اهداف اصلی سفر جو بایدن به منطقه
شبکه المیادین در آستانه سفر «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا به غرب آسیا با انتشار یادداشتی از چهره جدید ائتلافهای بینالمللی نوشت.
در مقدمه این یادداشت آمده است که ناتو دیگر یک اتحاد نیست. دیگر روابط بینالملل بر اساس دوستی کشورها با یکدیگر اداره نمیشود بلکه بهگونهای شده که کشورها به طور همزمان دوست و دشمن یکدیگر شدهاند.در برخی مسائل که منافعشان با یکدیگر تلاقی پیدا میکند، دوست یکدیگرند و در مسائلی دیگر رقیب و حتی دشمن یکدیگرند.
دو هدف اصلی بایدن از سفر به غرب آسیا
بر اساس این یادداشت، اکنون تمام دنیا نظاره گر سفر قریبالوقوع جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به منطقه خلیج فارس و فلسطین اشغالی است. این سفر به دلیل زمان انجام آن، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این نخستین سفر بایدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا به منطقه از زمان انتخابش برای این پست، به شمار میرود و پس از آن صورت میگیرد که روابط ایالات متحده آمریکا و متحدانش در کشورهای خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی شاهد تنش یا دستکم سردی و سستی بود.
نویسنده در ادامه با اشاره به اینکه رابطه آمریکا و عربستان سعودی یک رابطه راهبردی است، نوشت که این رابطه به دلایلی شاهد تنشی تاکتیکی بود که برای همه روشن شده است اما اشاره به آن در این مجال ضروری به نظر میرسد. رئیسجمهور بایدن به رای دهندگان خود وعده داد که ولیعهد سعودی را در قبال پرونده خاشقچی بازخواست خواهد کرد. در همین راستا از استقبال مقامات مسئول در کشورهای حاشیه خلیج فارس به استثنای امیر قطر پس از ایفای نقش دوحه در پرونده افغانستان و نیز نیاز مبرم به گاز قطر به عنوان جایگزین احتمالی گاز روسیه، خودداری کرد.
اما امروز به منطقه سفر میکند و دو هدف آشکار و روشن از این سفر دارد و باقی همه جزئیات است. نخست افزایش تولید نفت و دوم، تشویق عربستان سعودی به امضای توافق صلح با رژیم صهیونیستی. اما غنائمی که از این سفر به دست خواهد آورد، با آنچه پیشینیان او به دست می آوردند، تفاوتی نخواهد داشت، زیرا کشورهای ما دیگر عادت کردهاند و پذیرفتهاند که رئیس جمهور آمریکا برای گرفتن می آید، نه برای اعطای چیزی.
افزایش تولید نفت به معنای نیاز به حفظ ثبات در منطقه خلیج فارس است
از این زاویه، بایدن یکی از کسانی خواهد بود که خواهان آرامش در همه پروندههای منطقه، به ویژه پرونده هسته ای ایران خواهد بود و بر فعالسازی مذاکرات با ایران، اطمینانبخشی به کشورهای حاشیه خلیج فارس و درخواست از اسرائیل برای تقویت ائتلافهایش با کشورهای منطقه به ویژه شش کشور حاشیه خلیج فارس و سه کشور مصر، اردن و عراق (۳+۶) متمرکز خواهد شد.
ایران
به اعتقاد نویسنده، ایران به نوبه خود میخواهد روی عامل زمان که به نفع خود میداند، کار کند و در عین حال به دنبال دستیابی به بیشترین دستاورد ممکن در مذاکرات است. این کشور از نیاز امروز آمریکا و جامعه بین المللی به نفت ایران و تمایل به دور کردن آن تا جایی که ممکن است از روسیه و چین آگاه است. از این رو با ایفای نقش میانجی بین ترکیه و سوریه، تقویت اتحاد خود با قطر و تلاش برای دستیابی به توافق با پادشاهی عربستان سعودی برای پایان دادن به جنگ یمن با توجه به شرایط مناسب و با استفاده از نیاز ریاض به حل مشکلاتش با همه کشورهای منطقه، در مسیر مماشات و آرامسازی فضای روابط خود در منطقه قرار گرفته است.
عربستان سعودی
عربستان سعودی نیز دو هدف راهبردی دارد: هدف اول داخلی است که انتقال آرام قدرت از ملک سلمان به ولیعهد محمد بن سلمان است. دومی، خارجی است که نمایانگر استفاده از نیاز جهان به ریاض در تامین انرژی و نیاز به بهره مندی مالی از این بحران و سرمایه گذاری بهینه برای دستیابی به چشم انداز راهبردی ۲۰۳۰ است.
