چرا نمیتوان و نباید بازار را تعطیل کرد؟
تصور اینکه ساز و کار بازار چگونه است و سیستم قیمتی چگونه بهدست میآید و چه علائمی را بروز میدهد، شاید ...
دکترپویا جبلعاملی
تصور اینکه ساز و کار بازار چگونه است و سیستم قیمتی چگونه بهدست میآید و چه علائمی را بروز میدهد، شاید ... ... برای افراد غیراقتصادی ساده بیاید و از نظرشان بازار جایی است که عرضه کننده و تقاضاکننده با هم معامله میکنند و سر قیمتی به توافق میرسند. اما برای اقتصاددانان، موضوع آنقدر ساده و آسان نیست. از نظر آنان بازار سازوکاری است که در آن متغیرهای پنهان و آشکار بسیاری موثر است و برآیند این متغیرها، قیمتی است که بروز میکند. بدون وجود این قیمت، فعالیتهای اقتصادی غیرقابل محاسبه میشوند و در چنین فضایی هیچ پایه عقلایی برای ترسیم کنشها و سیاستهای خوب و بد وجود نخواهد داشت و در نهایت اقتصاد فرو خواهد پاشید. از همین رو است که اقتصاددانان به هر چه توصیه کنند، به بسته شدن بازار و ممنوع شدن خرید و فروش توصیه نمیکنند. از نظر آنان نه تنها بسته شدن بازار دردی را دوا نمیکند، بل اصولا بازاری را که خود مردم به وجود آوردهاند، دست دولت قادر نیست آن را ببندد. شاید بسیاری از روی بیم، تقاضا و عرضه خود را متوقف کنند؛ اما چون متغیرهایی که بازار را شکل داده بودند به قوت خود باقی هستند، بازار از شکل آشکار، پنهان میشود و قیمتی که در اندرون بازار شکل یابد بسی بیشتر از قیمت بازار آشکار است و باز مشکل به قوت خود باقی است.
امروز اقتصاد ایران، با شوکهای قیمتی تاریخی در بازارهای مختلف از خودرو و ارز گرفته تا کالاهای ضروری مواجه است. در هیچ کدام از این کالاها با بسته شدن بازار مشکل حل نخواهد شد. با قرار گرفتن دولت به عنوان عرضهکننده و ناظر تمام و کمال، معضل به پایان نمیرسد. سیاستگذار، بازار را نه به عنوان عامل ایجادکننده مشکل، بلکه باید به عنوان جایگاهی ببیند که مشکل را به طور آشکار و شفاف به وی نشان میدهد. کدام مشاورهای بهتر از این؟ اگر بازار بسته شود، دیگر سیاستگذار و مردم از کجا بفهمند چه کالایی باید تولید شود چه کالایی را مردم میخواهند و کالا باید چگونه توزیع شود؟ مثلا فرض کنید که از همین فردا، بازار ارز را ببندیم و یک قیمت را برای خرید و فروش تعیین کنیم که دولت فکر میکند باید انجام پذیرد. باز فرض محالی کنید که اصلا دیگر بازار غیر آشکاری هم تشکیل نمیشود و قیمت آزاد دیگر وجود ندارد؛ نتیجه چنین شرایطی که در آن قیمت نهاده اصلی اقتصاد نامعلوم است، به جز تولید کالاهایی که نباید تولید شوند و میشوند، نباید وارد شوند و میشوند، نباید مصرف شوند و میشوند و کسانی که نباید پولدار شوند و میشوند، نیست. تازه حتی سیاستگذار هم بدون وجود علامت مهمی چون نرخ ارز، قادر نیست جهتگیری و استراتژیهای خود را تعیین کند. این یعنی عدم کارآیی در بالاترین شکل آن. بزرگترین نقش بازار ایجاد کننده پایه عقلایی برای تعیین رفتارها و سیاستهای اقتصادی. چطور میتوان این مبنا را از دست داد؟
ارسال نظر