تورم؛ اختیار یا اجبار؟
یک فرد گیاهخوار بر اساس یک تصمیم شخصی و با دانش و اراده خود، مصرف گیاهان را به جای گوشت حیوانات ترجیح داده است. به عبارتی بیرغبتی و بیمیلی فرد گیاهخوار به مصرف گوشت ناشی از یک عامل بیرونی مانند در دسترس نبودن گوشت یا گران بودن قیمت گوشت یا نداشتن درآمد کافی جهت خرید گوشت نبوده است. از این رو احتمالا حتی اگر شخص استطاعت کافی برای خرید گوشت هم داشته باشد، باز هم به دلایلی که برای خود منطقی و قانعکننده میداند از استفاده گوشت پرهیز میکند. همچنین بسیاری از تصمیمات مختلفی که توسط افراد گوناگون گرفته میشود یا مبتنی بر اختیار و اراده فرد هستند یا براساس اجبار و عوامل بیرونی اخذ میشوند.
اقتصاد ایران طی یک دهه گذشته جهشهای متوالی نرخ ارز و حادث شدن نرخهای تورم بالا را تجربه کرده است. جهشهای چندباره نرخ ارز و تورم سهمگین ناشی از آن، قدرت خرید مردم و حتی معیشت آنها را نشانه گرفته است. در نتیجه هر جهش ارزی بخشی از بنیه و توان اقتصاد خانوار را ضعیف کرده است. لذا قسمتی از رویاها و آرزوهای اقتصادی خانوار (مانند خریدن خودرو، مسکن و سایر مایحتاج زندگی) همانند تکه ابری در آسمان در اثر تابش آفتاب سوزان تورم، شروع به ناپدید شدن کرده است. تکرار این رویداد (جهش ارز و تورم سهمگین) عاملی شد تا اقتصاد خانوار به دنبال راه علاجی برای گریز از این شرایط پیدا کند.
فردی که سالها تلاش کرده و پساندازی را برای آینده خود فراهم کرده، حالا و ظرف چند سال نتیجه و ماحصل مدتها خون دل خوردن خود را در معرض نابودی میبیند. شاید تنها راه گریز از این مخمصه، تبدیل پسانداز به سایر داراییهایی است که قادر باشند همگام با رشد تورم، ارزش ذاتی خود را حفظ کنند. از این رو طی چند سال گذشته شاهد هجوم مردم برای تبدیل ریال و پسانداز خود به سایر داراییها و خرید انواع داراییها (مانند ارز، طلا، سکه، سهام، خودرو، مسکن و ...) بودهایم. به عبارتی شرایط نامساعد اقتصادی و التهاب در قیمتها مردم را وادار کرده است که چنین رفتاری را برگزینند. تورم و رشد افسارگسیخته قیمتها، عامل بیرونی و خارجی است که افراد جامعه و فعالان اقتصادی را مجبور به اخذ چنین تصمیماتی کرده است. به عبارت دیگر اینکه، بیش از آنکه فرد بر اساس تمایل و خواسته خود چنین رفتاری را انتخاب کند، تابع شرایط محیطی و بیرونی بوده است.
آیا جهشهای ارز و تورم برخاسته از آن را مردم انتخاب کردهاند یا به آنها تحمیل شده است. دو نفر را در نظر بگیرید، فرد اول با وجود بضاعت کافی برای خرید مواد غذایی تصمیم میگیرد به دلایلی (مثلا حفظ تناسب اندام) در طول روز غذای کمی مصرف کند؛ حال نفر دومی نیز وجود دارد که بر خلاف نفر اول پول کافی برای خرید مواد غذایی ندارد و طبعا گرسنه میماند. هر دو نفر گرسنگی را تجربه میکنند، نفر اول بر اساس اختیار و اراده و ولی دومی بر اساس اجبار. اگر هر دو نفر به دلیل گرسنگی دچار تحلیل قوای جسمانی شوند، شاید نفر اول را بتوان سرزنش کرد چون خود مسبب این وضعیت شده است، ولی نفر دوم مبرا از این اتهام است زیرا هیچ اختیاری در گزینش این شرایط نداشته است و ناخواسته این وضعیت به وی تحمیل شده است. تورم نیز عامل بیرونی و تحمیلی است که افراد را به سمت تبدیل پسانداز به خرید داراییها سوق میدهد و نباید آنها را مقصر جلوه داد.
سخن آخر اینکه، تصمیمات افراد یا ارادی هستند یا غیرارادی. فرد معلولی که توانایی حرکت محدودی دارد، ناچار است برای تقویت تحریکپذیری خود از صندلی چرخدار استفاده کند. این رفتار ناشی از شرایطی است که فرد در آن گرفتار شده و ناچار به انتخاب آن شده است. تورم یک فرد سالم (به لحاظ اقتصادی) را دچار معلولیت (اقتصادی) میکند و فرد ناگزیر به دنبال رهایی از این شرایط بوده و اقدام به خرید سایر داراییها میکند. حال در این موقعیت برخی مسوولان مردم را به دلیل انتخاب و انجام چنین تصمیماتی سرزنش میکنند و حتی آنها را متهم به دمیدن در آتش افزایش قیمتها و تورم میکنند. درحالیکه این رفتار مردم نبوده که منجر به تورم شده است، بلکه برعکس تورم باعث شکلگیری اینگونه تصمیمات از سوی مردم شده است.
روف دوبلی در کتاب هنر شفاف اندیشیدن بیان میکند آیا دانشگاه هاروارد افراد را نخبه به بار میآورد یا نخبهها به هاروارد میروند. واقعیت اینکه نخبه بودن عاملی است برای رفتن به هاروارد و نه نتیجه آن. در مثالی دیگر اظهار میکند آیا والیبالیستها قدبلند هستند یا قدبلندها والیبالیستاند، در واقع قدبلند بودن عاملی (غیر ارادی) برای والیبالیست شدن است و نه نتیجه والیبالیست بودن. تورم نیز عامل (بیرونی) است که باعث میشود افراد برای حفظ ارزش پول خود و بر اساس یک تصمیم عقلایی و اقتصادی، سایر داراییها را جایگزین ریال کنند. لذا جایز نیست تورم را نتیجه و محصول این تصمیم منطقی و عاقلانه افراد دانست، بلکه تورم مسبب اصلی شکلگیری اینگونه تصمیمات اقتصادی است.