اقتصاد زیرزمینی و مالیات
رییس شورای اصناف میگوید: کسانی که از طریق اقتصاد زیرزمینی به فعالیت خود حیات میبخشند، نمیخواهند مبادلات مالی آنها شفاف شود.
غلامرضا سلامی
رییس شورای اصناف میگوید: کسانی که از طریق اقتصاد زیرزمینی به فعالیت خود حیات میبخشند، نمیخواهند مبادلات مالی آنها شفاف شود. البته ایشان اعتقاد دارند فعالان این اقتصاد بیشتر تاجر و واردکننده هستند و جزو خانواده اصناف نیستند.
بدون شک فعالان بازار زیرزمینی از مالیات متنفرند، زیرا شفافیت ناشی از اجرای مقررات مالیاتی برای آنها در حکم فضای بیرون از آب است برای ماهی.به همین دلیل گفته رییس شورای اصناف، گفتهای متین و درست است.
اما میبینیم که به جای تجار و واردکنندگان فعال در اقتصاد زیرزمینی بعضی از اصناف با اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده مخالفت جدی کرده و موفق میشوند فعلا آن را متوقف سازند. اگر این دو موضوع کنارهم قرارداده شود، میتوان به این نتیجه رسید که فعالان بازار زیر زمینی در پشت پرده تحریک
را انجام داده و بعضی از اصناف از جمله صنف طلا و جواهر، احساساتی شده و این وقایع رخ داده
است. آنچه مسلم است، مبحث مالیات برارزش افزوده یکی از پیچیدهترین مباحث مالیاتی در تمام دنیا، به شمار میآید و لازم است برای اجرای آن بسترسازی مناسب صورت گیرد. و همان طور که در لایحه دولت هشتم پیشنهاد شد، فاصله زمانی بین تصویب و اجرای این قانون، حداقل باید حدود یکسال باشد. و حتی لازم است ابتدا در یکی از زنجیرههای تولید و فروش که فرآیند سادهای دارند، به صورت آزمایشی به اجرا درمی آمد.
اگر از نگارنده به عنوان یک کارشناس مالی و مالیاتی سوال شود که کدام یک از زنجیرههای تولید و توزیع و فروش، برای اجرای آزمایشی قانون مالیات بر ارزش افزوده مناسب تر است، بدون تردید زنجیره تولید، توزیع و فروش طلا و جواهر را معرفی میکردم، زیرا این زنجیره از حداقل پیچیدگی و دشواری برای اجرای چنین قانونی برخوردار است، زیرا:
اولا- به دلیل ارزش بالای کالای مورد معامله در این فرآیند، حجم اسناد مبادله (شامل فاکتور) و عملیات حسابداری در آنها نسبت به سایر فرآیندها بسیارکمتر میباشد.
ثانیا- فرآیند تولید محصولات در این زنجیره محدود و پیچیدگی تولید و توزیع دراین فرآیند بسیار اندک است.
ثالثا- معاملات در این فرآیند عمدتا به صورت نقد صورت میگیرد و برگشت از فروش، مطالبات مشکوک و مطالبات سوخت در این بازار نسبت به سایر بازارها بسیار نادر است.
رابعا - تقاضا در بازار طلا و جواهر نسبت به قیمت آن چنان حساس نیست. مثلا در همین یکسال افزایش و کاهش ۳۰درصدی قیمت طلا تاثیر چندانی در میزان تقاضای در این بازار نداشته است.
باید توجه داشت که قیمت یک قطعه زیورآلات ساخته شده از طلا و جواهر شامل دوجزء قیمت مواد خام و کارمزد ساخت و فروش آن است که در مورد زیورآلات ساخته شده از طلا بین ۲۵ تا ۴۰درصد و در مورد جواهرات به مراتب بیشتر است. برای مثال در حال حاضر قیمت یک قطعه گردن بند طلای صدگرمی در هنگام خرید دومیلیون و پانصدهزارتومان و در موقع فروش حدود دومیلیون تومان است.
