علی‌الظاهر، کویرها به دو دسته تقسیم می‌شوند: آنهایی که از ابتدا کویر بوده‌اند و آنهایی که در اثر فعالیت‌های انسان‌ها به کویر تبدیل شده‌اند. این دسته دوم را ظاهرا دوباره می‌توان احیا کرد. چینی‌ها با ترکیبی از فناوری‌های نوین و روش‌های ساده، در حال احیای این کویرها در کشور خود هستند.

از این دو رویداد به ظاهر غیرمرتبط و با ماهیت کاملا متضاد، می‌توان نتایج جالبی گرفت؛ زیرا هر دو دارای ابعاد مشترکی هستند. در هر دو موضوع، این ابعاد، پررنگ و دارای اهمیت هستند: نقش حاکمیتی دولت، حضور بخش خصوصی که اتفاقا در هر دو مورد چینی هستند، سودجویی بخش خصوصی، استفاده از فناوری‌های نوین و ابعاد زیست محیطی موضوع.

درخصوص دریاهای جنوب؛ ایفای نقش غلط از سوی حاکمیت، سودجویی بخش خصوصی و استفاده از فناوری‌های نوین، بروز چنین فاجعه‌ای را رقم زده است و ادامه آن نابودی دریاهای جنوب را در پی خواهد داشت؛ در‌حالی‌که ترکیب همان عوامل درخصوص بیابان‌های چین، کویرهای مرده را به زمین‌های آباد تبدیل می‌کند. به بیان دیگر نقش حاکمیتی که بخش دولتی باید ایفا کند، در مورد شیلات ظاهرا با کوته‌فکری و غفلت همراه بوده است و در موضوع بیابان‌زدایی با آینده‌نگری.

دو مثالی که ذکر شد، دو جلوه خوب و بد از مفاهیمی چون «حاکمیت خوب»، «مشارکت عمومی-خصوصی»، «مولدسازی دارایی‌ها»، «توسعه پایدار» و «فناوری‌های نوین» است. با ترکیب مناسبی از این مفاهیم، می‌توان بخش‌هایی از بیابان‌های مستعد را در اختیار بخش خصوصی و خارجی گذاشت تا با قراردادهایی بلندمدت همراه با نظارت موثر - که مثلا آب‌های فسیلی را نابود نکنند- سود خود را از احیای کویرها حاصل کنند و نه از غارت دریاها. البته بدیهی است که همه این‌ موارد، مستلزم فضای پایدار و باثبات اقتصادی و سیاسی و مقرراتی است که طی آن فعالیت‌های بلندمدت، توجیه داشته باشد.