جنبش مدنی ضد تحریم؛ سه پرسش کلیدی
پروفسور محمد هاشم پسران* بعد از انتخابات ریاستجمهوری و رای قاطع مردم ایران به جریان اعتدال، چهرههای مختلفی به حمایت از «جنبش مدنی اعتراض به تحریمها» پرداخته و اقتصاددانانی مانند دکتر غنینژاد و دکتر مشایخی هم با انتشار مطالبی در روزنامه دنیایاقتصاد، خواستار گسترش اعتراض مدنی به تحریمهای غرب علیه ایران شدهاند. در مورد «جنبش مدنی اعتراض به تحریمها» سه پرسش مهم قابل طرح است: اول) چه استدلالهایی در مخالفت با کلیت تحریمهای اقتصادی میتوان ارائه کرد؟ دوم) چرا هم دولت آقای روحانی و هم دولتهای ۱+۵ باید تلاش کنند که هر چه سریعتر به توافق مثبت و ملموسی در مذاکرات برسند؟ سوم) نخبگان ایرانی، در قالب جنبش مدنی ضد تحریم باید بر چه نکاتی تاکید کنند؟ در این مقاله سعی خواهم کرد پاسخ مختصری برای هر یک از این سه پرسش ارائه کنم:
اول) چرا تحریمهای اقتصادی ناکارآمد هستند؟
تحریمهای اقتصادی «اثرات» زیادی دارند؛ ولی در راستای هدف اصلی خود «موثر» نیستند! به عبارت دیگر، بررسی تحریمهای ۱۰۰ سال گذشته نشان میدهد که با افزایش «شدت»، «فراگیری» و نیز «طول مدت» اعمال تحریمهای اقتصادی، رفاه عمومی مردم در کشور تحت تحریم دچار لطمه شده و به ویژه گروههای آسیبپذیر دچار مشکلات معیشتی فراوان میشوند، اما در عینحال اکثریت این تحریمها در دستیابی به اهداف خود در زمینه تغییر رفتار سیاست خارجی کشور تحت تحریم، موفقیتی نداشتهاند.
پروفسور محمد هاشم پسران* بعد از انتخابات ریاستجمهوری و رای قاطع مردم ایران به جریان اعتدال، چهرههای مختلفی به حمایت از «جنبش مدنی اعتراض به تحریمها» پرداخته و اقتصاددانانی مانند دکتر غنینژاد و دکتر مشایخی هم با انتشار مطالبی در روزنامه دنیایاقتصاد، خواستار گسترش اعتراض مدنی به تحریمهای غرب علیه ایران شدهاند. در مورد «جنبش مدنی اعتراض به تحریمها» سه پرسش مهم قابل طرح است: اول) چه استدلالهایی در مخالفت با کلیت تحریمهای اقتصادی میتوان ارائه کرد؟ دوم) چرا هم دولت آقای روحانی و هم دولتهای ۱+۵ باید تلاش کنند که هر چه سریعتر به توافق مثبت و ملموسی در مذاکرات برسند؟ سوم) نخبگان ایرانی، در قالب جنبش مدنی ضد تحریم باید بر چه نکاتی تاکید کنند؟ در این مقاله سعی خواهم کرد پاسخ مختصری برای هر یک از این سه پرسش ارائه کنم:
اول) چرا تحریمهای اقتصادی ناکارآمد هستند؟
تحریمهای اقتصادی «اثرات» زیادی دارند؛ ولی در راستای هدف اصلی خود «موثر» نیستند! به عبارت دیگر، بررسی تحریمهای ۱۰۰ سال گذشته نشان میدهد که با افزایش «شدت»، «فراگیری» و نیز «طول مدت» اعمال تحریمهای اقتصادی، رفاه عمومی مردم در کشور تحت تحریم دچار لطمه شده و به ویژه گروههای آسیبپذیر دچار مشکلات معیشتی فراوان میشوند، اما در عینحال اکثریت این تحریمها در دستیابی به اهداف خود در زمینه تغییر رفتار سیاست خارجی کشور تحت تحریم، موفقیتی نداشتهاند.
البته عدهای معتقدند که تحریمهای اقتصادی اگرچه زیان اقتصادی را هم برای کشورهای تحریمشونده و هم برای کشورهای تحریمکننده به دنبال دارد، اما میتوان نوعی «منطق سیاست خارجی» را برای این تحریمهای اقتصادی ارائه کرد؛ یعنی از تحریم اقتصادی به عنوان وسیلهای مشابه جنگ (اما ملایمتر از جنگ) استفاده شود تا بر رفتارهای سیاسی کشور تحریمشونده تاثیر بگذارد، اما بررسی تحریمهای ۱۰۰ سال گذشته نشان میدهد که اکثریت این تحریمها در اهداف سیاست خارجی خود هم موفق نبودهاند. برای مثال پژوهشهایی انجام شده که با بررسی تاریخی تحریمهای اقتصادی مختلف و با بهرهگیری از چارچوب تحلیلی اقتصاد سیاسی نشان میدهند که در اکثر کشورهای تحریمشده، اگر ظرف حداکثر دو سال بعد از اعمال تحریمهای شدید اقتصادی تغییری در سیاست خارجی کشور تحت تحریم ایجاد نشود، بسیار بعید است که ادامه تحریمها منجر به بروز تغییر در سیاست خارجی کشور مذکور شود.
