برنامههای اقتصادی و طراحی مکانیزمها
مهدی نصرتی برنامه ششم توسعه در حال تدوین در نهادها و دستگاههای مختلف است. همزمان طیف زیادی از اسناد بالادستی در حوزههای مختلف وجود دارد که سیاستها و اهداف مطلوب را تبیین کردهاست. گزارشهای نسبتا جامعی نیز از وضعیت فعلی کشور در حوزههای مختلف وجود دارد. به عبارت دیگر، وضع فعلی کشور تا حدود زیادی برای سیاستگذاران مشخص است و وضعیت مطلوب نیز تا حدود زیادی ترسیم شده است، اما مساله این است که از این وضع موجود چگونه به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم؟ اگر این مساله در حد یک شرکت یا بنگاه مطرح بود، راهحل مشخص بود: مدیران باید استراتژیهایی را برای رسیدن به این اهداف تعیین میکردند.
مهدی نصرتی برنامه ششم توسعه در حال تدوین در نهادها و دستگاههای مختلف است. همزمان طیف زیادی از اسناد بالادستی در حوزههای مختلف وجود دارد که سیاستها و اهداف مطلوب را تبیین کردهاست. گزارشهای نسبتا جامعی نیز از وضعیت فعلی کشور در حوزههای مختلف وجود دارد. به عبارت دیگر، وضع فعلی کشور تا حدود زیادی برای سیاستگذاران مشخص است و وضعیت مطلوب نیز تا حدود زیادی ترسیم شده است، اما مساله این است که از این وضع موجود چگونه به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم؟ اگر این مساله در حد یک شرکت یا بنگاه مطرح بود، راهحل مشخص بود: مدیران باید استراتژیهایی را برای رسیدن به این اهداف تعیین میکردند. نیروهای شرکت نیز ملزم به اطاعت و اجرا بودند، اما در سطح اقتصاد ملی هیچگاه نمیتوان چنین نسخهای را (مشابه کشورهای کمونیستی) ارائه داد. در اقتصاد، بینهایت عامل اقتصادی و بینهایت اطلاعات ضمنی وجود دارد. هر یک از عاملان مطابق با انگیزهها و منافع خود اقدام میکند و نتیجه لزوما آن چیزی نیست که مورد نظر سیاستگذار است. در اینجا باید مکانیزمهای انگیزشی بهگونهای طراحی شوند که عاملان اقتصادی خود بهدنبال نتیجه مطلوب سیاستگذار حرکت کنند.
در برنامههای توسعه کشور (و حتی در برنامه خروج از رکود که اخیرا ارائه شد) عمدتا بر اینکه چه کارهایی باید انجام شود تاکید میشود؛ اما در مورد اینکه این کارها چگونه انجام شود و چه سازوکارهایی باید طراحی شود تا عاملان اقتصادی در جهت اجرای آن برنامهها حرکت کنند، کمتر سخنی به میان میآید.
در سوی دیگر اکثر تحقیقات دانشگاهی و آکادمیک نیز بهدنبال پاسخ به «آیا...؟»، «چرا....؟» و «چه...؟» هستند اما در مورد پاسخ به سوال «چگونه...؟» کمتر کار میشود. قریب به اتفاق پایاننامهها نوعا، یا به بررسی اثر متغیر (الف) بر متغیر (ب) میپردازند؛ یا درصدد اندازهگیری متغیر (ج) هستند. سوال این است: بعد از اینکه این اثرات و این مقادیر را فهمیدیم، چه کنیم که اثرات مفید و مقادیر مطلوب حاصل شود؟ مثلا میدانیم که سرمایهگذاری در زیرساختهای کشور ضروری و مفید است. میدانیم که حضور بخش غیردولتی ضروری و مفید است. سوال اصلی کشور این نیست که «آیا» مفید است یا «چه» میزان مفید است یا «چرا» مفید است. سوال این است که چگونه این کار انجام شود. یا به بیان بهتر چگونه ترتیباتی طراحی کنیم که این کار انجام شود. بهطور خلاصه «تاثیر را فهمیدیم، راهحل چیست؟» اینجا دقیقا حوزهای است که دانشگاهیان خود را کنار میکشند و کار را به سیاستگذاران و مدیران واگذار میکنند. در حالی که سیاستگذاران بهدنبال راهحل هستند، راهحلی که مبتنی بر چارچوب علم اقتصاد و انگیزههای اقتصادی عاملان باشد و به خروجیهای مطلوب منجر شود.
یکی از رویکردهای موجود در علم اقتصاد برای پاسخگویی به این وضعیت، تئوری طراحی مکانیزم است که ماسکین (یکی از برندگان نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۷) آن را جنبه مهندسی علم اقتصاد معرفی میکند. در بسیاری از کارهای نظری در اقتصاد، بر نهادهای موجود تمرکز میشود و نظریهپرداز قصد توضیح یا پیشبینی نتایج اقتصادی یا اجتماعی تولید شده توسط این نهادها را دارد، اما در تئوری طراحی مکانیزم، کار تا حدودی برعکس است: ما ابتدا خروجیها یا اهداف مطلوب اجتماعی را شناسایی میکنیم و سپس این سوال را مطرح میکنیم که آیا برای رسیدن به این اهداف میتوان مکانیزم مناسبی طراحی کرد؟ اگر پاسخ مثبت است این مکانیزم چگونه است؟ هرچند نگاهی به مقالات آکادمیک این حوزه نشان میدهد این رویکرد که قرار بودهاست نقش مهندسی علم اقتصاد را ایفا کند نیز خود بیشتر در سطح روابط و معادلات ریاضی «خوش رفتار» باقی مانده است، شاید به این دلیل که اقتصاددانان چندان علاقهای ندارند خود را درگیر مسائل اجرایی و واقعی کنند.
اما به هر حال به نظر میرسد در حال حاضر سوال پیشروی اقتصاد ایران چه در حوزه اجرایی و چه در حوزه آکادمیک از جنس طراحی مکانیزم البته به شکل عملیاتی و کاربردی آن باشد.
ارسال نظر