نمره مردودی مدیریت آلودگی
واقعیتها را بپذیریم. هوای تهران آلوده است. ذهن همه ما در پاییز و زمستان امسال حداقل ۳ بار آلودگی شدید را که در آن چشم، ساختمانهای کمی دورتر را نمیدید به خاطر دارد؛
یاسر میرزایی
واقعیتها را بپذیریم. هوای تهران آلوده است. ذهن همه ما در پاییز و زمستان امسال حداقل ۳ بار آلودگی شدید را که در آن چشم، ساختمانهای کمی دورتر را نمیدید به خاطر دارد؛ سه باری که در آنها تنها لطف خدا و نه سیاستهای مدیران اجرایی، امکان تنفس دوباره را به شهرمان بازگردانده است.
واقعیتها را بپذیریم. در تمام دفعاتی که آلودگی با باد یا باران شهر را ترک کرده است، به یقین میدانستهایم که تا پیش از آمدن فصل گرما، این بختک بار دیگر گلویمان را خواهد فشرد، اما به یقین دیدهایم که هر بار که آلودگی شدت میگیرد تا به حد جان نرسد، اقدامی صورت نمیگیرد. آلودگی کنونی شهر نمونهای بارز از این ماجرا است.
واقعیتها را بپذیریم. یک سال میگذرد که تعداد ماشینها در کشور از مرز ۱۴ میلیون گذشته است. هرچند مالکیت ماشین شاخص چندان مهمی نیست و آنچه مهم است میزان تردد است، اما در عین حال این شاخص هم نشان از میل به مصرف مردم دارد؛ هم فاصله داشتن مقدار و کیفیت عرضه حمل و نقل عمومی از میزان تقاضا؛ هم سیاستهای ضد و نقیض ترافیکی در تهران!
این واقعیتها ما را به کدام سو رهنمون میشود؟ از یک سو، معضل چنان بیخ گلوی شهر را گرفته است که باید سیاستی فوری برای آن اندیشید و از دیگر سو، معضل چنان سابقهدار است که اندیشیدن به سیاستهای بلندمدت، منسجم و همهجانبه ضروری مینماید.
از سیاستهای بلندمدت شروع کنیم: اولین قدم، توجه به این نکته عملگرایانه است که سیاستگذار و مردم باید به بدیلهای ممکن بیندیشند. فکر کردن به نقطه ایدهآل و رد کردن بدیلهای پیشنهادی به بهانه دور بودن از آن نقطه تنها نماینده یک حس غیرعملگرایانه است؛ بنابراین وقتی به ارزیابی یک سیاست میپردازیم باید آن را با بدیلهای ممکن دیگر و نه بهشت برین بسنجیم.
دومین قدم، توجه به این نکته تکراری اما همیشه فراموش شده است که «پیشگیری مهمتر از درمان است.» گذشتن از اولین آلودگی هر فصل سرد باید این شعار را در ذهن سیاستگذار پررنگ کند و او را برای هر آلودگی بعدی آماده کند. اگر طرح ترافیکی دارد، اگر میخواهد روزهایی را تعطیل کند، اگر میخواهد به صورت مقطعی حمل و نقل عمومی را زیاد کند و هر سیاست دیگری از این قبیل باید با فرض پیشگیری از آلودگی بعدی اجرا شود و نه پس از گرفتار شدن به آن! یادمان نرود که شوک و پیشبینیناپذیری دو آفت بزرگ برای اقتصاد کشور است. آویزه گوش نکردن شعار فوق، یعنی تصمیمهای ناگهانی برای رفع اورژانسی معضلات که کمترین نتیجه آن بیاعتماد شدن مردم به هرگونه برنامهریزی است.
وقتی از منظر کلان به مساله نگاه میکنیم چند ایراد اساسی خودنمایی میکند: سیاستهای نامناسب ترافیکی، حمل و نقل عمومی ناکافی و کمکیفیت، سوخت و موتورهای نامناسب برای احتراق پاک و مصرف بیرویه مردم از خودروهای شخصی. رفع هر کدام از این ایرادها نیازمند سیاستی بلندمدت و البته هماهنگ با یکدیگر است.
سیاستهای ترافیکی نیازمند بهروز شدن مدیریت این بخش به دانش روز و فناوریهای سخت و نرم جدید است. همچنین مطالعه و بهکارگیری تجربههای مشابه در کشورهای دیگر باید جلوی هر تکراری را بگیرد. درواقع مساله بحرانیتر از آن است که به فکر اختراع دوباره چرخ باشیم. اقتصاددانها درسهای ویژهای برای این مساله دارند که میتواند مورد ارجاع قرار گیرد.
