روایت سفیر آمریکا در ایران از دیدار با بختیار

بنابر اعلام پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی»، آنها احتمال می‌دادند همانند ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بار دیگر ورق برگردد و شاه پیروزمندانه به تخت سلطنت تکیه بزند. غافل از آنکه این بار اوضاع با گذشته تفاوت اساسی داشت. در سال ۱۳۵۷، مردم یکصدا خواستار پایان سلطنت بودند و یک رهبر مذهبی مصمم نیز آنان را در رسیدن به این مقصود هدایت می‌کرد.

ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «ماموریت در ایران»، با اشاره به روزهای منتهی به پیروزی انقلاب می‌گوید: «شاه که در مصر بود، محاسباتی داشت و احتمالاً به ‌وسیله اردشیر زاهدی از امکان یک حرکت نظامی برای سرکوبی انقلاب اطلاع یافته بود. او در نظر داشت یک روز در آسوان توقف کند و بعد طبق برنامه قبلی به پالم اسپرینگز در آننبرگ آمریکا رفته و گوشه عزلتی اختیار کند. او برنامه سفرش را لغو کرده و مدت معینی در مصر مانده بود. به گفته شاهدان عینی، دلیل لغو سفر شاه به آمریکا و ادامه توقف او در مصر هم این بود که فکر می‌کرد به دنبال یک حرکت نظامی و سرکوبی انقلاب از طرف نیروهای مسلح داستان ۱۹۵۳ [۱۳۳۲] تکرار خواهد شد و او یک بار دیگر پیروزمندانه برای تصاحب تاج و تخت خود به ایران بازخواهد گشت.»

اما این تصور شاه از کجا نشات می‌گرفت؟ سولیوان در خاطراتش از رویای بختیار برای رویارویی با مردم سخن می‌گوید. به گفته سفیر وقت آمریکا در ایران، بختیار سعی داشت با توسل به حکومت نظامی، انقلاب را متوقف کند و جالب اینکه برخی از سیاستمداران آمریکایی نیز با او هم عقیده بودند؛ مسئله‌ای که از دید سولیوان «مضحک» به نظر می‌رسید. او با اشاره به دیدارهایش با بختیار در همان روزها می‌گوید: «یک روز بعد از استقرار بختیار در مقام ‌نخست‌وزیری برای اولین بار با او دیدار کردم ... با وجود اینکه از گفت‌وگوهای خود با شاه اینطور استنباط کرده بودم که بختیار بیشتر نقش یک محلل را برای خروج قانونی شاه از کشور بازی‌ می‌کند، از مذاکرات خود با بختیار در کمال شگفتی به این نتیجه رسیدم که خود را چیز دیگر می‌پندارد. او با لحن پراحساس از نقشه‌هایی که برای دولت خود داشت صحبت‌ می‌کرد و از طرح‌های خود برای «ربودن انقلاب» از دست آیت‌الله خمینی سخن‌ می‌گفت. او تصور می‌کرد که با خروج شاه از ایران‌ می‌تواند رهبری ملت را از دست آیت‌الله و ملاهای پیرامون او درآورد و به دست خود بگیرد. بختیار نفوذ و قدرت آیت‌الله خمینی را دست‌کم گرفته بود و در یکی از دیدارها به من گفت: در نظر دارد برای ملاقات آیت‌الله به پاریس برود و به او پیشنهاد کند که به داشتن یک مقام عالی مذهبی در خارج از قلمرو دولت بسنده کند تا او بتواند امور سیاست حکومت را سروسامان دهد.

من سخنان بختیار را در این‌باره با ناباوری گوش کردم و پس از بازگشت به سفارت، گزارش مفصلی درباره گفت‌وگوهای خود با بختیار و عقاید شخصی خود درباره او به واشینگتن مخابره کردم. در آن گزارش نوشتم که به نظر من بختیار شخصیتی «خیالباف» است و آنچه می‌گوید قابل تحقق نیست و نمی‌داند که پس از بازگشت آیت‌الله خمینی و پیروانش به ایران سیل انقلاب، او و دولتش را خواهد برد. پس از مخابره این پیام یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا تلفنی به من گفت که کاخ سفید از نظرات من استقبال نکرده و موضع رسمی دولت ایالات‌متحده در حمایت از دولت بختیار است. من به درستی از واکنش غیرواقع‌بینانه کاخ سفید تعجب کردم.

در این روزها من مرتباً با بختیار دیدار می‌کردم و با شگفتی حرف‌های او را درباره امکان سرکوبی انقلاب با استفاده از نیروی نظامی محدود می‌شنیدم. خوش‌بینی و اطمینان او به موفقیتش مضحک به نظر می‌رسید. ظاهراً برژینسکی و همفکران او هم که با ‌هایزر در تماس بودند، همین اطمینان را داشتند. آنها بیهوده تصور می‌کردند که نیروهای مسلح ایران با چهارصد هزار نفر به راحتی‌ می‌تواند با مردمی غیرمسلح که به‌وسیله عده‌ای ملا هدایت‌ می‌شوند مقابله کند و مشکلی در این راه پیش نخواهد آمد.»

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.