تفسیر درست و نادرست جهش بورس
غلامرضا سلامی در دوران جوانی مانند بسیاری از همتایان خود گرایشی ذهنی به مکتب سوسیالیسم داشتم که البته در این میان نباید نقش تفکرات انتشاریافته آن زمان را نادیده گرفت. با آنکه ناخودآگاه به سمت غرب روانه بودیم، اما برای کشورمان آرزوی آیندهای چون بلوک شرق را در سر داشتیم. در این میان آلمان شرقی الگوی بسیار خوبی برای مثالزدن بود؛ زیرا این کشور جداشده از آلمان مدعی بود که درآمد سرانه ملتش جزو ۵ رده اول جهان است که این موضوع به نوعی مورد تایید نهادهای اقتصادی بینالمللی قرار داشت. در سال ۱۹۸۱ بازدید از نمایشگاه بینالمللی لایپزیک بهانهای شد که از این کشور ایدهآل خود دیدن کنم؛ ولی متاسفانه آنچه را که در آنجا مشاهده کردم به هیچ روی با شاخصهای اقتصادی ادعا شده انطباق نداشت.
غلامرضا سلامی در دوران جوانی مانند بسیاری از همتایان خود گرایشی ذهنی به مکتب سوسیالیسم داشتم که البته در این میان نباید نقش تفکرات انتشاریافته آن زمان را نادیده گرفت. با آنکه ناخودآگاه به سمت غرب روانه بودیم، اما برای کشورمان آرزوی آیندهای چون بلوک شرق را در سر داشتیم. در این میان آلمان شرقی الگوی بسیار خوبی برای مثالزدن بود؛ زیرا این کشور جداشده از آلمان مدعی بود که درآمد سرانه ملتش جزو ۵ رده اول جهان است که این موضوع به نوعی مورد تایید نهادهای اقتصادی بینالمللی قرار داشت. در سال ۱۹۸۱ بازدید از نمایشگاه بینالمللی لایپزیک بهانهای شد که از این کشور ایدهآل خود دیدن کنم؛ ولی متاسفانه آنچه را که در آنجا مشاهده کردم به هیچ روی با شاخصهای اقتصادی ادعا شده انطباق نداشت. من از درک چرایی آن عاجز بودم تا اینکه برای صرف قهوه به یکی از کافههای شهر که فقط دارندگان پولهای معتبر خارجی میتوانستند از مواهب آن (صرف قهوه) برخوردار شوند، سر زدم و در آنجا با یک دلال خردهپای ارز مواجه شدم که او پیشنهاد کرد در ازای هر مارک آلمانغربی به من ۵ مارک آلمانشرقی بدهد و این در حالی بود که نرخ رسمی تبدیل مارک آلمانغربی به شرقی یک به یک بود؛ البته من از ترس پلیس همه جا مخفی آنها از این کار سر باز زدم. بعد از این پیشنهاد بود که متوجه شدم علت پیدایش شاخص درخشان درآمد سرانه این کشور تنها ناشی از یک شگرد محاسباتی ساده است به این معنی که برای محاسبه معادل ارزی درآمد ملی آلمانشرقی متولیان اقتصادی این کشور این درآمد را بر نرخ رسمی ارز که فقط بر روی کاغذ وجود داشت، تقسیم کرده و در نتیجه درآمد سرانهای را که حداقل ۵ برابر بزرگنمایی شده بود، به ملت بیچاره تلقین میکردند. البته در کشور خودمان این موضوع چند بار و در زمانی که نرخ رسمی دلار به نرخ واقعی تبدیل نشده بود و همچنان بر روی کاغذ حدود ۷۰ ریال بود در رسانههای دولتی، اتفاق افتاد؛ ولی انصافا از آن به عنوان یک ابزار تبلیغاتی استفاده نشد؛ اما رشد خارقالعاده شاخص بورس تهران در چندماه اخیر استفاده(شاید ناخودآگاه) از این ابزار تبلیغاتی را به اذهان متبادر ساخت. هفته گذشته که مسوولان سازمان بورس و اوراق بهادار و شرکت سهامی بورس تهران در یک میزگرد تلویزیونی از دستاوردهای بزرگ در تمامی شاخصهای بورس سخن میگفتند، مساله را طبیعی فرض کرده و قصدی برای نوشتن مطلبی در این زمینه نداشتم؛ زیرا در این برهه از زمان که احتمالا عمر مسوولیت مدیران اقتصادی دولت رو به پایان است، معیارهایم اجازه نمیداد