زمان نادرست یک سیاست درست
اگرچه اجرای چنین برنامهای، تحت شرایطی میتواند به تامین مالی بهتر بخش تولید کمک کند و بر رونق بازار سرمایه موثر باشد، اما آیا این دستورالعمل و مهمتر از آن، زمان اعلام و اجرای این سیاست مبتنی بر مطالعه کارشناسی بوده است؟ آیا اجرای این سیاست میتواند به ایجاد انضباط مالی مناسب در نظام بانکی کشور کمک کند؟ آیا هزینهها و منافع احتمالی اجرای چنین سیاستی در مقطع زمانی کنونی بررسی شده است؟ اگرچه با توجه به حضور کارشناسان و صاحبنظران توانمند و خبره در نظام بانکی و پولی کشور حتما جنبههای مختلف اجرای این سیاست مورد بررسی و توجه قرار گرفته است، اما شرایط ویژه فعلی اقتصاد کشور و تاثیر احتمالی که ممکن است اعلام و اجرای این سیاست در این شرایط بر بازار ارز و اقتصاد ملی داشته باشد، نگرانیهایی را ایجاد میکند. سقوط قیمت نفت به زیر ۶۰ دلار و کاهش درآمد ارزی دولت که عرضهکننده اصلی در بازار ارز است، ریزش شدید قیمت سهام و شاخص بورس بهرغم حمایت جدی صندوق توسعه بازار سرمایه، عدم ارائه برنامه مکملی که رونق بازار سرمایه را هدفگذاری کرده باشد، رکود شدید بازار مسکن و عدم شفافیت برنامه دولت برای این بازار و در نهایت ابهام فعالان اقتصادی در باره نتایج مذاکرات و لغو تحریمها، وضعیت بسیار شکنندهای برای بازار ارز ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، هر لحظه احتمال هجوم هیجانی به بازار ارز وجود دارد. اگرچه بانک مرکزی با دقت و حساسیت زیادی بازار ارز را رصد میکند و مانیفست جدیدی را برای نرخ ارز با محوریت کنترل آن اعلام کرده است، اما بهنظر میرسد آنچه تاکنون باعث تردید نقدینگی سرگردان در حرکت به سمت بازار ارز شده، حضور رقیب قدرتمندی است که در دو سال گذشته با پرداخت نرخهای سود جذاب توانسته انگیزه لازم را برای ماندگاری سپردهها در نظام بانکی ایجاد کند. اینکه امروز نسبت ماندگاری سپردههای بانکی در نظام بانکی از حدود ۸/۳ در ابتدای سال ۹۱ به ۴/۵ در شهریور ۹۳ رسیده است و بر اساس آمار عملکرد بانکهای خصوصی، این نسبت برای این بانکها ۷/۱۲ در شهریور ۹۳ و ۴/۱۳ در آبان ۹۳ بوده است، ناشی از چنین انگیزهای است. این وضعیت، اگرچه تا به امروز برای اقتصاد کشور مطلوب نبوده است و تداوم آن در میانمدت و بلندمدت میتواند مخاطرات جدی ایجاد کند؛ بنابراین نیازمند واکاوی و درمان غیردستوری است، اما بهنظر میرسد حداقل در زمان فعلی، ابزار مناسب برای کنترل رفتارهای هیجانی در بازار ارز بوده است. حتی در شرایط فعلی نیز برخی از صاحبان سپردهها به امید چنین جهشی و کسب بازده مناسب از سرمایهگذاری در بازار ارز برای یک دوره کوتاه، وسوسه ورود به این بازار را در سر دارند و البته شواهد نیز نشاندهنده جدی بودن چنین وسوسههایی است. قابل توجه اینکه، همزمان با ما، کشور روسیه شرایط کاملا مشابهی را تجربه میکند. آنها نیز مشمول تحریم بوده و سقوط قیمت نفت، فشار مضاعفی را برای کاهش ارزش روبل ایجاد کرده است. درست به همین دلیل، مقامات پولی این کشور، برای کنترل سقوط بیشتر روبل، افزایش نرخ بهره بانکی را اجرا کردهاند. اگرچه آنها اکنون در حسرت اقدام دیرهنگام خود برای مقابله با هجوم هیجانی به بازار ارز هستند، ولی معلوم نیست چرا مقامات بانکی ما بهرغم فرصتهای مناسبی که برای بررسی و اصلاح معضل نرخهای سود فراتر از قانون داشتهاند، در این شرایط بحرانی به حل آن همت گماردهاند. این نگرانی وجود دارد که اگر بانک مرکزی بر اجرای این دستورالعمل در فضای کنونی کشور اصرار ورزد، خطر سرازیر شدن هیجانی نقدینگی از نظام بانکی به بازار ارز شدت گرفته و در نتیجه شوک دیگری بر اقتصاد وارد شود. بهنظر میرسد که از مهمترین اولویتهای سیاستگذاری اقتصادی در شرایط کنونی، جلوگیری از بروز شوکهایی اینچنینی باشد که تا مدتها اثرات منفی آن بر جای خواهد ماند. تجربههای شرایط مشابه نشان میدهند که در صورت حرکت نقدینگی، کنترل بازار به سادگی امکانپذیر نخواهد بود و تنها باید نظارهگر جهش نرخ ارز بود. سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
*عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه الزهرا
ارسال نظر