آیا از کاهش قیمت نفت باید نگران بود؟
در حالی که در ۱۱ جولای ۲۰۰۸ (۲۱ تیر ماه ۸۷) نفت به بالاترین قیمت خود، در تاریخ تولید و صدور این منبع طبیعی رسیده بود ...
محمدصادق الحسینی
در حالی که در ۱۱ جولای ۲۰۰۸ (۲۱ تیر ماه ۸۷) نفت به بالاترین قیمت خود، در تاریخ تولید و صدور این منبع طبیعی رسیده بود ... ... (یعنی ۱۴۷دلار)، در چند ماه گذشته، خصوصا در چند هفته گذشته، قیمت این ماده طبیعی که نقشی حیاتی در اقتصاد جهانی دارد، رو به نزول نهاده و هر روز بیش از پیش بر شیب نزولی روند قیمت آن نیز افزوده شده است. بهطوری که هماکنون قیمت نفت مابین ۴۸ الی ۵۰دلار در نوسان میباشد. اقتصاددانان متخصص در زمینه اقتصاد انرژی هم چنین قیمتهایی را حداکثر سقف بهای نفت برای سال آینده پیشبینی میکنند. این ارزیابیها با وجود پیشبینی تداوم رکود در اقتصاد آمریکا تا سه سال آینده، به هیچ وجه بد بینانه محسوب نمیشود.
با وجود کاهش قیمت نفت و تداوم این وضعیت مبنیبر عدم افزایش قیمت نفت، این روزها در میان مردم، در اتوبوس و تاکسی و حتی در میان جمعهای اقتصاددانان، این صحبت شنیده میشود که کاهش قیمت نفت، فاجعهای است که سبب میشود تا وضعیت کشور خراب و خرابتر شود و در نتیجه وضعیت قاطبه مردم نیز رو به وخامت میگذارد. به عبارت صحیحتر، هم اکنون نگرانی فراگیری نسبت به کاهش قیمت نفت در سطح جامعه موج میزند. اما آیا چنین نگرانی واقعی است؟ به عبارت دیگر آیا باید از کاهش قیمت نفت، واقعا نگران بود؟ یا اگر کاهش قیمت نفت نگرانکننده است، چه کسانی باید نگران باشند؟ به نظر نگارنده، چنین نگرانی حداقل برای قاطبه مردم موضوعیت ندارد. حتی میتوان ادعا نمود که نه تنها مردم نباید از این کاهش قیمتها نگران باشند، بلکه دوره کاهش قیمتهای نفت، دوره شادمانی مردم است، نه دوره نگرانی و غمناکی. برای روشنتر شدن این مدعا، به اختصار مطالب زیر به استحضار میرسد:
۱ - به لحاظ روند تاریخی در کشورهای نفت خیز، در غالب موارد هنگام دورههای رونق نفتی، با وقفهای چند ماهه، وضعیت این اقتصادها رو به وخامت گذارده است.
همچنین در دورههای کاهش قیمت این ماده حیاتی، حداقل وضعیت این اقتصادها (با توجه به شاخصهای عملکرد وضعیت اقتصادی، نظیر درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی، رشد اقتصادی و ...) بدتر از زمان رونق نفتی نبوده است. در ایران هم بهطور مشخص در سالهای ۱۳۳۷ الی ۱۳۵۲ میانگین رشد اقتصادی به حدود ۱۰درصد میرسید، در حالی که در این دوره قیمت نفت بسیار پایین است و عملا سهم قابلتوجهی از اقتصاد کشور از ارزهای نفتی تغذیه نمیشود. قضیه آنجا جالبتر میشود که بدانیم از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ که اوج قیمتهای نفت تا آن زمان بوده است، رشد اقتصادی رو به کاهش میگذارد، تا جایی که رشد اقتصادی در سال ۵۶ به منفی یکدرصد میرسد! در حالی که در این دوره به دلیل شوکهای نفتی، قیمت نفت رو به آسمان گذارده بود. بنابراین به لحاظ تجربه تاریخی نباید نگران کاهش قیمت نفت بود. بلکه نگرانی اصلی نگرانی از افزایش قیمت نفت است، بهطوری که اقتصاددانان مطرح کشور در دورههای رکود نفتی هشدارهای کمتری میدهند تا در دورههای رونق نفت!
۲ - در علم اقتصاد، نظریهای تحت نام مصیبت منابع (Resource curse) وجود دارد که بیان میکند درآمدهای منابع طبیعی، از جمله نفت و گاز، باعث کندی و کاهش رشد اقتصادی (خصوصا در کشورهای توسعه نیافته) میشود. طبق این تئوری، ارزهای ناشی از نفت و گاز از کانالهای اقتصادی و سیاسی خاصی روند رشد اقتصادی را تخریب میکنند. از جمله این کانالها میتوان به کانالهای اقتصادی نظیر بیماری هلندی و صنعتزدایی و همچنین کاهش سرمایهگذاریهای خصوصی اشاره کرد. همچنین در مباحث اقتصاد سیاسی مدرن از کانالهای سیاسی خاصی که طی آنها منابع طبیعی موجب تخریب رشد اقتصادی میشوند، نام برده میشود که در حوصله این مقال نیست. بهطور خلاصه در مباحث آکادمیک نیز این درآمدهای نفتی برای کشورهای نفت خیز جهان سومی که نهادهای مناسبی ندارند، چیزی جز بلا و مصیبت نبوده است. بنابراین مردم نباید از کاهش این درآمدها نگران باشند.
