مهدی نصرتی

ثابت بودن نرخ ارز در چند سال اخیر در مقایسه با تورم دو رقمی ‌این سال‌ها،‌ موجب شده ‌است که قدرت تولیدکنندگان داخلی در رقابت با کالاهای وارداتی رسمی ‌و غیررسمی‌ کاهش یابد و حجم عظیمی ‌از واردات به کشور سرازیر شود. درباره نقش نرخ ارز در این باره سخن بسیار گفته شده است و باید بر آن نیز تاکید شود؛ اما علاوه بر اصلاح نرخ ارز چه تدابیر دیگری در خصوص مدیریت واردات می‌توان اندیشید؟

در واقع دغدغه اصلی این است که چه می‌توان کرد که همزمان تولید ملی افزایش یابد و در عین حال، کیفیت کالاهای داخلی نیز بهبود یابد. به نظر می‌رسد حمایت و تشویق سرمایه‌گذاری خارجی یکی از راهکارهایی است که می‌تواند دستیابی به دو هدف یاد شده را تسهیل کند.

در مورد مزایای سرمایه‌گذاری خارجی معمولا مواردی چون دستیابی به منابع مالی جدید، ایجاد اشتغال، انتقال دانش مدیریت و فناوری و دستیابی به بازارهای جدید ذکر می‌شود؛ اما علاوه بر همه این موارد، سرمایه‌گذاری خارجی در فضای داخلی کشور می‌تواند دو نقش منحصر به فرد ایجاد کند؛ اول بهبود فضای کسب و کار داخلی و دوم پیوند بیشتر با اقتصاد جهانی.

همه کسانی که دستی در تولید دارند- البته به استثنای آنهایی که از موقعیتی انحصاری برخوردارند- اذعان دارند که با وجود محدودیت‌های خود ساخته و بوروکراسی سنگین حاکم بر فضای تولید و انواع و اقسام موانع، فضای کشور فضای مناسبی برای کسب‌وکار نیست. طبیعی است که این فضا جذابیتی برای جلب سرمایه‌گذاران خارجی نداشته باشد. از آنجایی که در حال حاضر حجم سرمایه‌گذاری خارجی در کشور به نسبت کل GDP عدد قابل ملاحظه‌ای نیست، می‌توان ابتدا برای حذف این موانع از پیش پای سرمایه‌گذاران خارجی- که بخش کوچکی از اقتصاد کشور را تشکیل می‌دهند- اقدام نمود و سپس این تجربه را به کل اقتصاد تعمیم داد. اما به خاطر داشته باشیم بهبود کیفیت نه با خواهش و درخواست محقق می‌شود، نه حتی با دستورالعمل و بخشنامه و نظارت. بهبود کیفیت نیازمند نظارت است؛ اما نه نظارت چند نفر و چند ارگان، بلکه نظارت میلیون‌ها مصرف‌کننده‌ای که به دقت کیفیت و قیمت تولیدات را ارزیابی می‌کنند و به سرعت هم ابزار حاکمیتی خود را با عدم خرید کالا و خدمات بی‌کیفیت به کار می‌برند.

بنابراین باید مشتریان حق انتخاب داشته باشند و از این رو است که باید به رقابت تن داد. تجربه دنیا به ویژه تجربه چندین دهه کشورهای آمریکای لاتین پیش‌روی ما است و نیازی به تکرار آن با همه هزینه‌ها و ناکامی‌هایش نیست. سیاست‌های جایگزینی واردات در این کشورها به سختی شکست خورده‌اند. سیاست‌های توسعه صادرات نیز که چندین سال الگویی موفق به شمار می‌رود در اقتصاد امروز دنیا به تنهایی کارساز نیستند. جهانی شدن، گفتمان غالب در اقتصاد روز جهان است و سرمایه‌گذاری خارجی یکی از مولفه‌ها و ابزارهای جهانی شدن به شمار می‌رود. از سویی در محافل اقتصادی به درستی اشاره شده‌است که تولیدات کشوری نظیر چین به دلیل عدم رعایت استانداردهای تولید و همچنین عدم اعمال استانداردهای محیط کار (شامل دستمزد پایین به نیروی کار، بی‌اعتنایی به محیط زیست) قیمت تمام شده پایین‌تری دارند و در یک فضای رقابتی منصفانه قرار ندارند. مزیت سرمایه‌گذاری خارجی این است که سرمایه‌گذار خارجی ملزم است این استانداردها را رعایت کند و در فضایی منصفانه‌تر رقابت کند.

علاوه بر این، سرمایه‌گذاری خارجی نقش مهم دیگری نیز دارد: برای کشوری که ارتباطات کمتری با اقتصاد جهانی دارد، راحت‌تر می‌توان قبای تحریم برید و دوخت! اما آیا در مورد کشوری که دیگران در منافع اقتصادی آن و در کامیابی و ناکامی‌اش شریک هستند نیز چنین است؟ مصداق عینی این موضوع نیز کشور چین است که با همه اختلافات بنیادی‌اش با غرب، امروز چشم امید اقتصاد جهانی برای خروج از بحران به آن است.

nosrati۸۱@yahoo.com