علت این مساله به طور خلاصه آن است که اعمال تحریمهای شدید معمولا از یک طرف باعث شکلگیری گروههایی رادیکال در کشور تحت تحریم میشود که طرفدار تقابل و حتی جنگ با کشورهای تحریمکننده هستند و از طرف دیگر اعمال تحریمهای شدید باعث شکلگیری گروههای ذینفع اقتصادی مختلفی میشود که به دلیل تحریمها از نوعی انحصار در عرضه برخی کالاها و خدمات بهرهمند شده و به سبب دستیابی به درآمدهایی هنگفت، در استمرار تحریمها ذینفع میشوند. طبیعتا این گروههای ذینفع اقتصادی نیز، در داخل کشور تحت تحریم، در مسیر رفع تحریمها سنگاندازی میکنند.
بعد از این توضیحات، باید گفت با اینکه تحریمها همواره عواقب منفی اقتصادی زیادی برای کشور تحریمشونده داشته، اما این تحریمهای اقتصادی عموما در حوزه سیاست خارجی ناکارآمد بودهاند و تقریبا تنها حوزه تاثیرگذاری آنها به «سیاست داخلی کشورهای تحریمکننده» مربوط میشود؛ یعنی حتی در شرایطی که سیاستمداران کشورهای تحریمگر میدانند تحریمها به لحاظ سیاست خارجی تاثیرگذار نیست، اما از این تحریمها حمایت میکنند؛ چون فکر میکنند که وضع این تحریمها میتواند مثلا حمایت افرادی را که حامی اعمال فشار به ایران هستند در عرصه رقابتهای سیاسی داخلی جلب کند.
دوم) چرا دستیابی به توافق دیپلماتیک سریع مهم است؟
با توجه به مقدمات پیشین، به نظر میرسد که هم به نفع ایران و هم به نفع کشورهای غربی است که با دید مثبت و با هدف دستیابی به توافق دیپلماتیک و شکلگیری تعامل برنده_برنده بر سر میز مذاکره بنشینند تا هر دو طرف نفع ببرند. قطعا اگر در چند ماه ابتدایی استقرار دولت جدید، گام ملموس و شفافی (هر چند کوچک) برای پیشبرد مذاکراتی مثبت و سازنده بین ایران و کشورهای ۱+۵ برداشته شود، تحولی بسیار مثبت محسوب خواهد شد؛ تحولی که میتواند جایگاه گروههای معتدل و صلحطلب را هم در ایران و هم در کشورهای غربی مستحکم کند.
از طرف دیگر باید توجه کنیم که اگرچه هماکنون در اکثر رسانههای غربی این تحلیل وجود دارد که آقای روحانی نظر صادقانهای در زمینه مذاکرات سازنده و برنده-برنده با غرب دارد، اما در عین حال سیاستمدارانی در غرب هستند که معتقدند اگر ظرف چند ماه بعد از ریاستجمهوری آقای روحانی توافق ملموس و شفافی بین ایران و غرب ایجاد نشود، باید تحریمها علیه ایران را شدت داد. حتی عدهای از جنگطلبان در اسرائیل، آمریکا، اروپا و حتی برخی کشورهای عربی، از همین الان مشغول رفتارهای تحریکآمیز برای جلوگیری از ایجاد توافق بین ایران و کشورهای غربی هستند. اگرچه در حال حاضر به علت نتایج انتخابات پرشکوه اخیر ایران این گروههای رادیکال تا حدی به حاشیه رفتهاند، اما طبیعتا اگر تا چند ماه آینده مذاکرات ایران با ۵+۱ با پیشرفت ملموس مواجه نشود، این خطر وجود دارد که مجددا موقعیت این گروههای رادیکال و جنگطلب تقویت شود.
خلاصه آنکه اگر فرصت طلایی فعلی ایجادشده بعد از انتخابات اخیر و امیدهای وسیعی که برای حرکت به سمت مذاکرات دیپلماتیک صلحآمیز شکل گرفته از دست برود، عواقب وخیمتری نسبت به وضعیتی که این فرصت ایجاد نمیشد، خواهد داشت. اگر در موقعیت پرامید فعلی دستاورد محسوسی در مذاکرات حاصل نشود، یاس و سرخوردگی ناشی از محقق نشدن این امیدها، باعث تقویت بیش از پیش موضع گروههای رادیکال خواهد شد؛ هم در کشورهای غربی و هم در ایران.