بدیهی است کسی که توان خرید چنین گردن بندی را داشته باشد، به خاطر۷۵هزارتومان مالیات بر ارزش افزوده از خرید آن منصرف نمیشود.
حال اگر یک تولیدکننده زیورآلات ساخته شده از طلا بخواهد قانون مالیات بر ارزش افزوده را اجرا کند، نیازی به داشتن یک سیستم حسابداری و حتی دفترداری نیزندارد، زیرا کافی است طلای خام خود را با فاکتور رسمی خریداری کرده و روی آن سه درصد مالیات برارزش افزوده بپردازد و در مقابل زیورآلات ساخته شده خود را با فاکتور رسمی به بنکداران یا مغازه داران بفروشد و سه درصد مالیات برارزش افزوده را به رقم فاکتورها اضافه و از خریداران دریافت کند و نهایتا در پایان دوره سه ماهه جمع سه درصدهای پرداخت شده را از جمع سه درصدهای دریافت شده کسر و باقیمانده را برای سازمان مالیاتی با چک ارسال نماید. این فرآیند برای بنکدار و طلافروش نیز به همین سادگی است و از آنجا که تعداد فاکتورهای خرید و فروش هریک از فعالان این بازار بسیار اندک است، تصور نمیشود بیش از یک ساعت وقت لازم باشد تا یک نفر این محاسبه را انجام داده و اظهارنامه ساده یک صفحه ای مالیات بر ارزش افزوده را تکمیل و چک آن را صادر کند.
پس مشکل کجاست ؟ مشکل از آنجا آغاز میشود که مثلا «مبدا ورود طلا و جواهر خام یا زیورآلات و جواهرآلات ساخته شده، قانونی نباشد (قاچاق باشد)، در این صورت چون برروی ورودی مبلغی به عنوان مالیات پرداخت نشده است، بلافاصله نظام مالیاتی از قاچاق بودن کالای خریداری توسط فعال این زنجیره مطلع شده و قانونا واکنش نشان میدهد. ولی مشکل دیگری که در میان واردکنندگان، تولید کنندگان و توزیع کنندگان و فروشندگان این زنجیره مانند سایر زنجیرهها وجود دارد، آن است که سازوکار علمی نظام مالیات برارزش افزوده، ابزار مهمی (به دلیل تاکیدبرصدور فاکتور رسمی در تمام زنجیره) برای ایجاد نظام جامع اطلاعات مالیاتی به شمار میرود و از طریق آن میتوان فرارهای مالیاتی را که در غیاب اطلاعات مبادلات بازار زیرزمینی رخ میدهد، به طور نسبی کشف و عدالت مالیاتی را برقرار کرد.
اگر یک طلافروش فقط روزی ۲۰۰گرم طلا بفروشد، با قیمت هرگرم ۲۵۰۰۰ تومان، درآمد فروش وی طی یکسال (۲۰۰روزکار) معادل یکمیلیارد تومان خواهد بود و اگر سود خالص وی معادل ۸درصد در نظر گرفته شود، آنگاه درآمدی بالغ بر ۸۰میلیون تومان درسال خواهد داشت که باید طبق مقررات قانونی مالیات مستقیم حدود ۲۰میلیون تومان مالیات بردرآمد بپردازد.
ولی متاسفانه به دلیل نبود سیستم جامع اطلاعات مالیاتی و گم شدن مبادلات در بازار زیرزمینی، از این فروشنده فقط حدود ۲میلیون تومان مالیات اخذ میشود که این موضوع در مورد بقیه فعالان زنجیره تولید و توزیع نیز با ابعادی سنگین تر، مصداق دارد که البته این موضوع مختص به زنجیره تولید و توزیع و فروش طلا و جواهر نیست ودر اکثر زنجیرهها با تفاوتهایی به چشم میخورد.
با این تفاصیل باید پذیرفت که در بازارزیرزمینی بخش مهمی از زنجیره فعالان اقتصادی نظیرواردکنندگان، تولید کنندگان و دلالان ایفای نقش میکنند و بنابراین مقابله با آن کارسادهای نبوده و نخواهد بود.
ارسال نظر