور و معتبر در میان آنها سهم کمی دارد. از این رو، جامعه ایران نمیتواند با چنین رویکرد و کیفیت دانشگاهی به امید ارائه راهکار و برونرفت از بحرانهای کنونی به انتظار دانشگاه بنشیند. نظام دانشگاهی و علمی کشور نه تنها نمیتواند برای بحرانهای کشور راهحل عملی و ممکن را ارائه کند، بلکه خود بخشی از بحران و نمونهای از وضع موجود در ایران است. ناترازی نظام علمی و دانشگاهی کشور کمتر از حوزههای دیگر نیست و نهادی اصلی حکمرانی علم در کشور قادر به تصمیمگیری و حل ناترازی دانشگاه (تعداد زیاد دانشگاهها، دانشگاههای زیانده، توزیع نامناسب دانشجو، تقاضای اندک برای رشتههای مهم و پایه، نگاه بیزینسی به علم و دانشگاه و...) نیست.
شاخص نوآوری علمی و مرجعیت علمی ایران در وضعیت مناسبی نیست. گرچه بر اساس گزارش و آمار سایمگو (پایگاه استنادی اسکوپوس) ایران در رتبه نوزدهم تولید مقالات علمی در جهان قرار دارد، اما بر اساس شاخص هرش (اچ ایندکس) که تا حدی کیفیت علمی را نشان میدهد، ایران در رتبه۴۷ جهان و پایینتر از عربستان، مالزی و شیلی و در شاخص نوآوری در میان ۱۳۹کشور در رتبه۷۰ قرار دارد. در سالهای اخیر، ایران در شاخص تولید مقالات، شاخص هرش و شاخص نوآوری روند نزولی داشته است و در چشمانداز سالهای آتی انتظار نمی رود وضعیت ایران بهبود یابد.
پیشنهاد میشود جشن و سرور علم و پژوهش را تعطیل کنید. منافع عضو علمی را به پژوهش گره نزنید. با علم و دانشگاه، سیاسیکاری نکنید. این فرآیند موجب میشود پس از مدتی افراد عالم و اصیل علمی و عاشق علم و دانشگاه از افراد غیر علمی متمایز شوند و دانشگاهها گام به گام به اصالت خود نزدیک شوند. پیشنهاد میشود هفته پژوهش هفته معرفی، بررسی و نقد آثار فاخر باشد و نه سوت و کف برای علم کیلویی.
* دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه پیامنور