نیروی کار افغان را فرصت ببینیم
دکترجعفر خیرخواهان
هفتهنامه اکونومیست اخیرا در گزارشی کوتاه به بررسی وضعیت افغانهای ساکن ایران پرداخته است. موج ورود پناهندگان افغان به ایران همزمان با اشغال افغانستان توسط شوروی شروع شد و این میهمانان کم توقع در همه این سالها همه نوع کارهای سخت و کممهارت را با دستمزد پایین و کارآیی بالا انجام میدادند. به نوشته اکونومیست با روی کار آمدن دولت نهم و کاهش رشد اقتصادی و تحریمهای خارجی سالهای اخیر، فشار بر افغانها برای خروج از ایران شدت گرفته است.
این فشار آنها را به سمت مرزهای غربی و رفتن به ترکیه و یونان و از آنجا اروپای غربی و آمریکا سوق داد.
دکترجعفر خیرخواهان
هفتهنامه اکونومیست اخیرا در گزارشی کوتاه به بررسی وضعیت افغانهای ساکن ایران پرداخته است. موج ورود پناهندگان افغان به ایران همزمان با اشغال افغانستان توسط شوروی شروع شد و این میهمانان کم توقع در همه این سالها همه نوع کارهای سخت و کممهارت را با دستمزد پایین و کارآیی بالا انجام میدادند. به نوشته اکونومیست با روی کار آمدن دولت نهم و کاهش رشد اقتصادی و تحریمهای خارجی سالهای اخیر، فشار بر افغانها برای خروج از ایران شدت گرفته است.
این فشار آنها را به سمت مرزهای غربی و رفتن به ترکیه و یونان و از آنجا اروپای غربی و آمریکا سوق داد.
مدتی پیش گزارشی منتشر شد که ادعا میکرد «تعداد کارگران خارجی در ایران ۲ میلیون نفر و نیز تعداد بیکاران در ایران ۳ میلیون نفر است». آیا از کنار هم گذاشتن این دو یافته میتوان نتیجه گرفت کارگران خارجی جای کارگران ایرانی را تنگ کردهاند و یک نوع تهدید به حساب میآیند؟
اقتصادهای جهان در مسابقهای فشرده به سمت نوآوری، خلاقیت و پیچیدگی حرکت میکنند. مجموعه این مشخصهها با هم است که توان رقابتی و رقابتپذیری کشورها و سرانجام رونق و رفاه اقتصادی ساکنان آنها را مشخص میسازد.
در ادبیات جدید توسعه اقتصادی، سه مرحله برای توسعهیافتگی تعریف شده است: ۱) مرحله بر پایه منابع خام و طبیعی، ۲) مرحله بر پایه کارآیی و ۳) مرحله بر پایه نوآوری. وضعیت ایران در این زمینه چگونه است؟ متاسفانه ایران در وضعیتگذار از مرحله ۱ به ۲ است. پس باید کوشش شود کشور را به مرحله ۳ که بر پایه دانش و نوآوری است برسانیم. پرسش مهم این است که چگونه؟
در مرحله اولیه توسعه اقتصادی، اقتصاد بر عوامل تولید متکی است و کشورها بر اساس میزان برخورداری از عوامل تولید (نیروی کار عمدتا غیرماهر و منابع طبیعی) با هم رقابت میکنند. شرکتها فقط بر مبنای قیمت رقابت میکنند و محصولات اساسی با بهرهوری پایین میفروشند که در دستمزدهای اندک بازتاب مییابد. حفظ رقابتپذیری در این مرحله از توسعه عمدتا منوط به وجود نهادهای عمومی و خصوصی کارآمد، زیرساختهای کاملا توسعهیافته، محیط باثبات اقتصادکلان و نیروی کار تندرست است که حداقل تحصیلات اولیه را دریافت کرده باشد.
به تدریج که اقتصاد کشور رقابتیتر میشود، بهرهوری شروع به افزایش کرده و دستمزدها هم با توسعهیافتگی کشور بالا میرود. سپس کشور به مرحله کارآییمحور توسعه میرسد زمانی که باید شروع به ایجاد فرآیندهای تولید کارآتر و افزایش کیفیت محصول کند چون دستمزدها افزایش یافته است؛ اما امکان افزایش قیمت تولیدات وجود ندارد. در این مرحله، رقابتپذیری از طریق تحصیلات آموزش عالی، بازارهای کارآی کالا، بازارهای کار کارآمد، بازارهای مالی توسعه یافته، توانایی به خدمت گرفتن منافع فناوریهای موجود و بازار بزرگ داخلی و خارجی به دست میآید.
سرانجام کشورها به مرحله نوآوریمحور حرکت میکنند، که دستمزدها به حد زیادی بالا رفته است و کشورها فقط در صورتی قادر به حفظ این دستمزدهای بالاتر و سطح زندگی مربوطه خواهند بود که کسبوکارها توانایی رقابت با محصولات جدید و منحصر بهفرد را داشته باشند. در این مرحله، شرکتها باید با تولید کالاهای جدید و متفاوت با استفاده از پیچیدهترین فرآیندهای تولید و نیز نوآوری اقدام به رقابت کنند.
پس برنامه کشور در دهههای آینده باید تجهیز نیروی کار ایرانی به انواع دانشها و فناوریهای پیشرفته روز باشد تا توان رقابت در عرصه جهانی را داشته باشیم. برای خلق ثروت نیاز به تخصصی شدن فعالیتها و حرکت به سمت مرزهای دانش است.
یکی از سیاستهای اشتباه در همه این سالها، نپذیرفتن و طرد کردن افغانها در جامعه ایران بوده است. فراوانی نیروی کار در ردههای گوناگون شغلی، از جمله مواهب برای هر کشوری است که ایران در سی سال گذشته به لطف رشد جمعیت بالا به آن دست یافته است، اما اینک که ایران به سمت نرخ پایین رشد جمعیت حرکت میکند و تشویقهای گوناگون برای زاد و ولد از قطعیت و اثربخشی بالایی برخوردار نیست ضروری است نگاه به مهاجران افغان تغییر کند و آنها را فرصت و نه تهدید دید.
به تدریج که مهارت و دانش نیروی کار ایرانی ارتقا مییابد میتوان مشاغل جامانده را به نیروی کار مهاجر که تحصیل و مهارت پایینتر و توقع دریافت دستمزد کمتری دارد، واگذار کرد. نیروی کار افغان گزینه مناسبی برای پرکردن چنین مشاغل سطح پایین و کمبازدهای محسوب میشود. برای مثال چه ایرادی دارد فعالیتهای خدماتی و کاربر از نگهبانی و تنظیف تا حتی رانندگی وسایط نقلیه عمومی به نیروی کار میهمان از کشوری مثل افغانستان سپرده شود و نیروی کار ایرانی با توانمندیهای بیشتری که کسب کرده است در مشاغل فکری و دانشی و با ارزش افزوده بالا به فعالیت مشغول باشد.
ارسال نظر