آنچه طی چند قرن گذشته موجب تمایز کشورها از یکدیگر و رشد مطلوب اقتصادی برخی کشورها شده است، نه صرفا انباشت دانش محض، بلکه تبدیل دانش محض به دانش کاربردی (فنی) بوده است. ناگفته هویدا است که برای کسب موفقیت به‌منظور پیدایش و جهش دانش کاربردی (فنی) نیازمند توجه ویژه به دانش محض هستیم. به‌عنوان مثال در قرون ۱۵ و۱۶ و۱۷ میلادی پیدایش اندیشمندانی همچون گالیله، نیوتن، یوهان کپلر (ستاره‌شناس آلمانی)، دکارت و... کمک شایانی در جهت توسعه و تعالی علوم پایه داشته است. در این قرون، بستر لازم برای تحقق انقلاب صنعتی در اروپا پایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری شد. انقلاب صنعتی مسبب دگرگونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عظیمی در تولید، کشاورزی، صنعت و تجارت شد. آنچه حائزاهمیت است اینکه، پیش‌زمینه ظهور انقلاب صنعتی که خود نشأت گرفته از اعتلای خارق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌العاده دانش کاربردی و فنی بود را باید در حدفاصل قرون ۱۵ تا ۱۷ در اثر رشد دانش محض جست‌وجو کرد. حال سوالی که مطرح می‌شود این است که در اثر چه اتفاقی دانش محض به دانش فنی (کاربردی) تبدیل شد. زمانی که صاحبان دانش و اندیشه می‌توانند با کسب علوم مختلف و استفاده از دانش به‌دست آمده در جهت منافع شخصی و اقتصادی خود استفاده‌کنند، انگیزه کافی برای تبدیل دانش اکتسابی خود به دانش فنی و ایجاد تکنولوژی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نوین جهش قابل‌ملاحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای یافت. پیدایش ماشین بخار در اثر رشد جایگاه دانش فنی باعث تحولات شگرف اقتصادی شد. به‌عنوان مثال صنایع دریانوردی و کشتیرانی، نخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریسی و نساجی، حمل‌ونقل ریلی و انرژی وارد عرصه جدیدی از حیات خود شدند. در اثر انقلاب صنعتی، غرب به این نتیجه رسید ‌که برای فتح دنیا، کسب دانش محض و تبدیل آن به دانش فنی و ابداع تکنولوژی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جدید شرط کافی بود.

حال اگر مروری گذرا بر قرن ۲۰ و۲۱ بیندازیم، خواهیم دید کشورهایی که در کسب دانش فنی در رتبه بالاتری قرار دارند، به نحو مطلوب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تری در مسیر رشد اقتصادی قرار گرفته‌اند. چه بسا کشورهایی که به لحاظ داشتن علوم پایه در جایگاه مناسبی قرار داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و حتی در مسابقات جهانی علوم پایه (المپیادهای علمی) همواره نائل به افتخارات و رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خوبی بودند (مانند رومانی،  کوبا، شوروی سابق و...) ولی به علت عدم‌توانایی در انتقال دانش محض به دانش کاربردی فاقد پیشرفت قابل‌قبول در حوزه تولید، صنعت، تجارت و در نهایت در اقتصاد بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. حال سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا در برخی کشورها علوم پایه تبدیل به تکنولوژی و دانش فنی می‌شود و در برخی کشورها خیر؟ بی‌تردید یکی از مهم‌ترین عوامل در شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری این فرآیند ساختار سیاسی و اقتصادی کشورها است. ساختار سیاسی و اقتصادی برخی کشورها به قدری بسته، محدود و انحصاری است که منجر به گسست پیوند میان دانش محض و دانش فنی و مانع تبدیل آن به تکنولوژی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جدید می‌شود. زمانی‌که مدیران مهم بنگاه‌های اقتصادی در اثر یک جریان سیاسی انتخاب می‌شوند که مشخصه آن انتخابات، نه بالا بودن سطح دانش و تخصص بلکه بالا بودن سطح روابط است، دور از ذهن نیست که اعتقادی به ارتقای کارآیی و استفاده از دانش فنی و تکنولوژی جدید در بنگاه‌های اقتصادی هم نداشته باشند.

 هر میزان ساختارهای سیاسی و متعاقب آن ساختارهای اقتصادی محدودتر و بسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر باشند، امکان رشد دانش فنی و تکنولوژی کاهش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد، لذا شرایط امکان کوچ و مهاجرت افراد متخصص به سایر کشورها فراهم می‌شود.

از این‌رو تعداد قابل‌توجهی از مخترعان و متخصصان به کشورهایی با ساختار سیاسی، اقتصادی رقابتی و باز مهاجرت می‌کنند. جالب است بدانید که حدود

یک‌سوم آمریکایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که جوایز نوبل دریافت می‌کنند، یا خود یا والدینشان اصالتا غیرآمریکایی هستند. یکی از مولفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که نشان می‌دهد اهمیت رشد دانش فنی در کشورهای مختلف به چه نحوی است، استفاده از نسبتR&D/ GDP است. این نسبت بیان می‌کند، کشورهای مختلف حاضرند چه میزان درآمد کسب‌شده خود را صرف تحقیق و توسعه و ابداعات کنند. برخی کشورهایی که نسبت  بالاتری دارند به شرح جدول ذیل هستند:

10

ملاحظه می‌شود کشورهای مذکور درجه بالایی از آزادی و رقابت‌پذیری را در حوزه سیاست و اقتصاد در اختیار دارند؛ به‌علاوه کشورهایی با درآمد سرانه بالا و موقعیت اقتصادی مناسب هستند. عدد این نسبت طبق آخرین آمار برای ایران 1/ 0‌درصد (یک‌دهم درصد) است.

نتیجه‌گیری

هر چند کشور ما از لحاظ تعداد مقالات علمی و کسب رتبه در المپیادهای علمی در جایگاه نسبتا مناسبی قرار دارد، ولی از لحاظ اقتصادی فاقد موقعیت قابل‌قبولی است. یکی از مولفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های موثر برای بهبود وضعیت اقتصادی ایران، تمرکز در جهت رشد دانش فنی و تکنولوژیک است، اما در شرایطی که ما در یک ساختار اقتصادی بسته قرار داریم و امکان ورود نخبگان اقتصادی به‌صورت آزادانه در عرصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اقتصادی محدود است و از سوی دیگر به علت همین شکل از ساختار اقتصادی تعامل قابل‌توجهی بین نخبگان کشور با نخبگان و متخصصان سایر کشورها برقرار نمی‌شود و در نتیجه امکان کسب دانش فنی از سایر کشورها نیز اندک است، نباید انتظار داشت در این چارچوب و ساختار اقتصادی، دستاوردهای مناسب و جایگاه قابل‌قبولی در اقتصاد منطقه و جهان داشته باشیم.