پویا جبل‌عاملی

آخرین نامه طهماسب مظاهری به ریاست جمهوری حاوی نکات بسیاری است، اما خط اصلی بندهای آن، تلاش رییس کل سابق برای برگشت مطالبات معوقه و در عین حال باز کردن اعتبار لازم از منابعی است که کمترین تاثیر را بر تورم داشته باشد. این شاید تنها راهی بود که وی می‌‌‌توانست در عین انجام مسوولیت اصلی بانک مرکزی که کنترل تورم است، نیازهای اعتباری را نیز پوشش دهد. با این وجود هیچ خبری در دست نیست که چرا این راه منطقی مورد عنایت قرار نگرفته است و مظاهری را مجبور ساخته با ارائه گزارش آخر به مقامات از پست خود کناره‌گیری کند.

پرسش این است که آخر بانک‌ها چگونه به متقاضیان وام دهند؟ اولا وقتی نرخ بهره به این حد به صورت دستوری پایین است، تقاضا به اوج خود می‌‌‌رسد و اضافه تقاضا همان معضلی است که بانک‌ها در سال‌‌‌‌های اخبر گرفتارش بودند. ثانیا بانک‌ها که به تعبیر عامیانه کارخانه پولسازی که نیستند، بالاخره اعتبار باید از جایی تامین شود. البته می‌‌‌توان گفت بانک مرکزی همان کارخانه است ولی اگر بدون داده از این کارخانه ستانده طلب کنیم، همان بلایی سرمان می‌‌‌آید که حال با چنین تورمی‌‌‌شاهدش هستیم.

مظاهری به درستی بلا را درک کرده بود و قفل خزانه و جلوگیری از اضافه برداشت در همین جهت بود. اما وی حتی از این هم پا را فراتر گذاشت، که اگر در کارخانه را بسته بود راه بدست آوردن اعتبار را هم به رییس جمهوری نشان داده بود. بزرگ‌ترین پیام‌نامه خداحافظی به مخالفانی بود که می‌‌‌گفتند وی اصولا به همه‌جا قفل‌زده است و فعالیت اعتباردهی بانک‌ها را مختل کرده است. وی نشان داد که در جهت صحیح این فعالیت هر چند که با نرخ بهره اش موافق نبود گام برداشته است و اتفاقا منتقدان یاریش نکرده‌اند.به هر رو حال آشکار شده است که مظاهری خود رفته است، زیرا چون سلفش تنها ماند، لیک شاید دولت می‌‌‌توانست این بار بر خلاف روند قبلی که در مورد شیبانی و دانش جعفری رخ داد عمل کند. شاید می‌‌‌توانست کمی‌‌‌ بیشتر در مورد گزارش‌‌‌‌های وی تامل کند.از این که بگذریم، اگر برای یک اقتصاددان خارجی تعریف کنیم که چگونه در عرض یک سال رییس بانک مرکزی ایران عوض می‌‌‌شود و ادعا داریم با این تغییر می‌‌‌خواهیم سیاست‌‌‌‌ های پولی‌مان را سامان ببخشیم، بعید نیست که اقتصاددان ما، پوزخندی زند که در کجای دنیا با عمر یکساله رییس بانک مرکزی سیاست‌‌ها به سامان شده است؟ اولین خصیصه یک بانک مرکزی کارآ عمر طولانی هیات عاملش است. دقیقا چون مجلس خبرگان یا شورای نگهبان، که آنان نیز بر کرسی علم خود نشسته‌اند و کار علمی‌‌‌ثبات می‌‌‌خواهد و تفکر، نه مرد سیاسی که با تغییر هر دولت، تغییر کند. حال دقیقا همان ارگانی که در تمام دنیا بر ثبات و استقلالش تاکید می‌‌‌شود در عرض دو سال سه رییس و سه هیات عامل را بر خود می‌‌‌بیند! شاید برای عامه این سخنان گزاف باشد، اما اهل فن مضرات این تغییرات را بر تارک سیاست‌‌‌‌های پولی می‌‌‌دانند. به همین علت است که کوکیرمان از اقتصاددانان برجسته حوزه پولی در تعیین شاخص استقلال بانک مرکزی که ارائه می‌‌‌دهد اول از همه به طول دوره رییس بانک مرکزی اشاره می‌‌‌کند و از همین حال وضعیت بانک مرکزی ایران معلوم است. نه استقلالی بود و نه گوش شنوایی، مظاهری باید می‌‌‌رفت.

حال باید دید جانشینش می‌‌‌تواند این همه را از سر رد کند و مقامات پولی را به جایگاه اصلی شان بازگرداند. بسیار سخت و در دور دست می‌‌‌نماید، ولی راهی نیز جز امید بستن و نگریستن. اما اگر وی در همین قدم اول آنچنان که گزارش‌ها حکایت می‌‌‌کند نتواند تیمش را خود بچیند، سال پیش رو از همین بهار پاییزه‌اش پیدا است.