untitled
پرونده این هفته «تجارت‌فردا» به بررسی جایگاه اقتصاددانان جوان پرداخته است

در چند سال گذشته اخبار خوبی از موفقیت‌های بزرگ نسل جدید اقتصاددانان جوان ایرانی منتشر شده است که باعث مسرت و افتخار نه‌فقط جامعه اقتصاددانان و اقتصادخوانان که تقریبا تمامی جامعه دانشگاهیان کشور شده است. با‌این‌حال یکی از دغدغه‌هایی که مطرح می‌شود این است که سیاستگذاران در جریان تصمیم‌گیری‌های خود از ظرفیت این نسل از اقتصاددانان استفاده نمی‌کنند. در همین رابطه، هفته‌نامه «‌تجارت فردا» در پرونده ویژه این شماره خود به این موضوع پرداخته است. بخشی از این پرونده به گفت‌وگوی مهدی فیضی، اقتصاددان و دانش‌آموخته دانشگاه فرانکفورت آلمان، و حسین جوشقانی، اقتصاددان و دانش‌آموخته دانشگاه شیکاگو، که اکنون در دانشگاه‌های فردوسی و خاتم مشغول تدریس هستند اختصاص دارد.

  بخش اول این گفت‌وگو به دلایل موفقیت نسل جدید اقتصاددانان در سطح جهانی پرداخته است. این دو اقتصاددان فهم متفاوت از علم اقتصاد در میان دو نسل را دلیل این موضوع می‌داند؛ به طوری که پیش از این جوانان با هدف فراگرفتن اقتصاد و پیاده‌سازی این علم در کشور برای رشد توسعه به سراغ تحصیل در خارج از کشور می‌رفتند اما حال توجه بیشتری به انجام کارهای پژوهشی و نگارش مقالات در سطوح بین‌المللی وجود دارد.

در همین رابطه مهدی فیضی تاکید کرد: «در حوزه پژوهشی، در نسل قدیم دغدغه انتشار مقاله در مجلات معتبر اقتصادی بسیار کمتر بود. تا جایی که می‌دانم تنها استثنای نسل قدیم آقای دکتر هاشم پسران است که مقالات ارزشمندی را در مجله‌های بسیار معتبر و درجه‌یک چاپ کرد که بسیار هم مورد ارجاع و توجه قرار گرفت. در نسل جدید اقتصاددانان اما خروجی پژوهشی اصلا قابل قیاس با گذشته نیست و حتی از سوی کسانی که در دانشگاه‌های به‌اصطلاح لیگ یک هم درس نخوانده‌اند، تعداد قابل‌‌توجهی مقاله باکیفیت در مجلات معتبر چاپ شده که تا پیش از آن دست‌نیافتنی به نظر می‌رسید.»

اقتصاد؛ علم مدل‌سازی

جوشقانی نیز در این رابطه گفت: «تحلیل من از تفاوت نسل‌ها به فهم علم اقتصاد برمی‌گردد. در گذشته این تصور وجود داشت که علم اقتصاد مجموعه‌ای از گزاره‌هاست که آنها را یاد می‌گیریم و همان‌ها را اجرا می‌کنیم و کشورمان توسعه پیدا می‌کند.  فکر می‌کردیم یک سری فرمول‌های توسعه و رشد در دنیا وجود دارد که اگر برویم و آنها را یاد بگیریم و بیاییم اینجا اجرا کنیم، همه‌چیز درست می‌شود. با بیشتر شدن ارتباطات و افزایش تعداد کسانی که از نسل‌های بعد به دانشکده‌های معتبر اقتصاد رفتند، این آگاهی ایجاد شد که علم اقتصاد یک سری مجموعه فرمول ازپیش‌نوشته‌شده نیست که همان‌ها را یاد بگیریم و اجرا کنیم.

حالا می‌دانیم که علم اقتصاد مجموعه‌ای از داده‌ها و مدل‌ها و گزاره‌هایی است که از دل مدل‌ها درمی‌آید و اقتصاددان‌ها نیز دائم تلاش می‌کنند مدل‌هایشان را بهتر و بهتر کنند. به همین دلیل نگاه ما به اینکه چه کسی اقتصاددان بهتری است، از اینکه فرد در کدام دانشگاه معتبر درس خوانده و شاگرد کدام اقتصاددان بزرگ بوده است، تبدیل شده به اینکه او چقدر توانسته مدل‌های اقتصادی را توسعه دهد.»