که آنها را به چالش بکشم و فقط پیش خود گفتم چرا رسانه ملی از مسوولان و متولیان مسکن دعوت نمیکند تا در مورد دستاوردهای این بخش از اقتصاد و افزایش شدید شاخص قیمت مسکن در کشور سخن گفته و به آن افتخار کنند؛ ولی مصاحبه اخیر رییس جمهور محترم با رسانه ملی و تاکید ایشان روی این شاخص بهعنوان علامت رونق اقتصادی مرا برآن داشت تا چند کلمهای درباره علت رشد خارقالعاده شاخص بورس بنویسم. بدیهی است که لزومی برای احاطه کامل ریاست محترم دولت به مسائل اقتصادی و بازار مالی وجود ندارد؛ ولی لازمه پذیرش مسوولیت یک سمت مهم اقتصادی در دولت، برخورداری از دانش کافی در زمینه مورد تصدی است که مطمئنا این مسوولان از چنین صلاحیتی برخوردارند. در چنین شرایطی انتظار این است که حقیقت ماجرا برای ملت و سایر مسوولان توسط این عزیزان اعلام شود و اما حقیقت (یا بخشی از حقیقت) چیست؟ هر چند فرمولها و تکنیکهای مختلفی برای بهدست آوردن شاخص بورس به کار برده میشود، ولی نسبت ارزش جاری سهام یک بورس به ارزش پایه آن، اساس همه فرمولها و تکنیکها است. روشن است کاربرد این نسبت زمانی واقعیت را نشان میدهد که صورت و مخرج کسر از یک جنس باشد. هر چند برخلاف فرمول تعیین رشد اقتصادی که در آن تولید ناخالص داخلی در صورت و مخرج کسر به قیمتهای ثابت سال پایه منظور میشود، در فرمول تعیین شاخص بورس از قیمتهای جاری در صورت و مخرج کسر استفاده میشود با این حال در زمانهایی که تورم دو رقمی است یا ارزش پول ملی کشور در عرض مدت کوتاهی به یک سوم قیمت سال پایه تنزل پیدا میکند، در آن صورت دیگر نمیتوان گفت که صورت و مخرج کسر تعیین شاخص بورس از یک جنس است. متاسفانه آنچه برای تعیین شاخص ۵۰ هزاری بورس تهران از آن استفاده شده است، ارزش جاری روز آن به دلار ۲۵۰۰ تومانی تا ۳۵۰۰ تومانی و ارزش جاری سال پایه آن به دلار ۱۰۰۰ تومانی است. به عبارت دیگر با این اشتباه محاسباتی شاخص بورس تهران تقریبا ۳ برابر بزرگنمایی شده است. برای توضیح مطلب اضافه میکند که یکی از فاکتورهای اصلی تعیین ارزش روز سهام، رویکرد خالص ارزش داراییهای شرکتها است که براساس ارزش جایگزین داراییهای آنها محاسبه میشود و طبیعی است که در شرایط تورمی حاد و تغییر فاحش نرخ برابری ارز، این محاسبه بهطور خودکار توسط فعالان بازار سرمایه انجام شود. هر چند که افزایش سود ناشی از فروش موجودیهای قبلی شرکتها در بالا رفتن ارزش بازار سهام تاثیری موقت بر جای میگذارد؛ ولی مهمترین علت صعود خارقالعاده شاخص بورس در هنگام کاهش چند صددرصدی ارزش پول ملی، افزایش اسمی ارزش دارایی شرکتها است. طرح مطالب فوق به هیچ روی نباید به عنوان انکار سودآوری خارقالعاده بورس تهران در چند ماهه اخیر تلقی شود؛ ولی تبلیغ این موضوع که افزایش شدید شاخص بورس نشانه سلامت اقتصادی کشور است، قابل پذیرش نیست. اتفاقا باید گفت که سودآوری بالای بازار سهام و املاک کشور در شرایط حاضر موید بیماری شدید اقتصادی است که گریبان کشور و ملت را گرفته است. این بیماری باعث میشود فقط عدهای خاص شامل بورسبازان سهام، سکه، ارز و مسکن از پیامدهای کاهش شدید پول ملی منتفع شوند و اکثریت قریب به اتفاق ملت از این رخداد صدمه دیده و بیش از ۵۰ درصد قدرت خرید خود را از دست بدهند. امید است این هشدارها سیاهنمایی تلقی نشود و بتواند در مسیر عقلانیت تصمیمگیریهای اقتصادی راهگشا باشد.
ارسال نظر