حمل و نقل عمومی، البته بسیار به کندی توسعه مییابد و نیازمند هزینههای سنگین عمرانی و ماشینی است، اما در عین حال سعی در کمکردن هر چه بیشتر سیاستهایی که اثر یکدیگر را خنثی میکنند، ضرورت این مسیر است و جز به کارگیری خرد هزینه عمده خاصی ندارد. اندیشه ساده عقلانی میگوید: اگر شما بخش زیادی از فضای خیابانی را به عبور اتوبوس اختصاص دادید، ترافیک ماشینها در فضای باقیمانده بیشتر میشود؛ بنابراین باید فکری به حال توسعه جادهای یا کمکردن عبور و مرور ماشینها بکنید؛ ماشین قفل شده در ترافیک بیشتر یعنی آلودگی بیشتر!
بنزین مصرفی کشور بنا به آخرین اعلام مسوولان امر تماما تولید داخل است. البته برخی شایعهها در مورد بنزین تولیدی افراطی است، اما آنچه واقعیت دارد این است که کیفیت بنزین مصرفی چیزی بین استاندارد یورو۲ و یورو۴ است. پروژههای تولید سوخت یورو ۴ البته در حال توسعه است، اما هم شفافسازی روند پیشرفت این پروژهها و هم عزم جدی سیاستگذار به پیشرفت سریعتر این پروژهها بسیار حائز اهمیت است. البته سوخت فقط بخشی از ماجرا است. ماشینهایی که در شهر در حال رفت و آمد هستند نیز استاندارد احتراقشان قطعا از یورو۴ پایینتر است. ادعای ملزم شدن خودروسازان داخلی از سال ۹۲ به ارائه ماشینهایی با استاندارد یورو۴ باید به طور جدی پیگیری شود و بحث خروج ماشینهای فرسوده نباید به خاطر مسائل زودبازدهتر به فراموشی سپرده شود. برای سلیقه مصرفی مردم در مورد خودروی شخصی نیز باید فکری کرد. البته مردم نیز مسوول هستند و ایجاد فرهنگ ترافیکی درست نیز باید در برنامهها باشد؛ اما پیش از آن باید توجه کنیم که بالاخره برای هدایت مصرف مردم همیشه این تحلیلهای هزینه و فایده است که حرف اول را میزند. وقتی قیمت سوخت اصلاح نشده است، قیمت محلهای پارک در خیابانها هنوز آنقدر بالا نیست که بازدارنده باشد، هنوز نیاموختهایم که وقتی جادهای با هزینه عمومی ساخته میشود باید از جیب استفادهکنندگان از آن جاده این هزینه تامین شود و مسیرهای ترافیکی مربوط به سالها پیش است، عجیب نیست که خیابانها مملو از ماشینهایی باشد که سم تولید میکنند. فرهنگ خوب است و مردم باید فرهنگی باشند، اما این مساله کوتاهی سیاستگذار را در عمل بهموقع و دقیق توجیه نمیکند.
اینها سیاستهای بلندمدت مربوط به آلودگی هوا بود، اما در کوتاهمدت نیز سیاستهایی را میتوان پیشنهاد داد که قطعا تعطیل کردن ناگهانی شهر آخرین آنها میتواند باشد. مساله نیازمند راهحلی جدی و قاطع است. طرح زوج و فرد اجرا شده در روزهای گذشته نشان داد که تعداد پلاکهای زوج یا فرد آنقدر هست که گره از مشکل ما نگشاید. احتمالا اجرای طرحهای ترافیکی گستردهتر و قاطعتر برای رفع زودهنگام مساله مفیدتر است. گاه حتی دعوت مردم به خروج از شهر یا ایجاد ممنوعیتهایی برای ورود به شهر میتواند، اثرگذار باشد. گسترش محدوده طرح ترافیک میتواند در دستورکار قرار گیرد و حتی پارک کردن در برخی خیابانهای شهر میتواند برای مدتی به طور کلی ممنوع شود و تعطیلیهای از پیش تعیینشده و مدون البته آخرین راهحل است.
شاعر میگفت: هوا را از من بگیر، خندهات را نه! امروز اما باید گفت: هوا را از من مگیر تا خنده بر لبانم بماند.
ارسال نظر