فاصله میان سیاست و اقتصاد

یکی دیگر از مسائل مطرح‌شده در این گفت‌وگو دلیل بی‌توجهی سیاستگذار به توصیه‌های اقتصاددانان بود. براساس آنچه در این گفت‌وگو مطرح شد، بخشی از این موضوع به عدم تلاش اقتصاددانان برای بیان ساده و همه‌فهم مطالب اقتصادی برمی‌گردد. همچنین اقتصاددانان باید تلاش کنند تا آموزه‌های خود را متناسب با شرایط ایران مطرح کرده و براساس اصول علم اقتصاد و تجربه سایر کشورها شروع به مدل‌سازی کنند.

جوشقانی در این رابطه تاکید کرد: «ذهنیت جامعه این است که این اقتصاددانان چند کتاب خارجی خوانده‌اند و علم آنها در اقتصاد ایران کار نمی‌کند، چون مثلاً اگر در همه جای دنیا گوجه‌فرنگی گران شود مردم کمتر می‌خرند اما مردم در ایران بیشتر می‌خرند، پس علم اقتصاد در ایران کار نمی‌کند. جامعه تصمیم گرفته دانشگاه را کنار بگذارد چون علمی که در آن تولید می‌شود به درد حل مسائلش نمی‌خورد. سیاستگذار هم می‌نشیند و می‌گوید اینها «دانشگاهی» هستند؛ وقتی می‌خواهد بدوبیراه بگوید، از این لفظ استفاده می‌کند.

برای سیاستگذار حرف کسی که یک کار عملی کرده، مثلا ساختمان ساخته یا تجارت کرده، از حرف اقتصاددانی که درس خوانده و مقاله نوشته شنیدنی‌تر است.» فیضی نیز ادامه داد: «فکر می‌کنم سیاستگذار و سیاستمدار نگاه نسبتا بدبینانه‌ای به اقتصاددانانی دارند که در دانشکده‌های معتبر خارج از کشور درس خوانده‌اند و آنها را متعلق به جریان فکری‌ای می‌دانند که منطبق با مسائل اقتصاد ما نیست.

این بدبینی و بدگمانی باعث شده حتی آنجایی که اقتصاددان خوب صحبت کرده و از زبان ساده و همه‌فهم بهره برده هم از سوی سیاستمدار نشنیده گرفته شده است. به‌طور کلی فکر می‌کنم که ما اقتصاددانان جریان اصلی نتوانستیم با مردم با یک زبان همه‌فهم صحبت کنیم. با سیاستمدار و سیاستگذار هم نتوانستیم با زبان مناسب حالشان صحبت کنیم و انگار یک‌جوری تنها در یک گوشه‌ای افتادیم و داریم در گوش هم درددل و نجوا می‌کنیم؛ بی‌آنکه این صدا به گوش دیگری رسیده باشد.»

آرزو برای آینده

در پایان نیز ضمن ابراز احساس خوشحالی نسبت به موفقیت‌های اقتصاددانان ایرانی در سطوح بین‌المللی، این موضوع که از این استعدادها برای حل مشکلات اقتصادی در داخل کشور استفاده نمی‌شود، به عنوان یک نکته منفی به بحث گذاشته شد. جوشقانی در این رابطه گفت: «واقعیت این است که مسائل اقتصادی ما نسبت به اقتصادهای متعارف دنیا هم بیشتر و هم بسیار پیچیده‌تر است. اقتصاددانی که در وزارت اقتصاد ایران نشسته و باید به وزیر راهکار بدهد به‌مراتب با پیچیدگی‌های بیشتری نسبت به کسی که در خزانه‌داری آمریکا همین کار را انجام می‌دهد، روبه‌روست.

ما محدودیت‌های بسیار زیاد سیاسی و امنیتی و اجتماعی داریم و گرفتار تحریم هستیم اما آنها بسیاری از این محدودیت‌ها را ندارند. من نسبت به موفقیت اقتصاددانان جوان خارج از کشور احساس پیچیده‌ای دارم و در عین خوشحالی غصه می‌خورم که چرا فرصتی فراهم نیست که بیایند و در مورد مسائل جامعه ما مطالعه کنند.» فیضی نیز خاطرنشان کرد: «در نهایت من هم مشابه آنچه حسین گفت با همه این خوشحالی‌ها و خوبی‌ها، این حسرت و افسوس را دارم که چقدر حیف که این دوستان توانمند، باهوش و خوب اقتصادآموخته کمتر وقت، مجال و دسترسی دارند که به مسائلی بپردازند که مساله‌های مملکت خودمان محسوب می‌شوند.»