محمود صدری

اگر کسی خبرهای چند روز اخیر راجع به رابطه ایران و آمریکا را شنیده یا خوانده باشد، احتمالا هراس جنگ در او ایجاد می‌شود. اما رسوخ به متن خبرها و تحولات از پیدایش روندی دیگر حکایت دارد که قرابت آن به مصالحه بیش از منازعه است. یکی از خبرهای ترسناک این است که کویتی‌ها گفته‌اند خود را برای شرایط جنگی آماده می‌کنند.خبر دیگر، ادعای آمریکا در مورد کشف سلاح‌های ایرانی در افغانستان است.خبر اول سه‌شنبه هفته گذشته منتشر شد و تاکنون بازتابی نداشته، اما خبر دوم را که روز چهارشنبه اعلام شد، ایران تکذیب کرده است.خبرهای قابل تامل دیگر، مرغواهای جنگ در عراق است که ایران و آمریکا هر دو در آنجا علیه یکدیگر ادعاهایی دارند.

در این شرایط این پرسش پیش می‌آید که آن کورسوی مصالحه چیست که بر هیاهوی جنگ، چیره شده است؟

دو خبر به ظاهر ساده اما به شدت تاثیرگذار، به ما می‌گوید هزیمت هیولای جنگ و بشارت مصالحه را باید از میان آنها جست و به تقویتشان همت گماشت.خبر اول اینکه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ادعای ایران را درباره ورود به مرحله صنعتی غنی‌سازی اورانیوم پذیرفته و خبر دوم اینکه پس از اعلام موضع آژانس، علی لاریجانی و خاویر سولانا پس از گفت‌وگوی تلفنی روز پنجشنبه برای دیدار چهارشنبه هفته‌جاری قول و قرارهایی گذاشتند.

اهمیت این دو خبر در چیست؟ هفته گذشته که ایران اعلام کرد به مرحله غنی‌سازی صنعتی اورانیوم پا گذاشته است، به فاصله چند ساعت، آژانس، آمریکا، آلمان و روسیه آن را بلوف سیاسی و یا دست‌کم بزرگنمایی در توان هسته‌ای ایران ارزیابی کردند و هر یک با لحن خاص خود آن را تکذیب کردند.

تشکیک حریفان جهانی ایران در توانایی هسته‌ای ایران در واقع شگردی برای بازگرداندن مذاکره با تهران به دوران پیش از غنی‌سازی صنعتی بود. یعنی اینکه با انکار ادعای ایران، اصرار بر این بود که باید مذاکره درباره «توقف غنی‌سازی اورانیوم» باشد. در حالی که قبول ادعای ایران، مذاکره را به سوی «تثبیت وضع کنونی و قبول آنچه ایران تاکنون به دست آورده است» سوق می‌داد.

حال آنکه آژانس به گزارش ایران صحه گذاشته و گفته است ایران دست‌کم ۱۳۰۰سانتریفوژ خود را فعال کرده است، معنای سیاسی آن این است که یا جامعه جهانی مرحله کنونی را باید بپذیرد و یا برای راضی کردن ایران به تغییر در تاسیسات راه‌اندازی شده، ما به ازایی بسیار فراتر از پیشنهادهای گذشته، بپردازد.

خبر دوم، یعنی دیدار قریب‌الوقوع لاریجانی و سولانا نیز ادامه و تکمیل‌کننده خبر اول است. قرار مذاکره پس از تایید دستاورد هسته‌ای ایران، نشان‌دهنده به رسمیت شناختن تلویحی(دوفاکتو) وضع کنونی ایران و حداکثر تلاش برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران در همین مرحله است.

این دو خبر و تحولات پشت صحنه آنها اگر هیچ دستاوردی هم نداشته باشد، احتمالا ایالات متحده آمریکا را به ژرف‌اندیشی در مساله ایران وادار خواهد کرد و دست‌کم تا زمانی که آژانس و اتحادیه اروپا به تعریف تازه‌ای از روابط خود نرسیده‌اند، آمریکا چاره‌ای جز انتظار ندارد.

آنچه باقی می‌ماند چرایی گفتارها و کردارهای تحریک‌آمیز مقام‌های آمریکا در برابر ایران است که سایه جنگ را پررنگ‌تر از نور صلح می‌کند. تجربیات گذشته در روابط ایران و آمریکا نشان می‌دهد که درشت‌گویی‌های سیاسی، عمدتا ترفندی برای نشان دادن خط مواجهه به طرف دیگر است.

در واقع طرفین می‌کوشند با نشان دادن عزم خود به انجام هر عملی (حتی جنگ)، ضرورت مصالحه را به طرف مقابل گوشزد کنند. از آنجا که تقابل کنونی ایران و آمریکا به تابعی از برنامه هسته‌ای ایران تبدیل شده و موثرترین بهانه واشنگتن برای تقابل با تهران، پروژه غنی‌سازی اورانیوم در ایران است، آمریکایی‌ها اکنون چاره‌ای ندارند که رابطه با ایران را پابه‌پای تحولات این پروژه تنظیم کنند.