بنزین، گلوگاه دو رقیب
علی سرزعیم
جایگاههای سوخت از دیروز ، بنزین را تنها با کارت سوخت عرضه میکنند.
به بهانه اجرای کارت سوخت
علی سرزعیم
جایگاههای سوخت از دیروز ، بنزین را تنها با کارت سوخت عرضه میکنند. روشن است که تعلل دولت در مورد تعیین میزان سهمیهبندی و قیمت عرضه آزاد بنزین نمیتواند برای مدت طولانی ادامه یابد و مسوولان امر ناگزیرند با تصمیم مهم سهمیهبندی روبرو شوند و آن را اعلام نمایند. نه تنها روند اقدامات انجام شده هرگونه بازگشت در تصمیمگیری را غیرممکن کرده است، فضای بینالمللی نیز دیگر امکان تداوم سیاستهای غلط گذشته را در مورد قیمتگذاری بنزین نمیدهد.
این امر تغییر سیاست در قیمتگذاری بنزین را هم در کشورهای صادرکننده نفت و هم در کشورهای واردکننده، الزامی گردانده است. برای روشن شدن مساله کافی است به وضع دو رقیب دیرین در عرصه بینالمللی یعنی ایران و آمریکا نظر افکنیم.
روند مصرف بنزین در سالهای اخیر سیر به شدت صعودی داشته است. افزایشهای قیمت بنزین به دلیل آنکه کمتر از نرخ تورم بوده عملا مصرف بیشتر را تجویز کرده بود. کاهش قیمت واقعی نرخ سوخت انگیزه لازم را برای خودروسازها برای اصلاح موتورهای احتراق داخلی فراهم نکرد و کماکان تولید خودروهای پرمصرف توجیه اقتصادی یافت.
همین مساله نیز در مورد خودروهای فرسوده رخ داد و کماکان شرایط برای تداوم حیات این خودروها مهیا ماند. این روند تا جایی ادامه یافت که میزان مصرف به مراتب بیشتر از تولید داخلی گردید و هزینههای واردات سوخت دیگر برای کشور قابلتحمل نشد.
وزارت نفت نیز به درستی زیر بار افزایش وسیع ظرفیت تولید بنزین داخل نمیرفت، چرا که این کار به معنی مصرف نفت بیشتر در داخل و کاهش قدرت صادراتی از یک سو و کاهش درآمد ارزی از سوی دیگر بود. هرچه قیمت نفت در بازار جهانی بالاتر میرفت، توجیه اختصاص نفت تولیدی برای تهیه بنزین مصرف داخل کمتر میشد. تا جایی که امروزه دیگر منطقی نیست نفت ۷۰دلاری صرف تولید بنزین ۱۰۰تومانی شود.
توجیهاتی که برای تداوم مصرف بنزین مطرح میشود، دیگر در شرایطی که قیمت بنزین در بازارهای جهانی به بالاتر از ۵۰۰تومان رسیده است، کاملا منتفی شده است و دیگر نمیتوان دلیلی یافت که عرضه بنزین به سان گذشته را توجیه نماید. اوضاع نامناسب گذشته در مصرف بنزین کار را به جایی رساند که امروز واردات بنزین یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیری اقتصاد ایران در برابر فشارهای خارجی گردیده است.
روشن است که در این شرایط مسوولان امر هر قدر هم که از تصمیمگیری برای کنترل مصرف بنزین اکراه داشته باشند، گریزی از آن نخواهند داشت.
اگر اخبار مربوط به بازار جهانی نفت را دنبال کنید، متوجه خواهید شد که قیمت نفت در یکی دو هفته اخیر دوباره رشد صعودی داشته است. این رشد نسبتا زیاد قیمت نفت کاملا بر خلاف پیشبینیهایی بود که تثبیت قیمت نفت
در ۶۰-۵۰ دلار را وعده میداد. دلیل افزایش قیمت نفت این بار ناشی از تنگناهای جهانی در بازار جهانی بنزین است. رشد مصرف بنزین در سه ماه اخیر در سطح جهان و خصوصا آمریکا رو به افزایش بوده است. با توجه به اینکه تابستان در راه است و تابستان فصل مسافرت و گردش به شمار میآید، این انتظار وجود دارد که مصرف جهانی بنزین بیش از مقدار موجود شود. این همه در شرایطی انجام میشود که ظرفیت تولید بنزین در پالایشگاههای جهان به سقف خود رسیده و امکان افزایش بیشتر تولید تقریبا وجود ندارد.