مصر
مصر به دنبال بازاریابی برای سیستم سیاسی خود است که پس از کودتا علیه «محمد مرسی» رئیس جمهور اخوان المسلمین، دچار بحران با ترکیه، قطر، عربستان سعودی، ایالات متحده و سایر کشورها و نیز یک انزوای بین المللی شد
هرچند که مصر، پس از سفر ولیعهد سعودی و امیر قطر به قاهره به دستاوردهای اقتصادی قابل توجهی دست یافت. بدیهی است که پرداخت این وجوه شرایطی را در پی خواهد داشت که قاهره باید آن را در پیش بگیرد. مصر امروز دیگر رهبر و تصمیمگیرنده تصمیمات سیاسی عربی آنطور که در گذشته بود و ما امیدواریم که باشد، نیست.
بایدن و مشکلات داخلی در آمریکا
در این یادداشت آمده است که ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری بایدن در حال سپری کردن دوران غیر رشکبرانگیزی است. واضح است که او یک رئیس جمهور صوری است و دولت پنهان، امور کشور را اداره می کند. سلامتی رئیس جمهور و گافها و لغزشهای سیاسی او سوژه شوخیهای هرروزه در رسانهها شده است. ناهماهنگی اظهارات به ویژگی اصلی کسی تبدیل شده است که در حال حکومت بر قدرتمندترین کشور جهان است.
به اعتقاد نگارنده، رئیسجمهور آمریکا، علاوه بر وضعیت بد سلامتی، بحرانهای دیگری را نیز تجربه میکند، از سرقت رایانه شخصی پسرش و انتشار اسنادی مبنی بر دخالت او در پروندههای فساد اداری گرفته تا دفترچه خاطرات شخصی که دخترش در آن به خط خودش نوشته است که با پدرش رابطه غیرعادی داشت. علاوه بر این، حزب دموکرات نیز، از بحرانهای ساختاری رنج میبرد که نشان دهنده ناتوانی در تولید رهبران جدید است. نانسی پلوسی که قرار است جانشین بایدن شود نیز متهم به دست داشتن در پروندههای بزرگ فساد شده است. امری که به طور مستمر در رسانههای آمریکایی به آن پرداخته میشود.
بایدن و بحران خارجی آمریکا
بنا بر این یادداشت، در سطح خارجی نیز، ایالات متحده آمریکا شاهد کاهش مصونیت راهبردی و تضعیف هژمونی خود بر جهان است، تا جایی که میبینم چندین کشور کوچک که در دهههای گذشته چیزی جز تحتالحمایه آمریکا بودن نبودند، امروز صدای خود را بلند کرده و خروج از آمریکا و بیرون آوردن ردای آن را اعلام می کنند. کار حتی به جایی رسیده است که از آمریکا بخواهند با آنها بر اساس برابری تعامل کند نه تبعیت.
نویسنده سپس اذعان میدارد که در چنین فضایی، شهروند آمریکایی احساس می کند که در دوران تحقیر به سر می برد، زیرا رئیس جمهور وی به دلیل اشتباهات و خطاهای فراوانی که مرتکب می شود به مایه خنده تبدیل شده است و عقب نشینی رئیس جمهور از وعده های انتخاباتی خود شوک بزرگی به رای دهندگانش وارد کرد. کسی که قول بازخواست از محمد بن سلمان را داده، اکنون، تحت فشارنیاز به افزایش تولید نفت عربستان سعودی و جبران کسری نیاز اروپا به نفت روسیه، با سری پایین و کاملا مطیعانه به ریاض سفر میکند.
نفرین پوتین
نویسنده در ادامه با اشاره به اینکه گویی بایدن و همپیمانانش دچار نفرین پوتین شدهاند، مینویسد: جنگ اوکراین مصداق بارز سیاست انگشت تعجب گزیدن از سوی همه بود و شاید مهمترین پیامد این جنگ در سطح جهانی همان پیامد اقتصادی باشد. مشخص شد که کشورهای اروپایی به ویژه آلمان و فرانسه بیشترین آسیب را دیده اند. ما همچنین شاهد وحشت ماکرون از کمبود منابع انرژی بوده ایم. اما جانسون که در جهتگیریهای سیاسیاش، نزدیکترین فرد به بایدن بود، چه با ائتلاف آکوس میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا و چه موضعگیری در قبال جنگ اوکراین و اتخاذ موضع خصمانه مقابل چین و تلاش برای القای خطر آن برای کشورهای عضو ناتو، در نهایت مجبور شد که پستش را ترک کند.البته او نخستین نفری نیست که به این امر دچار شد و آخرین قربانی جنگ اوکراین نیز نخواهد بود. جنگی که کشورهای اروپایی را چندین دهه و چه بسا چندین قرن به عقب خواهد برد.
