ماجرای ترور نافرجام محمدرضا پهلوی/ یکی از افراد گارد سلطنتی شاه را به رگبار مسلسل بست
رضا شمس آبادی در ۱۳۱۹ خورشیدی در روستای شمسآباد در حاشیۀ کویر کاشان و در خانوادهای مذهبی اما بسیار فقیر به دنیا آمد. در ۱۰ سالگی مجبور شد تا همراه خانوادهاش به کاشان مهاجرت کند و به عنوان کارگر در کارخانۀ بافندگی آن شهر مشغول به کار شود. وی در سال ۱۳۳۹ وارد عرصۀ فعالیتهای سیاسی شد و به عضویت حزب مردم ایران از احزاب وابسته به جبهۀ ملی درآمد. هرچند از عضویت در این حزب به دلیل پذیرش سلطنت محمدرضا پهلوی از طرف این حزب راضی نبود و روح سرکش او را در مبارزه با رژیم پهلوی آرام نمی کرد. بعدها قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و اعدام انقلابی حسنعلی منصور به وسیله محمد بخارایی و یارانش در هیات های مؤتلفۀ اسلامی در یکم بهمن ۱۳۴۳، شمسآبادی را تحت تأثیر قرار داد. به همین خاطر با اصرار خود داوطلبانه به سربازی رفت و پس از مدتی جزو محافظان گارد سلطنتی شد تا بتواند نقشۀ کشتن محمدرضا پهلوی را به اجرا بگذارد.
ترور محمدرضا پهلوی
حادثه ترور محمدرضا پهلوی در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ خورشیدی توسط رضا شمس آبادی در تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این رویداد در شرایطی رخ داد که قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به شدت سرکوب شده بود و بعد از آن عاملان ترور حسنعلی منصور دستگیر و اعدام شده بودند و همگان میپنداشتند که رژیم به نوعی ثبات نسبی رسیده است اما این رویداد نشان داد که مردم از رژیم پهلوی بسیار ناراضی هستند و محمدرضا پهلوی حتی در کاخ خودش هم امنیت ندارد و موضوع ثبات رژیم پهلوی به چالش کشیده شد.
حدود پنج ماه از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه به دلیل مخالفت با تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ و افشاگریهای ایشان در خصوص این لایحه میگذشت و محمدرضا پهلوی احساس آسودگی خاطر میکرد، اما چیزی نگذشت که این ثبات نسبی در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ شدر کاخ مرمر به هم ریخت. در این روز، سرباز وظیفهای به نام رضا شمسآبادی یکی از افراد گارد سلطنتی که در کاخ مرمر مأمور نگهبانی بود، محمدرضا پهلوی را هنگامی که از اتومبیل در مقابل سرسرای کاخ پیاده شد به رگبار مسلسل بست. محمدرضا پهلوی با شتاب خود را به داخل ساختمان رساند اما ۲ تن از درجهداران محافظ او به نامهای استوار محمدعلی باباییان و آیت لشکری، مورد گلوله رضا شمسآبادی قرار گرفتند و کشته شدند. خود شمسآبادی نیز با گلوله درجهداری به نام گروهبان ساری اصلانی کشته شد. شدت این تیراندازی آنقدر زیاد بود که محمدرضا پهلوی بعدها در گفت وگویی با خبرنگار فرانسوی لوموند گفت: «احساس من این بود که پنجاه نفر به طرف من تیر میانداختند. زیرا تیراندازی واقعاً شدید بود.»[۱]
پیامدهای ترور
آنچه باید در خصوص این واقعه گفت، این است که ترور محمدرضا پهلوی درست در زمانی صورت گرفت که احزاب و گروههای سیاسی مختلف با تسلیم در برابر هیات حاکمه رژیم پهلوی بر اختناق روزافزون در کشور مهر تایید گذاشته بودند. به همین خاطر بود که محمدرضا پهلوی فکر میکرد که نه تنها قیام ۱۵ خرداد بلکه هر حرکت دیگری به کلی خاموش شده و او همچنان خواهد توانست به سلطه خود بر این ملت ادامه دهد اما ترور وی هر چند ناموفق بود اما این واقعیت را آشکار ساخت که شعلههای نهضت ۱۵خرداد ۱۳۴۲ گذشته از آن که خاموش نشده، بلکه روز به روز شعلهورتر هم میشود.
همچنین ترور محمدرضا پهلوی راهبرد جدید مبارزان سیاسی را به منظور مخالفت با رژیم پهلوی نشان داد. مبارزان سیاسی بعد از قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ با شناخت بهتری از ماهیت رژیم پهلوی دریافتند که برای براندازی رژیم، جنبههای تئوریک، دیگر کاربرد ندارد و باید به طور قهرآمیز در برابر آن ایستاد. هر چند که این باور و استراتژی برخی از مخالفان رژیم پهلوی را دربر میگرفت و شامل همه مبارزان نبود.
