حراج ارز مداخلهای
نهتنها بانکهای مرکزی در دو دهه اخیر به سوی شفافیت در سیاستگذاریهای پولی خود حرکت کردهاند و امروزه حتی در مورد حرکتهای آتی خود اطلاعرسانی میکنند و مقامات پولی به شفافترین وجهی هر آنچه را که از اقتصاد و تحولات آن میدانند به عاملان اقتصادی انتقال میدهند، بلکه در مورد مدیریت ذخایر بانک مرکزی نیز همین راه را میپیمایند. بانکهای مرکزی در دنیای مدرن، سیاستهای مدیریتی پرتفوی خویش را به اطلاع عموم میرسانند و در گزارشهای دورهای و بیانیههای مالی، گامها و تصمیماتی را که برای ذخایر در نظر گرفتهاند بهطور شفاف بیان میکنند.
نهتنها بانکهای مرکزی در دو دهه اخیر به سوی شفافیت در سیاستگذاریهای پولی خود حرکت کردهاند و امروزه حتی در مورد حرکتهای آتی خود اطلاعرسانی میکنند و مقامات پولی به شفافترین وجهی هر آنچه را که از اقتصاد و تحولات آن میدانند به عاملان اقتصادی انتقال میدهند، بلکه در مورد مدیریت ذخایر بانک مرکزی نیز همین راه را میپیمایند. بانکهای مرکزی در دنیای مدرن، سیاستهای مدیریتی پرتفوی خویش را به اطلاع عموم میرسانند و در گزارشهای دورهای و بیانیههای مالی، گامها و تصمیماتی را که برای ذخایر در نظر گرفتهاند بهطور شفاف بیان میکنند. از آنجا که ذخایر بانک مرکزی، در نهایت متعلق به عموم شهروندان است، مسوولیتپذیری و پاسخگویی بانک مرکزی ایجاب میکند تا این نهاد، بهطور شفاف نشان دهد که از این ذخایر ملی بهخوبی محافظت میکند.
ریسکهای مرتبط به داراییهای ارزی را کنترل و در یک بازه بلندمدت، بازدهی معقولی را ایجاد کرده است. پنهانسازی، مخفیکاری در مدیریت ذخایر و پاسخگو نبودن، به هیچ طریقی نمیتواند بازگوکننده مدیریت کارآ باشد و در بانکداری مرکزی امروز دنیا منسوخ شده است. شفافیت در مدیریت ذخایر ارزی به خصوص زمانی که تاثیری مستقیم بر بازار ارز داخلی میگذارد از اهمیت بیشتری برخوردار است. پرسش این است که فروش ارز بانک مرکزی بهطور اعلام نشده، بدون آنکه قیمتهای پیشنهادی از سوی بازار ابراز شود و در نهایت فروش به چند صرافی انگشتشمار، چگونه میتواند به کارآ عمل کردن بازار کمک کند؟ آیا تصور آن است که عدم آگاهی عاملان بازار به حجم مداخله، به آرامش بازار کمک میکند؟ آیا نقصان اطلاعات و عدم آگاهی بازار موجب آرامش بیشتر آن است؟ چرا نباید ارز مداخلهای به طریق شفاف و با استفاده از مکانیسم حراج عرضه شود؟ اشکال کار کجا است؟
از آنجا که قیمت معامله شده برای ارز بانک مرکزی و حجم آن، متر و معیاری پراهمیت برای عاملان بازار است و این معیار به معاملات شکل میدهد، حدس زدن و تکیه به شایعات در مورد آن، تنها باعث میشود تصمیمهای معاملاتی، از شکل مطلوبی که میتوانست با آگاهی کامل معاملهگران حاصل شود، فاصله بگیرد و احتمالا بازگشت به این سطح، شوکهای بیشتری را برای بازار به ارمغان میآورد. نکته آن است که بازار برای آن بهوجود آمده تا بتواند کمبودها و مازادها را با مکانیسم قیمتی خود جبران کند و پنهانکاری در آن تنها باعث خلل در این مکانیسم میشود. ضمن آنکه احتمالا تصحیح روند قیمتی با گذر زمان و آگاهی بیشتر عاملان بازار نسبت به میزان ارز مداخلهای، همراه با نوسانات بیشتری باشد.
در واقع پرسش این است که اگر بیم از فرآیند بازار و مکانیسم قیمتی داریم و میخواهیم با اطلاعات کمتر و ایجاد فضایی مبهم، نگذاریم آنطوری شود که با اطلاعات کامل در بازار حاصل میشد، پس چرا از اول قبول کردهایم برای ارز بازاری وجود داشته باشد؟ بازار ارز را گذاردهایم زیرا میدانیم بهترین طریق برای تخصیص آن منبعی است که مورد نیاز همه بخشهای اقتصاد است، پس چرا به آن کمک نکنیم و در جهت شفاف عمل کردن آن نکوشیم. زمانی که اعتقادی راسخ بهوجود آمد که بازار بهترین تخصیصدهنده ارز است، آنگاه شاهد خواهیم بود که ارز مداخلهای از طریق حراج و شفافیت هر چه تمامتر به بازار عرضه میشود و دیگر ترسی وجود ندارد که قیمت تعادلی بالاتر یا پایینتر از گمان ما است. اگرچه ارز تکنرخی بالاترین اولویت ارزی اقتصاد ایران است، اما اصلاحات ساختاری نیز که ضامن کارآ بودن بازار است، از اهمیت بالایی برخوردار بوده و امید میرود همراه با آن اولویت به انجام رسد.
ارسال نظر