جنگ ارزی از طریق کاهش مصرف ملی
آمریکا پس از بحران مالی و در دو سال گذشته، سیاست کاهش نرخ بهره و افزایش عرضه پول را جایگزین سیاست استقراض از دیگر کشورها کرده است و برنانکی رییس بانک مرکزی آمریکا در راه انجام این سیاست، تعیین هدف تورمی ۲ درصد را اعلام کرد.
مهران دبیرسپهری
آمریکا پس از بحران مالی و در دو سال گذشته، سیاست کاهش نرخ بهره و افزایش عرضه پول را جایگزین سیاست استقراض از دیگر کشورها کرده است و برنانکی رییس بانک مرکزی آمریکا در راه انجام این سیاست، تعیین هدف تورمی ۲ درصد را اعلام کرد. بدیهی است که دلیل اجرای این سیاست کینزی برای تحریک تقاضا، افزایش مصرف و مقابله با رکود بوده است. اما از آن طرف، سوال این است که این افزایش مصرف را کدام تولید کننده قادر است پاسخ دهد. طبیعی است که آمریکا مایل است تولیدکنندگان این کشور از سیاست انبساطی مذکور منتفع شوند. اما میدانیم در رقابت آزاد در جهان، چینیها از بیشتر تولیدکنندگان دیگر کشورها سبقت خواهند گرفت. در واقع خشم آمریکا نسبت به چین از همین موضوع سرچشمه گرفته است؛ ولی معلوم نیست که آیا آمریکاییها این موضوع را میدانند و خود را به نادانی زدهاند یا اینکه دچار توهم کینزی شده و چین را طراح یک تئوری توطئه اقتصادی میدانند. حال آنکه هیچ کدام از شاخصهای اقتصادی نشان از افزایش عرضه پول در چین ندارد و اتهام آمریکا در این خصوص وارد نیست. با وجود این گاهی میشنویم یا میخوانیم که پایین بودن ارزش پول چین و رخدادهایی مانند کاهش نرخ برابری لیر ترکیه نشانه امری جهانی و همهگیر است.
ما هنوز دقیقا نمیدانیم علت تغییر ۱۲ درصدی ارزش لیره ترکیه نسبت به دلار آمریکا چه بوده است، ولی حتی اگر دلیل آن، افزایش عرضه پول توسط بانک مرکزی ترکیه باشد دلیلی بر صحت این ادعاها نیست و نشان از فریب مسوولان اقتصادی ترکیه دارد که خود را وارد یک بازی سراسر باخت نمودهاند؛ با این تصور اشتباه که چین نیز همین کار را میکند. میدانیم ترکیه در اجرای سیاستهای کینزی سابقه طولانی دارد و در گذشته یک بار تلویحا به اشتباه بودن آن سیاستها اعتراف نموده است. البته اگر چین تصمیم بگیرد برای مثال بخشی از ذخایر ارزی خود را به لیره ترکیه تبدیل کند، در این صورت ترکیه خواهد توانست به همان میزان بر عرضه پول ملی خود بیفزاید و به همان مقدار، دلار آمریکا را خریداری کند. در غیر این صورت، جنگ ارزی از طریق کاهش ارزش پول ملی، تنها به یک روش، امکان وقوع موفق دارد و آن کاهش تقاضای ارز از طریق کاهش مصرف ملی است. البته اگر کاهش ارزش پول ملی به صورت اجباری و از طریق کاهش عرضه ارز باشد، نتیجه آن چیزی جز تورم و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی نخواهد بود.
نکته دیگر آن است که افزایش قیمت طلا بر خلاف پندار کارشناس مزبور، تنها مربوط به روزهای اخیر نیست و این افزایش، حداقل از چهار سال پیش شروع شد و دلیل آن هم آن بود که چینیها تصمیم گرفتند ذخایر ارزی خود را تنوع ببخشند و در راه انجام این هدف حتی از مردم کشور خود خواستند بخشی از پساندازهای خود را به صورت طلا نگهداری نمایند. حتی این احتمال وجود دارد که روی آوردن چین به افزایش ذخایر طلای خود در ایجاد یا تعمیق بحران عظیم مالی جهانی نقش داشته باشد. البته در این صورت نمیتوان چین را مورد سرزنش قرار داد؛ در واقع کشوری که مستحق سرزنش میباشد، آمریکا است.
ارسال نظر