سهم تحریم و تورم در شوک ارزی
حدود چهار سال پیش، تحریمهای نفتی، مالی و اقتصادی ایران به شدت افزایش یافتند. زمان تشدید تحریم با دورهای از گرانی قیمت نفت و اوج درآمدهای نفتی ایران همراه بود. اگر به قیمت و درآمدهای ارزی ایران در دهه پیش از تشدید تحریم هم توجه کنیم دورهای را مشاهده میکنیم که در آن قیمت نفت بهتدریج در حال افزایش و درآمد نفتی در حال شکستن تمام رکوردهای تاریخی خود بوده است.
همزمان با این افزایش درآمدها، دولت و بانک مرکزی، با تمام توان، در حال افزایش نقدینگی و لذا خلق تورم بودهاند.
حدود چهار سال پیش، تحریمهای نفتی، مالی و اقتصادی ایران به شدت افزایش یافتند. زمان تشدید تحریم با دورهای از گرانی قیمت نفت و اوج درآمدهای نفتی ایران همراه بود. اگر به قیمت و درآمدهای ارزی ایران در دهه پیش از تشدید تحریم هم توجه کنیم دورهای را مشاهده میکنیم که در آن قیمت نفت بهتدریج در حال افزایش و درآمد نفتی در حال شکستن تمام رکوردهای تاریخی خود بوده است.
همزمان با این افزایش درآمدها، دولت و بانک مرکزی، با تمام توان، در حال افزایش نقدینگی و لذا خلق تورم بودهاند. مساله اصلی دولت هم این بود که چگونه درآمد نفتی را خرج کند (سخن آقای احمدینژاد را به یاد بیاورید که «اقتصاددانها به ما بگویند که درآمد نفتی را چگونه خرج کنیم»). آن زمان به سرعت گذشت، اقتصاد کشور به خرج درآمدهای بالاتر و بالاتر نفت، خلق تورم و ثابت نگه داشتن نرخ ارز نه تنها عادت کرد که معتاد شد. تا آنکه تحریم آمد و مساله بلافاصله این شد که با کمبود درآمد نفتی، چگونه اقتصاد را بچرخانیم. از آن اتفاق تاکنون، سوالی که به نظر من به آن کمتوجهی شده این است که اگر اقتصاد ایران مشمول تحریم نمیشد و دولت همان سیاستهای اقتصادی پیشین خود را ادامه میداد و با توجه به سقوط آزاد قیمت نفت در یک سال گذشته، چه بر سر قیمت ارز میآمد؟
روشهای مختلفی برای پاسخ به این سوال وجود دارد. یکی از بهترین روشها این است که به کشورهای صادرکننده مواد خامی نگاه کنیم که تحریم نشدهاند. مثلا کشورهای کانادا، استرالیا و برزیل را در نظر بگیرید. هر سه کشور صادرکنندگان عمده مواد خامند. با سقوط قیمت مواد خام، قیمت ارز هر سه کشور در برابر دلار آمریکا کاهش یافته است. ارزش دلار کانادا و استرالیا از بیش از یک دلار به ترتیب به حدود 75 و 70 سنت و ارزش رئال برزیل از بیش از 60 سنت به حدود 27 سنت کاهش یافته است.
اگر به آمار توجه کنید، مشاهده میکنید که سقوط رئال برزیل، به مراتب بزرگتر از سقوط دلار کانادا و استرالیا است. دلیلش مساله سادهای است: تورم برزیل در سالهای پیش از کاهش قیمت نفت خام حدود ۵ درصد در سال بوده است. بهعبارتی، برزیل با تورم انباشته بزرگتری به بحران کاهش قیمت مواد خام وارد شده است. در مقابل، تورم کانادا در سالهای پیش از بحران قیمت نفت بین یک تا ۲ درصد بوده است. همین تفاوت تورم به ظاهر کم باعث آن اختلاف در سقوط نرخ ارز داخلی در برابر دلار آمریکا شده است.
به اقتصاد ایران که برگردیم، تورم انباشته در ایران به مراتب شدیدتر از تورم انباشته در برزیل بوده است. اگر سیاستهای پیشین ادامه پیدا میکرد و اگر تحریم نبود، بهطور قطع ریال در برابر دلار سقوط میکرد و سقوط ریال ایران کمتر از میزان سقوط رئال برزیل نمیبود. بهعبارت دیگر، سیاستهای داخلی اقتصادی در خلق بحرانها، به مراتب موثرتر از اتفاقات خارجیاند. اگر کشور ما، مانند کانادا و استرالیا، به درآمد صادرات مواد خام بسته است، چرا سیاست اقتصادی داخلی نباید بهگونهای انتخاب شود که تاثیر شوک خارجی به اقتصاد به حداقل برسد؟ کنترل تورم اولین قدم در جهت اتخاذ چنین سیاستهایی است.
مدرس دانشگاه وندربیلت
ارسال نظر