نرخ ارز؛ حکایت همچنان باقی است!
معاون اقتصادی بانک مرکزی بیان کرده است که ارزش هر ۱۰ هزار تومان فعلی حدود ۱۸ تومان سال ۱۳۵۰ است و البته با توجه به روند تورم میتوان به راحتی بر صدق این سخن صحه گذاشت.
پویا جبل عاملی
معاون اقتصادی بانک مرکزی بیان کرده است که ارزش هر ۱۰ هزار تومان فعلی حدود ۱۸ تومان سال ۱۳۵۰ است و البته با توجه به روند تورم میتوان به راحتی بر صدق این سخن صحه گذاشت. حال پرسش این است که بهای ۷۶ ریالی برای هر دلار در این سال، در سال ۱۳۹۰ باید چه میزان میبود. بدون احتساب تورم جهانی میتوان به رقم ۴۲ هزار ریال رسید؛ اما چون اقتصاد جهانی نیز در طی این سالها تورم داشته برای آنکه بخواهیم نرخ ارز واقعی ثابت باشد، مسلما باید مقداری از این رقم کاست. اما حتی در بهترین حالت باز اگر بخواهیم ارزش ریال را ثابت نگه داریم باید قیمت رسمی دلار را به صورت قابل توجهی افزایش دهیم تا بتوانیم ارزش ریال را در سطح سال ۱۳۵۰ ثابت نگه داریم؛ سطحی که خود در همان سال نیز موازنه تجاری مناسبی را برای اقتصاد حاصل نکرده بود.
به این اعتبار باید گفت در طول تمامی این چهل سال ما به طور مصنوعی و فارغ از واقعیتهای اقتصادی اقدام به افزایش ارزش پول ملی خود کردهایم. در جهانی که جنگ بر سر کاهش ارزش ارز بوده ما معکوس این روند رفتهایم و شکاف حتی بسیار بیش از ۱۰۰ تومان و ۲۰۰ تومان است که چنین غوغایی را علیه بانک مرکزی ایجاد کرد و این بانک را مجبور به عقبنشینی نمود. مساله اینجا است که کسانی که ادعا میکنند، با افزایش نرخ ارز موازنه تجاری ما بهبود نیافته بر مبنای چه آماری چنین سخنی میگویند؟ آیا منظورشان مقاطع بسیار کوتاه پس از یک افزایش در نرخ ارز است؟ در حالی که در طول چهار دهه روند نرخ واقعی ارز نزولی بوده است، باید مطالعه را معکوس کرد و دید، آیا موازنه پرداختها به تولید ناخالص داخلی کاهش یافته یا نه؟
به هر رو چند واقعیت هنوز به قوت خود باقی است. اول بانک مرکزی عملا نظام تک نرخی ارز را از دست داده است. دوم، در طول چهار دهه همواره نرخ ارز واقعی کاهش یافته و به همین علت وضعیت موازنه تجاری را به حد خطرناکی رسانده است و عملا تولید داخلی را غیراقتصادی کرده است. سوم، مشکل کنترل بازار ارز سختتر خواهد شد؛ زیرا هم مبادلات ارزی کشور با موانع عدیدهای مواجه شده و هم نقدینگی در زمان رکود اقتصادی ترک تازی میکند. با احتساب تمامی این واقعیات، به نظر میرسد بانک مرکزی اگر دغدغه آینده این اقتصاد را دارد، بهرغم تمامی هزینهها برای بوروکراسی آن آرامآرام با افزایش نرخ ارز رسمی از یک سو و از سوی دیگر برای جلوگیری از شوک با عرضه بیشتر ارز، هم نظام تک نرخی را احیا کند و هم نرخ ارز را از این وضعیت بغرنج برهاند.
اقتصاد ایران هر روز از اقتصاد بینالملل دورتر میشود و این عامل امروز بیش از عوامل دیگر موجب کندی کم سابقه اقتصاد شده و از همین رو دستاندرکاران فکر میکنند که باید با کاهش نرخ ارز، آثار این کندی را کم اهمیتتر جلوه دهند؛ گویی آن که این سیاست تنها درد آتی را لبریز میکند؛ هر چند مسکنی کوتاهمدت باشد. بازگشت به وضعیتی مساعدتر با اقتصاد جهانی هر روزی که میگذرد بیشتر احساس میشود و سیاستمداران باید در سال جهاد اقتصادی کاری برایش کنند.
ارسال نظر