۳ - این ادعا در ابتدای امر ممکن است برای اذهان آموزش ندیده و اقتصاد نخوانده، غریب بنماید و نویسنده آن متهم به ندانستن واقعیات جامعه شود. چرا که این همه ارز نفتی که در ذهنیت مردم باعث میشود اتوبانها، بزرگراهها، سدها و پالایشگاهها ساخته شوند، میوه ارزان وارد شود، گندم و برنج و چای وارد شود و ...، اگر نباشند، کشور به قحطی دچار میشود و نمیتوانیم حتی امور روزمره خود را از سر بگذرانیم. اما این تصورات نه تنها همگی نادرست هستند، بلکه مبتنیبر مغالطههای فاحشی بنا شدهاند. بهطوری که این اصل بدیهی را نادیده میگیرند که آنچه برای ما رفاه و قدرت و ثروت میآورد، نفت نیست، رفتار صحیح در عرصه سیاستگذاری، قانونگذاری و اجرا در جهت ایجاد آزادیهای اقتصادی است. چرا که با وجود آزادیهای اقتصادی و عدم اجبار بخش خصوصی به یکسری قوانین زاید که البته در دوران افزایش قیمت نفت، بر تعدد این قوانین و این اجبارها افزوده میشود، جاده و سد و پالایشگاه و .... را بخش خصوصی با سرمایه کمتر، با بازدهی بیشتر در مدت زمان کوتاهتر و با توجیههای اقتصادی مشخصی میسازد، بنابراین نیازی به پول نفت در این عرصهها نیست. مگر کشورهای فقیر المنابعی همانند کشورهای شرق آسیا یا کشورهایی همانند شیلی و نروژ که منابع طبیعی هم دارند، از این ارزها برای ساختن زیر ساختها استفاده کرده اند!؟ مگر درآمد سرانه این کشورها در ۴۰ سال گذشته به بیش از ده برابر نرسید؟ مگر از میان کشورهای فقیر توسعه نیافته، قدم به باشگاه توسعه یافتهها نگذاردند؟ آیا پول نفت این کار را کرد؟ در یک کلمه به هیچ وجه! آنچه میتواند رشد و توسعه ایجاد کند، آزادیهای اقتصادی و ایجاد محیط امن برای سرمایهگذاری است. و این نیازی به پول نفت ندارد! حال اگر وضع این کشورهای فقیرالمنابع را با ایران و کشورهای نفت خیز مقایسه کنید، مشاهده میکنید که در این ۴۰ سال با وجود درآمدهای سرشار نفت، این کشورها همگی از قافله توسعه جا ماندهاند و تحقیقا گفته میشود که این جاماندگی، ارتباط مستقیم و محکمی با درآمدهای نفتی دارد. پس باز هم تاکید میکنم که نباید از کاهش قیمتهای نفت نگران بود!
۴ - بهطور ساده مکانیسمی که دوران کاهش قیمت نفت را به دوران شادمانی مردم تبدیل میکند، این است که با کاهش قیمت نفت، انگیزههای دولتی در جهت دخالت در مکانیسم بازار و همچنین در جهت ایجاد محدودیت بر سر راه بخش خصوصی به شدت کاهش مییابد. دولت به علت محدودیتهای بودجهای، نیاز واقعی به مالیات شرکتهای بزرگ را احساس میکند. قدرت سیاستمداران کاهش مییابد و عقلانیت نفتی که پایهاش بر خرج کرد هرچه بیشتر پول و تخریب هرچه بیشتر اقتصاد بنا شده است، کمرنگ میشود. از سوی دیگر در دوران کاهش درآمدهای بادآورده نفت، اعتنای سیاستگذاران کشور نسبت به تقویت نهادهای دموکراتیک افزایش مییابد و... بهطور خلاصه، دوران کاهش قیمتهای نفت بهترین دوران برای زندگی در کشورهای نفت خیز است! باید گفت که ای کاش این دوران طولانی بود و سرمایهگذاران و مردم میتوانستند بر پایایی آن حساب کنند.
۵ - اما این همه داستان نیست و دو دسته باید از کاهش درآمدهای نفتی نگران باشند. اولین دسته؛ دولتمردان بر ساختگرا هستند، یعنی کسانی که تصور میکنند در راس هرم قدرت اجرایی یا قانونگذاری کشور، میتوانند هر آنچه که میخواهند به صورت قانون درآورند یا به عرصه اجرا تحمیل کنند. ایشان تصور میکنند که همه چیز با پول حل میشود و اقتصاد کشور را در دوران رونق نفتی به انحطاط میکشانند. و بنابراین این عده در دوران کاهش قیمتهای نفت به حاشیه میروند، چرا که بهعلت ناکارایی که به سیستم تحمیل میکنند، باعث سقوط سیستم میشوند، در نتیجه خود سیستم، این عده را در دورانهای کاهش قیمتهای نفت تحمل نخواهد کرد. دسته دیگر؛ رانتخواران و ویژه خوارانی هستند که منافع فراوانی از افزایش قیمتهای نفت کسب میکنند. اینان نیز در این دوران یا مجبورند از حاشیه قدرت کنار روند، یا به کارآفرینی بپردازند و از جرگه رانتخواران به جرگه کارآفرینان بپیوندند (این امر آنچنان معمول است که چند تن از اقتصاددانان مطرح در حوزه اقتصاد سیاسی این روند را بهصورت مدل در آورده اند).
بنابراین، نگران نباشید؛ چرا که روزهای خوشی در انتظار اقتصاد ایران است. شک نکنید!
ارسال نظر