آرزوی ارزی، واقعیت اقتصادی
برای باز کردن بحث، فرض کنید که در عالم خیال، غول معروف چراغ جادوی علاءالدین به سراغ من بیاید و بگوید که (از آنجا که اقتصاد خواندهای) میتوانی قیمت ارز را آرزو کنی و من آن آرزویت را برآورده میکنم.
دکتر حجت قندی *
برای باز کردن بحث، فرض کنید که در عالم خیال، غول معروف چراغ جادوی علاءالدین به سراغ من بیاید و بگوید که (از آنجا که اقتصاد خواندهای) میتوانی قیمت ارز را آرزو کنی و من آن آرزویت را برآورده میکنم. میپرسم که آیا پارامترهای دیگر اقتصاد ثابت خواهد ماند، غول جواب میدهد که بله و من (تصور کنید که جز سعادت خود و خانواده و هموطنان را نمیخواهم) آرزو میکنم که قیمت دلار یک ریال بشود.
(البته اینجا بخیل بودهام وگرنه چه بسا آرزو میکردم که هر ریال صد دلار شود!)
حالا برای یک لحظه تصور کنید که اگر هر دلار یک ریال شود چه میشود. درآمد ملی ما ایرانیان ناگهان میشود چیزی در اندازههای صدها برابر تمام میانگین درآمد تمامی ملل دیگر. یا مثلا یک بچه مدرسهای ایرانی میتواند با پول توی جیبی هر روزه ماشین نو خارجی مدل بالا بخرد. البته به همین هم قانع نمیشدم. به محض اینکه مطمئن شوم که قیمت ارز همین که هست میماند، بانک مرکزی را قانع میکنم که پول بیشتری چاپ کند و دولت با استفاده از این پولها حقوق مردم را افزایش دهد یا به نحوی پول توزیع کند و به این ترتیب ثروت ما ایرانیها مدام زیاد شود.
میگویید که ای آقا، «یک ریال» که نمیشود، لااقل میگفتی «هفت تومان.» در واقع با دلار هفت تومانی و این حجم پول و این حقوقهایی که در ایران میگیریم، درآمد ملی ما در حدود ۴ تا ۵ برابر میانگین درآمد همه ملل دیگر میشود؛ یعنی اگر غول چراغ جادو بتواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که درآمد ما همین است که هست، در آنصورت ثروت ما ایرانیها چیزی میشود که بشریت مانند آن را در تاریخ به خود ندیده است.
حالا سوال ساده من این است که کجای آرزوی من ایراد دارد؟ به عبارت دیگر چرا حتی غول چراغ جادو نمیتواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که درآمدهای ما و ثروت ریالی ما این باشد که هست؟ چرا غول چراغ جادو نمیتواند دلار را هفت تومان نگه دارد در حالی که ماشین چاپ مرکزی در حال تولید پول بیشتر برای ما ایرانیها است؟
جواب کوتاه و اقناعی من این است که مجموع درآمد ما ایرانیها در یک سال، چیزی جز انعکاس ارزش تولید ما در آن سال نیست. اگر به مجموع تولیدات در ایران نگاه کنید، «چندین برابر مجموع تولید همه کشورهای جهان» را در آن نمیبینید. در نهایت، نرخ ارز به گونهای در بازار تعیین قیمت خواهد شد که با توجه به مجموعه درآمدهای ما در یک سال، به نوعی، انعکاسی از کل تولید ایران در مقایسه با تولید جهانی باشد (البته طبیعتا مخاطبان اقتصادخوانده متوجه ساده کردن بیش از حد مساله در این نوشته هستند). اگر دلار را هفت تومان قرار دهید و قیمتها و درآمدها همین باشد که هست، در آنصورت ارزش چند پیت حلبی ایرانی برابر با ارزش یک بنز میشود!
سوال ساده دیگر من این است که اگر قیمت ارز نمیتوانست هفت تومان بماند، آنوقت چرا عدهای در ایران هستند که در طول سه دهه گذشته همواره مخالف افزایش قیمت ارز بودهاند؟ چرا وقتی قیمت دلار به ۶۰ تومان، ۱۴۰ تومان، ۳۰۰ تومان، ۹۰۰ تومان و ۳۰۰۰ تومان افزایش پیدا کرد، همین افراد در همه این دورانها با این تغییرات مخالفت میکردهاند؟ کجای کار ایراد دارد؟ چرا این افراد که در بیشتر مواقع خود هم دولتی بودهاند، از دولت و بانک مرکزی در عمل میخواستهاند که نقش آن غول چراغ جادو را بازی کند؟
سوال آخر: کجای اقتصاد ایران با مثلا اقتصاد ژاپن متفاوت است که ارزش ریال در این سالها به این شدت کاهش یافته، اما ارزش «ین» در این چند دهه مدام افزایش پیدا کرده است؟ در واقع ارزش دلار در سه دهه پیش حدود ۲۵۰ ین بوده است و الان حدود ۸۰ ین است که به معنی افزایش شدید ارزش ین است. اگر ارزش ین میتوانسته در این سالها افزایش یابد، چرا ارزش ریال نمیتوانسته حتی ثابت بماند؟ جواب ساده است: در ایران تورم همواره دو رقمی بوده است؛ زیرا که بانک مرکزی و دولت مشغول چاپ پول و ایجاد ثروت کاغذی بودهاند. اگر تورم نبود، دیگر برای نگه داشتن سطح قیمت دلار در حدود هفت تومان، هیچ نیازی به غول چراغ جادو نبود. پس دفعه بعد که غول چراغ جادو را دیدید، آرزو کنید که تورم را کنترل کند که اگر تورم در سه دهه گذشته کنترل شده بود، از شوکهای بزرگ واردشده به بازار ارز هم خبری نبود.
نکته آخر: «قیمت اسمی ارز»، اهمیت چندانی ندارد. اصرار بر تثبیت قیمت اسمی ارز نه عملی است و نه عاقلانه. جای تاسف دارد که مهمترین هدف دولت در سال گذشته، عملا چیزی جز مبارزه با افزایش قیمت ارز نبوده است، اما قیمت ارز، فقط سیگنال است. با کور کردن این سیگنال و با اصرار بر ثابت نگه داشتن قیمت ارز، نمیتوان واقعیت پشت صحنه اقتصاد را عوض کرد. به جای مبارزه با بحرانهایی که معلولند، دولت باید انرژی و همت خود را متوجه مسائل اقتصادی و سیاسی کند که علل اصلیاند. «رساندن نرخ تورم به سطحی در حدود میانگین سایر کشورهای جهان» و «ارتباط اقتصادی بهتر با جهان»، دو تا از آن مسائل اصلیاند.
* استاد اقتصاد دانشگاه «واشنگتن اند لی»
ارسال نظر