لذا فشار تقاضا در کنار محدودیت عرضه بنزین موجب افزایش شدید قیمت بنزین به عنوان یک فرآورده نفتی گردیده که تبعات آن در بازار نفت نیز ظاهر شده است. در این وضعیت تمام نگاهها معطوف به آمریکا است، چرا که این کشور یکی از بزرگترین مراکز مصرف بنزین در دنیا به شمار میرود. درآمد سرانه بالا به همراه فاصله زیاد شهرها از یکدیگر در کنار سلیقه سنتی آمریکاییان برای سوار شدن بر خودروهای بزرگ و پر مصرف موجب شده تا نرخ رشد مصرف در این کشورها شدیدا افزایش داشته باشد تا جایی که امروز تقاضای بنزین را به سقف ظرفیت تولید برساند.
در این وضعیت مسوولان حکومت آمریکا نیز دریافتهاند که بنزین یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیری اقتصادشان گردیده است، چرا که هر گونه آشفتگی در صادرات نفت میتواند مشکلات زیادی برای توده مردم ایجاد کند و واکنش افکار عمومی را به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر اگر در گذشته سیاستهای خارجی آمریکا تبعات داخلی اندکی داشت، تمرکز آمریکا بر خاورمیانه و کشورهای صادرکننده نفت از جمله ایران موجب شده که هر اقدامی در سیاست خارجی آنها تبعات مستقیمی را برای شهروندانش به دنبال داشته باشد.
لذا یک رابطه مستقیم میان منافع دستگاه سیاست خارجی و هزینههای تکتک شهروندان برقرار شده است. شاید یکی از دلایل نرمش اخیر آمریکا در برابر ایران و کنار گذاشته شدن داعیههای جنگ طلبانه همین امر باشد.
آسیبپذیری آمریکا از زاویه بنزین تا جایی است که توماس فریدمن، مقاله نویس مشهور نیویورک تایمز، بارها تاسف خود را از اینکه بوش پس از یازده سپتامبر فرصت را برای اعمال مالیات چند صد درصد بر بنزین در جهت کاهش وابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه از دست داد، ابراز کرده است.
مسوولان حکومت آمریکا نیز همواره به دلیل واکنش افکار عمومی حاضر به اعمال سیاستهای کنترل مصرف بنزین در این کشور نبودند. اما وضع جهانی دگرگون شده است. در شرایط موجود بوش نیز مجبور گردیده تا بهرغم میلش سیاستهایی را در جهت کاهش مصرف بنزین اعمال کند. اعطای یارانه به خودروهای هایبریدی و اعلام اینکه باید ظرف ۱۰سال آینده ۲۰درصد سوخت خودروها از سوختهای جایگزین تامین شود، تبلور این چرخش سیاست گذاری بوده است.
حال با مقایسه دو کشور مشاهده میشود که در هر دو کشور رقیب یعنی ایران و آمریکا روند مصرف بنزین شدیدا رشد داشته و تداوم آن دیگر منطقی به نظر نمیرسد. محدودیت عرضه جهانی بنزین نیز مصرف بنزین در این دو کشور را به گلوگاهی برای اقتصاد هر دو کشور تبدیل کرده است. در هر دو کشور، سیاستمداران به دلیل نگرانی از واکنش افکار عمومی و مصرفکنندگان از تصمیمگیری در برابر کنترل مصرف بنزین اکراه داشته و دارند، اما جالب این است که در هر دو کشورگریزی از آن وجود ندارد. ایران گزینه سهمیهبندی را انتخاب کرده و آمریکا گزینه افزایش قیمت بنزین، ترویج سوختهای جایگزین و خودروهای هایبریدی.
با این وصف دیگر مجالی برای اعتراض کردن برای اقدام دولت در جهت قطع روند گذشته وجود نخواهد داشت. شهروندان عزیز ایرانی باید با توجه به اینکه معضل بنزین دیگر تنها معضلی ملی نیست، بلکه معضلی جهانی گردیده که بزرگترین اقتصاد جهان را نیز تسلیم خود کرده به مساله نگاه کنند و به جای تخطئه فردی از مسوولان یا نظام تصمیمگیری آن را به عنوان تصمیمی گریزناپذیر قلمداد کنند.
گرچه میتوان به بحث در این مورد پرداخت که آیا این شیوه انتخاب شده، یعنی سهمیهبندی بهترین روش ممکن بود یا نه، اما با توجه به تمهیدات وسیع اندیشیده شده دیگر محلی برای این بحثها وجود ندارد.
وظیفه روشنفکران، نخبگان و کارشناسان در این مقطع این است که با ارائه تحلیلهای منطقی و کارشناسی، توده فهیم جامعه را نسبت به شرایط ملی و جهانی آگاه گردانند تا هزینه سیاسی و اجتماعی این تصمیمگیریهای مهم کاهش یابد.
ارسال نظر