بر این اساس، اروپایی که قبلاً از انرژی پاک و لزوم کاهش استفاده از نفت صحبت می کرد، اکنون در مورد بازگشت به استفاده از زغال سنگ به عنوان منبع بزرگ انرژی مورد نیاز صحبت می کند. همه اینها اتفاق می افتد و ما هنوز به زمستان نرسیده ایم. به قول آمریکایی ها، زمستان امسال برای «قاره کهن» بسیار سرد خواهد بود.
روسیه
در مورد روسیه، چین و محور ضدغربی، نویسنده معتقد است که مسکو تاکنون توانسته است با توسل به جایگزین هایی که از قبل آماده کرده بود، به ویژه در سطح اقتصادی، پیامدهای جنگ را برای خود کاهش دهد. مسکو درس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به خوبی آموخت، کشورهایی که از نظر نظامی قوی هستند اگر اقتصادشان ضعیف باشد، ممکن است سقوط کنند.
به نظر میرسد که مردانگی پوتین باعث نگرانی رهبران اروپایی شده و آنها را وادار کرده که در مورد این فرضیه صحبت کنند که اگر روسیه توسط یک زن اداره میشد، او کمتر با آنها خصومت میکرد و فراموش میکنند که مردانگی یک ارزش است و چه زنان زیادی که خیلی بیشتر از این رهبران اروپایی، از این ارزش برخوردارند.
چین
در مورد چین، در این یادداشت آمده است که این کشور در استفاده از فرصتها و بهرهبرداری از آن در مواقع ضروری مهارت دارد. این کشور با استفاده از شرایط جنگ اوکراین از طریق به دست آوردن انرژی ارزان از مسکو و تقویت ارزش یوان و جایگاه آن به عنوان یک ارز در مسیر تبدیل کردن آن به یک ارز بین المللی قرار گرفته است. با وجود اینکه تعداد مسائل مناقشه برانگیز بین چین و غرب، بیش از نقاط اختلاف بین غرب و مسکو و حتی پیچیدهتر است، پکن تاکنون در مانور و پرهیز از رویارویی مستقیم با غرب موفق بوده است. پکن تلاش کرده برای استفاده از هر رویدادی، چه منفی یا مثبت، وفق یابد. نکته مهم برای او این است که نتایج در نهایت مثبت باشد.
هند
اما در مورد هند، نگارنده معتقد است که این کشور علیرغم نقش مهم و قدرتمندی که در گروه بریکس دارد، همچنان سعی می کند چوب را از وسط نگه دارد و از ائتلافهای نظامی دور بماند. او معتقد است که دوران این ائتلافها به پایان رسیده است و این دوران دوران بلوکبندیها است.
اتحادها مربوط به گذشته است.. و ناتو دیگر یک اتحاد نیست
به اعتقاد نگارنده، ایده ائتلاف ها به عنوان بیان یک سرنوشت مشترک در میان کشورهای عضو آن به وجود آمد. به این معنا که در پیروزی و شکست یکی هستند. با این حال، با پیچیدگی روابط بینالملل و پیچیدگی منافع آنها و فقدان ایده «دشمن مطلق» یا «دوست دائمی»، اتحادها به طور مؤثر شروع به از هم پاشیدگی کردند، بهویژه که این کشورها در مورد تعدادی از مسائل اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی یا نظامی دارای مواضع متفاوتی بودند. اما زمانی که دشمن مشترک موجودیت آنها را تهدید می کند متحد می شوند، و در مورد لزوم رویارویی با دشمن اتفاق نظر دارند، اما در خصوص ابزارهایی که باید در رویارویی از آن استفاده کنند اختلاف نظر دارند.
از این رو، واژه «دوستی و دشمنی» حاکم بر روابط بینالملل است، به این معنی که کشورها به طور همزمان هم دوست و هم دشمن یکدیگر میشود. دوست در برخی مسائل که علایقشان حول آن تلاقی مییاید و رقیب و چه بسا دشمن در مسائلی دیگر.
