تله سیاستگذاری
بنابراین در قالب این دیدگاه، هر افزایشی در نرخ سود بهعنوان عاملی آسیبرسان به سرمایهگذاری و تولید تلقی میشود. اما این دیدگاه برخی واقعیتهای انکارناپذیر از جمله پسانداز و نرخهای سود بلندمدت را نادیده میگیرد.
واقعیت این است که تقاضا برای سرمایهگذاری رابطه معکوس با نرخ سود دارد. یعنی اگر نرخ سود کاهش یابد، تقاضا برای سرمایهگذاری بیشتر میشود. اما اینکه چقدر تقاضا برای سرمایهگذاری افزایش مییابد به معنای انجام سرمایهگذاری بیشتر نیست و تقاضا برای سرمایهگذاری میتواند متفاوت از مقدار سرمایهگذاری باشد. برای درک این موضوع مرور یکی از اتفاقات اقتصادی اخیر میتواند کمک کند. در خردادماه که فاصله میان قیمت کارخانه خودرو و قیمت بازار به بیشترین میزان خود رسیده بود، وزارت صنعت، معدن و تجارت طرح قرعهکشی خودرو را معرفی کرد. با وجود محدودیتهای اعمالشده برای ثبتنام (داشتن گواهینامه رانندگی و فقدان پلاک فعال)، در قرعهکشی محصولات ایرانخودرو در حدود ۵ میلیون نفر شرکت کردند تا شانس خود را برای دستیابی به یک از ۱۵ هزار خودروی عرضهشده امتحان کنند. قیمتهای پایین، تقاضا برای خودرو را افزایش داد؛ ولی میزان خودروی تخصیصیافته از طرف خودروسازان ثابت بود و استقبال زیاد متقاضیان اثری بر تعداد خودروهای تخصیص دادهشده نداشت. همین منطق برای سرمایهگذاری هم قابل تعمیم است: کاهش نرخ سود تقاضا برای سرمایهگذاری را افزایش میدهد؛ اما مقدار سرمایهگذاری علاوهبر تقاضا به عرضه منابع پساندازی بستگی دارد. باید به این نکته توجه داشت که تنها آن مقدار تقاضا برای سرمایهگذاری به سرمایهگذاری منتهی میشود که از طریق پسانداز تامین مالی شود.
در کنار نادیده گرفتن سمت عرضه منابع (پسانداز)، نرخ سود موثر بر سرمایهگذاری نیز با کج فهمی روبهرو است و انتظار میرود با پایین نگه داشتن نرخ سود سپردههای یکساله یا دوساله سرمایهگذاری بیشتر شود. اگرچه اغلب در مباحثات از یک نرخ سود صحبت میشود، ولی نرخهای سود متعددی در اقتصاد وجود دارند. نرخهای سود به دلایل متعددی میتوانند متفاوت باشند که سادهترین و مهمترین آنها زمانی است که باعث ایجاد نرخهای سود کوتاهمدت و بلندمدت میشود. سرمایهگذاری و پسانداز تابعی از نرخهای سود واقعی بلندمدت هستند. تامین نیازهای دوران بازنشستگی و حمایت از آینده فرزندان که ماهیتی بلندمدت دارند از دلایل اصلی پسانداز هستند. بنابراین نرخ سود واقعی بلندمدت که منعکسکننده افزیش قدرت خرید پسانداز در بلندمدت است بر تصمیمات پساندازکنندگان و سرمایهگذاران موثر است. بنابراین تشویق پسانداز و سرمایهگذاری در جهت ایجاد رشد بلندمدت از طریق تغییر نرخهای سود کوتاهمدت اگر بیاثر نباشد، حتما کماثر است.
نادیده گرفتن واقعیتها و تاکید بر رابطه انفرادی میان سرمایهگذاری و نرخ سود باعث شده است تا بانک مرکزی نتواند از ابزار نرخ سود کوتاهمدت برای مدیریت تقاضای کل بهره گیرد. بانک مرکزی میتوانست با افزایش محدود نرخهای سود در شبکه بانکی جذابیت نگهداری ریال و هزینه سفتهبازی روی سایر داراییها بهویژه ارز را افزایش دهد. بعد از ایجاد آرامش در بازارها، بانک مرکزی میتوانست مجددا نرخ سود را کاهش دهد. پافشاری بر تثبیت نرخ سود بدون توجه به شرایط کلان، مدیریت تقاضا را ناممکن میسازد و هزینهای بهصورت نوسانات شدید در اقتصاد ایجاد میکند.