واکنشها به ترور
ترور محمدرضا پهلوی شاید نگاهها را بیشتر به ضعف نهادهای امنیتی رژیم پهلوی در پیشبینی و جلوگیری از این حادثه معطوف کرد. پس از آن حادثه و دستورهایی مبنی بر کشف و تعقیب عاملان صادر شد و هیاتی مرکب از نمایندگان اداره دادرسی ارتش، گارد شاهنشاهی، اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران و ساواک مأمور رسیدگی به این حادثه شدند و چون عامل سوءقصد به محمدرضا پهلوی سرباز وظیفهای بود که در لباس سربازی دست به چنین اقدامی زده بود، بنابراین تعقیب موضوع ابتدا از طریق سازمان ضد اطلاعات ارتش شروع شد که پس از انجام یک سلسله بازجوییها نظر به این که تمام دستگیرشدگان غیرنظامی بودند و تعدادی از آنان مبادرت به تشکیل هستهای با مرام کمونیستی کرده بودند بنابراین پرونده جهت ادامه به ساواک سپرده شد.[۲]
انگیزههای ترور
مدارک و شواهد موجود از این موضوع حکایت دارد که رضا شمسآبادی ارتباطی با مرام کمونیستها نداشته است و مهمترین عاملی که رضا شمسآبادی را به تحرک جدی برای ترور محمدرضا پهلوی واداشت نه مرام کمونیستی بلکه قیام امام خمینی(ره) و آشنایی او با اعلامیهها و مواضع امام خمینی(ره) و بهویژه قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دیگری ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر، در بهمن ۱۳۴۳ توسط گروه محمد بخارایی بود.
با آغاز نهضت امام خمینی در ۱۳۴۱، رضا شمسآبادی سر در این راه نهاد. وی در مراسم و مجالسی که وعاظ و گویندگان به روشنگری و افشاگری میپرداختند، فعالانه شرکت میکرد. در پخش اعلامیههای امام خمینی(ره) و دیگر مقامات روحانی، بسیار کوشا بود. به گفته دوستانش «پخش اعلامیه امام را از فرایض خود میدانست» و دوستان و آشنایان را نیز به شرکت در مبارزات اسلامی، حضور در مراسم و مجالس سیاسی – مذهبی و پخش اینگونه اعلامیهها فرا میخواند.
او در قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در کاشان حضوری فعال داشت و همراه مردمی که بازار را بستند و در مدرسه شاه در کاشان اجتماع کردند و به تظاهرات خیابانی دست زدند، دلیرانه شرکت کرد و مردم را به بستن مغازهها فراخواند و شاهد خونریزیهای ماموران رژیم پهلوی در آران کاشان بود. کشتار رژیم پهلوی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رضا شمسآبادی را همانند بسیاری از جوانان مسلمان به اندیشه دست بردن به اسلحه و قیام مسلحانه واداشت.[۳]
رضا شمسآبادی با آن که از سربازی معاف بود اما به خاطر آنکه طرح خود را برای ترور محمدرضا پهلوی محقق کند، داوطلبانه راهی خدمت سربازی شد. یکی از دوستانش در این ارتباط میگوید: «وقایع ۱۵ خرداد انگیزهای شد که وی به سربازی برود تا بلکه بتواند کاری انجام دهد. خوب به خاطر دارم که دو تا از اعلامیههای امام خمینی به دستش رسیده بود و پس از مطالعه آنها مدام این جمله را بر زبان میآورد: راه دیگری برای من مشخص شد، این مرجع است که میتواند جامعه را رهبری و هدایت کند.»[۴] انگیزههایی که سبب شد تا رضا شمسآبادی دست به چنین عمل شجاعانهای یعنی ترور محمدرضا پهلوی بزند، روشن است که از جانب گروهی نبوده، بلکه با زمینههای قبلی چنین برنامهای را مدتها در نظر داشته و برای آن روزشماری میکرده و حتی به خاطر همین مساله با وجود اینکه سه بار معاف شده بود، جهت کشتن محمدرضا پهلوی یا حداقل خودسازی و آموختن فنون رزمی و چریکی عمدا به خدمت سربازی میرود.[۵]
منابع
[۱] سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج اول، ص ۱۱۴۶ – ۱۱۴۷.
[۲] همان، ص ۸۷.
[۳] روحانی، ص ۱۱۵۲.
[۴] مجلۀ عروه الوثقی، حزب جمهوری اسلامی، سال اول، ص ۱۱.
[۵] ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد، مقدمه کتاب، ص ۱۴.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.