سوم) جنبش مدنی ضد تحریم، بر چه مواردی تاکید کند؟
در کنار اهمیت بالای برنامهریزی و هدفگذاری دقیق و شفاف از طرف تیم مذاکرهکنندگان جدید ایرانی، به نظر میرسد که نخبگان و فرهیختگان کشور هم میتوانند در قالب «جنبش مدنی ضد تحریم»، به دولت جدید کمک کنند. در این زمینه، نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور باید در قالب «مقاله» و «سخنرانی» و «بیانیه» روی این مساله تاکید کنند که آقای روحانی در یک انتخابات رقابتی توانسته است در همان دور اول انتخاب شود؛ بنابراین شایسته است این رای قاطع مردم ایران به جریان معتدل، در همان دور اول مذاکرات دیپلماتیک جدید، با رویکرد مثبتاندیشانه و سازنده دولتهای غربی پاسخ داده شود.
نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور، باید هم خطاب به سیاستمداران غربی روشنگری کنند و هم خطاب به سیاستمداران ایرانی. لازم است نخبگان ایرانی سیاستمداران غربی را مخاطب قرار دهند و بگویند که لطمه اصلی این تحریمهای سنگین نامنصفانه بر دوش مردم متوسط و پایینتر از متوسط ایران است. حالا همین ملت، در انتخاباتی که لااقل در مقایسه با استانداردهای دموکراتیک موجود در منطقه خاورمیانه بینظیر بوده، با رای قاطعانه خود فرد معتدلی مانند آقای روحانی را انتخاب کردهاند تا از طرف آنها با کشورهای غربی مذاکره کند. در چنین شرایطی، بسیار حیاتی است که غربیها این وضعیت را قدر بدانند و با نگاه مثبت سر میز مذاکره بنشینند و بهجای مخاصمه با ایران بتوانند وضعیتی ایجاد کنند که «روحانی»هایی که نماینده طیف معتدل و صلحطلب در ایران هستند، بتوانند در ایران قدرت بگیرند. یعنی باید سیاستمداران غربی امتیازهایی به تیم مذاکرهکننده جدید ایران بدهند تا به لحاظ اقتصاد سیاسی کابینه آقای روحانی تقویت شود.
نخبگان ایرانی باید در قالب مقاله و سخنرانی و بیانیه، خطاب به سیاستمداران غربی بگویند که وضعیت ایجادشده پس از انتخابات ریاستجمهوری اخیر ایران، یک فرصت طلایی است که اگر از این فرصت به درستی برای دستیابی به توافق برنده_برنده استفاده نشود و همچنان دیپلماتهای غربی با ذهنیتی منفی بر سر میز مذاکره بنشینند، هم موقعیت آقای روحانی در داخل ایران ضعیف میشود و هم شهروندان غربی در آینده سیاستمداران خود را توبیخ خواهند کرد و خواهند گفت که شما مدتها منتظر بودید که یک چهره معتدل در ایران سر کار بیاید، حالا هم که سر کار آمد، نتوانستید به مذاکره سازنده و مثبت بپردازید.
در عین حال، لازم است نخبگان ایرانی در قالب جنبش مدنی ضد تحریم، برای واقعبینی بیشتر سیاستمداران ایرانی هم تلاش کنند. در این راستا، باید روشنگری لازم انجام شود تا سیاستمداران داخلی هم متوجه باشند که استمرار تحریمها و جدا افتادن ایران از اقتصاد بههمپیوسته جهانی، به هیچ وجه به سود ما نیست. جدا افتادن ایران از اقتصاد جهانی ممکن است خدای ناکرده وضعیتی شبیه به قرن گذشته ایجاد کند که دنیا در حال تحول اقتصادی سریع و شتابان بود؛ ولی ما از این تحول جا ماندیم. در حال حاضر هم اگر جداافتادگی ما از اقتصاد جهانی طولانیتر شود، اگر نتوانیم سرمایهگذاری خارجی مناسبی جذب کنیم، اگر نتوانیم به تولید محصولات مشترک با شرکتهای کشورهای دیگر بپردازیم، اگر بازارهای صادراتی ما محدود باشد و اگر به دلایلی مانند محدودیت نقل و انتقال الکترونیکی پول نتوانیم از تحول عظیم ناشی از اقتصاد مبتنی بر اینترنت بهرهمند شویم، شاید در آینده دیگر این عقبافتادگی قابل جبران نبوده و باعث شود قدرت و تاثیرگذاری ایران در سطح منطقه کاهش یابد که باعث تاسف بسیار خواهد بود.
در پایان، من نیز مانند بسیاری دیگر از شهروندان ایرانی و نیز غربی، صمیمانه امیدوارم که هم سیاستمداران ایرانی و هم سیاستمداران غربی به خوبی قدر «فرصت کمنظیر» حاصلشده بعد از انتخابات ریاستجمهوری پرشکوه اخیر ایران را بدانند؛ فرصتی که اگر به خوبی قدر دانسته نشده و به سرعت از آن استفاده نشود، چه بسا با «پشیمانیهای کمنظیر» همراه شود.
*استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج
ارسال نظر