در ادامه این یادداشت آمده است: «ناتوی کنونی به عنوان یک ائتلاف نظامی با آنچه در زمان تشکیلش وجود داشت، تفاوت دارد. امروز، برخی کشورهای عضو ناتو از نظر اقتصادی به خاطر منافع سایر کشورهای عضو در آن نابود می شوند. به طرز متناقضی، کشورهایی که قبض جنگ را می پردازند، کشورهایی نیستند که در حال جنگند. بلکه کشورهایی هستند که ابزاری در دست متخاصم بودند. دلایل جنگها نیز متفاوت شده است. پس از آنکه اغلب، جنگها بین کشورهای همسایه بر این اساس که«هر کشوری با همسایه خود دشمن است» آغاز میشد، امروزه کشورهای متخاصم از یکدیگر اتفاقا بسیار دور هستند».
از دیدگاه آمریکا، اسرائیل کلید خاورمیانه است
نویسنده اذعان میدارد که از جمله موارد ثابتی که رئیس جمهورهای آمریکا به شدت بر آن تاکید دارند، تعهد به امنیت «اسرائیل» و تقویت همکاری با آن است و این که نگاه ایالات متحده به «اسرائیل» به عنوان یک «کشور» متفاوت از نگاهش به دیگر کشورهای منطقه صرفنظر از همه امتیازاتی که این کشورها میدهند، است.
به همین دلیل نیز رئیسجمهور بایدن ابتدا باید به نگرانیها و خواستههای اسرائیل گوش دهد، کمکهای مورد نیاز اسرائیل را ارائه کند و خواستهها و مطالبات خود را به سایر کشورهای منطقه برساند که باید آن را اجرا و اطاعت کنند.اما، این بار، بایدن مستقیماً از تل آویو به جده سفر می کند و تاریخ جدیدی از روابط اسرائیل و عربستان سعودی را اعلام می کند و اگرچه ممکن است جدید نباشد، حداقل این روابط از پنهانی به علنی تبدیل میشود.
در مورد طرف فلسطینی نیز جلسهای با آن تشکیل خواهد شد و حمایتهای محدودی از تشکیلات خودگردان انجام خواهد شد تا اندازهای که وقایع "بهار عربی" به دلیل فقر و به حاشیه راندن سیاسی به این تشکیلات منتقل نشود.
چرخش به سوی شرق راهبرد عربی نیست؛ صرفا یک شعار است
در این یادداشت آمده است: «علیرغم اظهارات متعدد رهبران کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس در خصوص اهمیت چرخش به سمت شرق و همکاری با روسیه و چین، این روند مبتنی بر اعتقاد یا تمایل به ارتقای سطح استقلال این کشورها نیست بلکه تصمیمی سیاسی و در نتیجه بسته شدن دروازه آمریکا به روی آنها است».
به این ترتیب که این کشورها از روی خصومت سیاسی و تمایل به جلب توجه ارباب آمریکایی خود به دنبال رقیبی برای ایالات متحده باشند تا بار دیگر تحت قیمومیت آن قرار گیرند. به همین دلیل نیز در دوره گذشته، اخبار و زمزمههایی از تحول در روابط پادشاهی عربستان سعودی و امارات با چین شنیدیم تا جایی که برخی معتقد بودند چین ممکن است نقش متحد آمریکا را در رابطه با کشورهای حاشیه خلیج فارس - به ویژه پس از انعقاد قراردادهای فروش تسلیحات به پادشاهی عربستان سعودی- به عهده بگیرد.
نگارنده سپس تاکید میکند که روابط عربستان با ایالات متحده آمریکا راهبردی است و بیش از هشت دهه قدمت دارد و در طول آن واشنگتن متحدی بود که در مواقع لزوم از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دفاع کرده، همانطور که پس از حمله عراق به کویت، شاهد آن بودیم.
در نتیجه، آمریکا منبع گرانبهای«امنیت و آرامش» برای کشورهایی است که به وسواس به دشمنی ایران، به ویژه با گسترش توانمندی نظامی این کشور و افزایش نفوذ آن در یمن، عراق، سوریه و لبنان به ادعای این کشورها، دچارند.
نویسنده در خاتمه تصریح میکند: «لذا میتوان گفت که نگرانی امنیتی یک عامل مهم و تعیین کننده در روابط کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با کشورهای ابرقدرت به شمار میرود. از این نظر باید گفت که چین تاکنون نیازهای خلیج فارس را برآورده نکرده است، زیرا صرفا مانند تاجری است که به دنبال مشتری است نه متحد. به عنوان مثال، بدون در نظر گرفتن دشمنی هایی که بین این کشورها وجود دارد، به همه کشورهای منطقه سلاح می فروشد. اما کشورهای عرب خلیج فارس احساس میکنند که به یک چتر بین المللی بزرگ نیاز دارند و در شرایط کنونی، فعلا فقط آمریکا در دسترس آنها است».
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.