آقای وزیر! اینکه از اوضاع خواهش کنیم تا درست بشود، باعث درست شدن آن نخواهد شد/ چرا باید هنرمندان به حرفتان گوش دهند؟

 فرض کنیم شهروندان یک شهر بزرگ، بابت آلودگی بیش از حد هوا ناراحت باشند و مسئول مربوطه بگوید خوشبختانه هنوز آفتاب طلوع می‌کند و در آینده نزدیک هم فکر نمی‌کنم زلزله بیاید.

وزیر فرهنگ می‌گوید از روز اول به هنرمندان هشدار دادم که نگذارند جامعه دوقطبی شود و از عموم هنرمندان به‌خصوص اهالی موسیقی می‌خواهد که فعالیت‌شان را شروع کنند. سوال اینجاست که آنها چرا باید حرف آقای وزیر را گوش بدهند؟ اینکه از اوضاع خواهش کنیم تا درست بشود، باعث درست شدن آن نخواهد شد.

یک وزیر برای اینکه بتواند هنرمندان را در همان مسیری قرار دهد که صحیح می‌داند، باید ابزار خاصی در دست داشته باشد. ابزار او فقط تهدید یا به قول خودش هشدار نیست. نمی‌توان در حالی از ابزار ممنوعیت به‌عنوان یک تهدید استفاده کرد که مساله فعلی، کار نکردن بخشی از هنرمندان است. وزیر فرهنگ چه چیزی برای معامله با هنرمندان و مهار بخش‌های حاشیه‌ساز این حیطه دارد؟

جایی پاسخ این سوال را می‌گیریم که محمدمهدی اسماعیلی می‌گوید امیدواریم این فضای کرخت در حوزه فرهنگ و هنر از بین برود. مثل همان مسئول شهری در حوزه آلودگی هوا که امیدوار است باد بوزد تا اوضاع خودش درست شود. با صحنه پیچیده‌ای طرف هستیم عده‌ای از هنرمندان دیگر دوران اوج و رونق کاری‌شان تمام شده و تاب مهجوری و دیده نشدن را ندارند.

در این شرایط تریبون‌های دیگری پیدا شده‌اند که به آنها امکان‌های جدیدی برای دیده شدن می‌دهند. امکان لیدری اعتراض و چیزهایی از این دست. از طرف دیگر یک جو رادیکال سختگیر به راه افتاده که در پوشش اعتراض، زندگی عادی را در کشور حرام می‌داند و تک‌تک افراد را در صورت عبور از این دستورالعمل تحت فشار روانی قدرتمندی قرار می‌دهد. در این شرایط خیلی از شهروندان عادی هم ممکن است به کافه و میهمانی و سینما بروند اما جرأت ندارند تصویری از آن در فضای مجازی منتشر کنند. انگار نه‌تنها شادی، بلکه زندگی عادی حرام است. حتی کسب‌وکار عادی هم حرام است.

این وضع، توده انبوهی از مردمی که خودشان هم احتمالا اعتراضاتی داشتند را پس از مدتی کلافه کرده است اما کسی جرات ندارد بازگشت به روال زندگی عادی را اعلام کند و در پی آن انگ خیانت و سفیدشویی اوضاع و مزدوری و امثال آن را بخورد. این موضوع با دعا و خواهش درست نمی‌شود.

وزیر فرهنگ نه از «آنالیز ذی‌نفعان» در حوزه فرهنگ و هنر چیزی می‌داند، نه ابزاری که برای کنترل گروه‌های مختلف فعال در این فضا وجود دارد را می‌شناسد و نه از جامعه‌شناسی فرهنگی بهره برده تا بداند که یک جو خشن رادیکال که جامعه را در گارد «حفظ آبرو» قرار داده و نمی‌گذارد زندگی عادی داشته باشند، چطور قابل مهار است.

این در مرحله اول به عدم شناخت او از حوزه‌ای که تحت مدیریتش قرار گرفته بر می‌گردد و در مرحله بعد به اینکه برای شناختن این حوزه پس از به دست گرفتن سکان مدیریتش تلاش خاصی نکرد. این یک مساله دائمی است که سیاستمداران، ایده‌آل‌هایی در ذهن دارند و نوع خاصی از تفکر بر ذهن‌شان حاکم است اما وقتی کار را به دست می‌گیرند، واقعیت‌های اجرایی آنها را به سمت و سوی دیگری می‌برد.

در مورد وزیر ارشاد هم که قبل از این آشنایی کمی با حوزه فرهنگ و هنر داشت، همین مساله وجود دارد؛ با این تفاوت که مورد محمدمهدی اسماعیلی بسیار حاد است و این شکاف و دوگانگی خیلی خودش را نشان می‌دهد. دیدگاه او درباره فرهنگ و هنر چندان باز نیست اما وقتی وزیر شد و واقعیت اجرایی او را احاطه کرد، مجبور شد از ذهنیت خودش کوتاه بیاید.

حالا با یک کاراکتر دوقطبی طرف هستیم که گاهی به محمدمهدی اسماعیلی قبل از وزارت ارشاد بر می‌گردد و حرف‌های تندی می‌زند و گاهی به آدم بعد از این مسئولیت تبدیل می‌شود که مجبور شده واقع‌گرا باشد.این ما را با شخصیتی طرف کرده که حتی دریک نشست نسبتا کوتاه پرسش و پاسخ،هم از هشدار دادن به هنرمندان می‌گوید وخواهش می‌کند که کنسرت‌ها را برگزار کنند و هم می‌گوید همین هفته ارکستر ملی برگزار و فیلم اکران می‌شود و تئاتر روی صحنه می‌رود و جشنواره‌ها پرشور برگزار می‌شوند و هم از فضای کرخت این روزها می‌گوید و امیدوار است که خودبه‌خود رفع شود.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.