جوان‌ترین شهید مدافع حرم ارتش ایران + عکس

چند روز قبل مصادف بود با سالروز شهادت بانوی صبر و مقاومت حضرت زینب (س)؛ بانویی که در واقعه کربلا حماسه آفرید و حالا ۱۴۰۰ سال بعد دوست‌دارانش در دفاع از حریمش گل کاشتند. حرم این بانوی بزرگ در سوریه قرار دارد. گروهک تروریستی داعش پس از ظهور در سوریه و عراق همه مکان‌های زیارتی نظیر حرم حضرت زینب (س) را مورد هدف قرار داد. اما این رزمندگان محور مقاومت به ویژه نیرو‌های ایرانی بودند که وظیفه اصلی دفاع از حرم را برعهده داشتند.

ستاد کل نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران هم پس از حمله داعش به سوریه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران را مامور کرد تا کمک‌های مستشاری خود را به سوریه ارائه دهند. در همین راستا ابتدا سپاه پاسداران و سپس ارتش وارد معرکه مبارزه با تروریسم تکفیری داعش شدند و در این راه نیز شهدایی را به اسلام تقدیم اسلام کردند. ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز چندین شهید از جمله سروان مجتبی یداللهی منفرد را تقدیم اسلام کرده که در ادامه با او آشنا می‌شویم.

شهید یداللهی

سروان شهید مجتبی یداللهی منفرد جوان‌ترین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران است که ۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۷۰ در شهرستان شهریار از توابع استان تهران در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در زادگاهش گذراند و با تلاش بسیار توانست دیپلم خود را اخذ کند. مجتبی بسیار خوش اخلاق بود و با همه اطرافیان و دوستانش با مهربانی و خونگرمی برخورد می‌کرد.

او در دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان با معلمان و همکلاسی هایش هم با مهربانی و عطوفت برخورد می‌کرد و به همین دلیل نیز همواره مورد لطف دوستانش قرار داشت. مجتبی بسیار به کتاب و کتابخوانی علاقه‌مند بود و در اوقات فراغتش مشغول خواندن کتاب می‌شد. مجتبی همیشه به این فکر بود که بتواند بر‌ای جامعه فردی مفید و موثر باشد و همین موجب می‌شد تا همیشه به مردم و همنوعانش کمک کند. واجبات دینی برای مجتبی بسیار ارزش داشت و هیچ گاه انجام آن‌ها را ترک نمی‌کرد و همیشه به اجرای آن‌ها مقید بود.

شهید یداللهی

شهید یداللهی منفرد نسبت به سختی‌ها و مشکلات صبوری می‌کرد. آشنایی با اهل بیت (ع) و محبت خاندان عصمت و طهارت از همان دوره خردسالی با همراهی پدر در نمازهای جماعت و همراهی مادر در روضه‌ها و مصائب خاندان آل رسول (ص) در خمیره شهید شکل گرفته بود. ارادت خاصی به اهل بیت (ع) داشت و سعی می‌کرد شیوه و سیره‌ پاک این خاندان را الگو و سرمشق خود قرار دهد.

شهید یداللهی

شهیدی که عاشق دفاع از وطن و حرم بود

مجتبی پس از دریافت دیپلم خود به علت علاقه‌ای که به نظامی گری و دفاع از کشور داشت، ۲۲ تیرماه سال ۱۳۸۸ در آزمون ورودی دانشکده افسری امام علی (ع) شرکت کرد و در آن پذیرفته شهرودی و فراگیری علوم نظامی را آغاز کرد. ادب و نجابت مجتبی بین همدوره‌ای‌هایش مثال‌زدنی بود و حتی در سخت‌ترین شرایط رفتار نجیبانه او از سوی همه تحسین می‌شد. او طی دوران تحصیل بنابر گواهی اکثر دانشجویان همرزمش جوانی خوشرو و مؤدب بود که همیشه در شرایط سخت تمرینات و دوره‌های آموزشی نهایت تلاش خود را در فراگیری آموزش‌ها نشان می‌داد.

شهید یداللهی

او جوانی ولایی و مؤمن بود و بار‌ها در طول دوران دانشگاه این پایبندی را اثبات کرده بود. مجتبی روز‌های دوشنبه هر هفته، روح خود را با روزه مستحب جلا می‌داد. او یکی از دانشجویانی بود که روز‌های دوشنبه اکثر هفته‌های دوران تحصیل خود را روزه می‌گرفت.

شهید یداللهی پس از گذراندن  دوره‌های مختلف در گروهان آموزشی گردان ۲۲ بهمن دانشگاه افسری امام علی (ع) نیروی زمینی ارتش، خدمت رسمی خود را در ارتش جمهوری اسلامی ایران آغاز و در ارتش استخدام شد. او در تقسیمات پایان تحصیلات نظامی به تیپ ۳۸۸ مکانیزه شهید سرلشکر حیدر شهرکی ایرانشهر بلوچستان منتقل شد. در زمانی که تروریست‌های تکفیری به سوریه حمله کردند و قصد تعرض به حرم حضرت زینب (س) و مردم مسلمان سوریه را داشتند، شهید مجتبی یداللهی منفرد با عزمی راسخ برای مبارزه با کفار اعلام آمادگی کرد و به عنوان نیروی مستشاری به منظور دفاع از حرم حضرت زینب (س)  به سوریه اعزام شد.

شهید یداللهی

۲۱ فروردین ماه سال ۱۳۹۵ شاید روزی تلخی برای همرزمان و دوستان مجتبی بود چراکه او و ۴ نفر از همرزمانش در تیپ ۶۵ نوهد در این روز در عملیات نیرو‌های مقاومت در منطقه عملیاتی حلب حاضر شده و بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه پهلو همگی به شهادت رسیدند.

خاطره‌ای از یک همرزم

همرزم شهید مجتبی یداللهی منفرد می‌گوید که روز ۱۹ فروردین بود که ما داخل مقر خودمان در روستای قلعجیه مشغول امورات جاری بودیم که صدای ماشین آمد و متوجه شدیم که مهمان داریم. شهید مجتبی یداللهی و سرهنگ علی زمانی که فرمانده گردان حضرت قاسم (علیه السلام) در زیتان بودند برای سرکشی و احوال‌پرسی به مقر ما آمده بودند.

ورود مجتبی و سایر رفقا مقارن شده بود با نماز ظهر و عصر. بعد از اقامه نماز جماعت با کلی خنده و شوخی ناهار را با همدیگر خوردیم و صحبت کردیم که در بین صحبت او یک مطلبی ذهن مرا به خود مشغول کرد و با حالت جدی رو به من کرد و گفت: حاج مجتبی اگر زنده برگردم ایران و دوباره برگردم به سوریه، دیگر مسئولیت نفرات قبول نمی‌کنم، فقط نوکری رزمنده را می‌کنم. چون برای من تحمل این بار مسئولیت حفظ جان نفرات خیلی سخت است و من وقتی می‌بینم از رزمنده‌های تحت امر من کسی مجروح می‌شود دیگر خواب و خوراک ندارم و از وقتی که به این منطقه آمدم تمام تلاشم بر این بوده کسی از رزمنده‌های تحت امر من مجروح نشود.

البته نحوه شهادت مجتبی هم گویای این مطلب بود که در سنگر خط مقدم و جلوتر از پرسنل تحت امر خود به شهادت رسید.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.