دکتر علی دادپی

در روزهای اخیر بسیاری از تحلیلگران اقتصاد ایران با دقت و موشکافی در حال تعقیب تحولات بازار بورس اوراق بهادار هستند. در کنار تحولات این بازار در هفته‌های گذشته، شاهد نوسان در قیمت طلا و سکه در بازار طلا بودیم که پاسخ بانک مرکزی و مجموعه اقتصادی کشور به این تحول، افزایش عرضه سکه بهار آزادی و شعب عرضه‌کننده آن بوده است. نکته جالب اینجا است که کمتر کسی تحولات این دو بازار را مرتبط می‌داند و نقش مصرف‌کننده ایرانی در نوسانات این دو بازار را در نظر می‌گیرد. سوال این است که آیا مصرف‌کننده ایرانی در حال واکنش نشان دادن به تغییرات افق اقتصادی کشور است؟

طی هفته‌های گذشته بورس اوراق بهادار و بازار طلا هر دو در حال نوسان بودند. در حالی که شاخص بورس در ابتدای سال‌جاری بازدهی میانگین روزانه‌ای معادل یک درصد را داشت در پایان فروردین ماه افت شدیدی را آغاز کرد، که آن را به نقطه شروعش در سال جاری بازگرداند. از سوی دیگر، بنا به باور صاحبنظران در دو سال گذشته بازار بورس رشد پیوسته و چشمگیری داشته است، (۴/۵۷ درصد در سال ۸۸ و ۸/۸۵ درصد در سال ۸۹). افزایش و کاهش یک شاخص در بازار امری طبیعی است، اما چیزی که در اینجا نگران‌کننده است، اندازه این افت و خیزهای شاخص بازار است. یک افزایش ۱۳ درصدی و به دنبال آن یک کاهش هفت و نیم درصدی به هیچ‌وجه رویدادی معمولی و روزمره نیست و نمی‌توان و نباید از کنار آن به سادگی گذشت. سوال اصلی اینجا است که آیا نوسانات اخیر نتیجه تغییر رفتار چند بازیگر عمده است؟ یا نتیجه تغییر رفتار چند هزار نفر سهامدار خرده پا که از طریق بازار بورس در حال حفظ ارزش پس‌اندازهایشان هستند؟

در بازار طلا، بهای سکه بهار آزادی در حال افزایش مستمر بوده است. بهای سکه بهار آزادی از ۲۸۸ هزار تومان در آغاز سال ۸۹ به ۴۳۵ هزار تومان در اسفندماه این سال رسید و ۵۲ درصد افزایش پیدا کرد. از ابتدای سال‌جاری بهای سکه بهارآزادی تا ۴۷۵ هزار تومان افزایش پیدا کرده است و اکنون به کمتر از ۴۵۵ هزار تومان کاهش پیدا کرده است. جالب است که افزایش بهای مبادله طلا در این بازار همزمان با افزایش شاخص بازار بورس کشور بوده است. در واکنش به نوسانات بازار طلا، بانک مرکزی به افزایش عرضه اقدام کرد و حتی تا آنجا پیش‌رفت که اعلام کرد، در سوپرمارکت‌های کشور هم سکه بهار آزادی را عرضه خواهد کرد، اما نمی‌توان تصور کرد که افزایش

۵۲ درصدی بهای سکه بهار آزادی در سال ۸۹ تنها به خاطر کمبود عرضه آن بوده است. به نظر می‌رسد که تقاضا برای خرید سکه بهار آزادی تغییر و شدیدا افزایش پیدا کرده است. چنین تغییری در تقاضا برای سکه بهار آزادی تنها می‌تواند ناشی از تغییر در عوامل تعیین‌کننده این تقاضا باشد.

بسیاری از اقتصاددانان و ناظران اقتصادی کشور باور دارند که تقاضا برای طلا و بخصوص سکه بهار آزادی، تقاضا برای سرمایه‌گذاری است. در یک بازار پر از نوسان، خانوارهای ایرانی همیشه به دنبال تبدیل نقدینگی خود به کالایی بوده اند که ارزشش در نتیجه نوسانات اقتصادی کاهش پیدا نکند. به این ترتیب ارزش پس‌اندازهای خود را ثابت نگه می‌دارند.

وقتی که در سال‌های گذشته روی روند نرخ پس‌انداز در ایران در دهه شصت و هفتاد کار می‌کردم یکی از نکات جالب توجه نوسان شدید این نرخ و حجم پس‌اندازهای بانکی در دهه شصت بود، دهه‌ای پر از تلاطم اقتصادی. این نوسانات باعث شده بود تا مصرف‌کننده ایرانی پیوسته در حال پیدا کردن جایگزین مناسبی برای نقدینگی خود باشد؛ از پیش‌خرید سکه و فرش تا حواله ماشین و ارز. آیا در حال تکرار آن دوران نیستیم؟

اگر بپذیریم که نوسانات بازار بورس نتیجه رفتار هزاران سهامدار خرد فعال در این بازار است و اگر به نوسانات بازار طلا توجه کنیم، می‌توانیم نوسانات در این بازارها را ناشی از تغییر ساختاری رفتار مصرف‌کننده ایرانی بدانیم. خانوار ایرانی به دنبال پیدا کردن جایگزین‌های مختلفی برای پس‌اندازهای نقدی خود است و می‌کوشد که ارزش پس‌اندازهایش را در برابر تحولات اقتصادی بیمه کند. به دلیل کشش کم بازار ارز و مسکن خانوار ایرانی فعالیت خود را در بازارهای طلا و بورس متمرکز کرده است. در نتیجه نوسانات در هر دو بازار ناشی از افزایش در تقاضا است.

افزایشی که خود به خاطر تغییر افق ریسک اقتصاد کشور رخ داده است. در شرایط فعلی تلاش برای حفظ ثبات بازار از طریق افزایش عرضه یک راه‌حل کوتاه مدت است. اگر افزایش در تقاضا برای پس‌انداز به طلا متوقف نشود، افزایش عرضه طلا مانع افزایش قیمت طلا نخواهد شد. اگر با دقت بر فعالیت‌های بازار بورس نظارت نشود، امکان شکل‌گیری حباب قیمتی در این بازار وجود دارد. امری که می‌تواند به نابودی سرمایه هزاران خانوار ایرانی منجر شود.

در چنین شرایطی به جای تمرکز بر یک یا دو بازار، کشور نیاز به ثبات در سیاست‌گذاری کلان دارد و به جای بیم از شوک‌های جدید و صحبت‌های کلی درباره سیاست‌هایی که مردم با آنها آشنایی ندارند، افکار عمومی‌نیاز به اطلاعات دقیق، به روز و جزیی از تحولات اقتصادی دارند. فراموش نکنیم در اقتصاد، تصمیمات یک خانوار تنها وابسته به واقعیت‌های اقتصادی نیست، بلکه تابعی از تصویری است که خانوار ایرانی از آینده دارد. در شرایط فعلی به نظر می‌رسد این تصویر به طرز نگران‌کننده‌ای تغییر کرده است و برای جبران اثرات این تغییر، شفاف‌سازی تنها راه‌حل ممکن و موثر است.