پشت پرده شعرخوانی ضد ایرانی اردوغان
در پی شعر خوانی رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در رژه مشترک نیروهای جمهوری آذربایجان و ترکیه مصاحبه ای با منصور حقیقت پور که سوابقی همچون نماینده مردم اردبیل در مجلس و نایب رئیس دوم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد انجام دادیم، متن زیر مصاحبه اختصاصی خبرگزاری خبرآنلاین با این کارشناس است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
هدف و محتوی شعری که اردوغان خواند
شعری که اردوغان خواند مربوط به ادبیات حسرت جدایی آذربایجان از ایران به دست روس ها بوده،نه جدایی ترکیه از آذربایجان. اردوغان در این بحبوحه و با سو استفاده از فرصت پیش آمده و اینکه بسیاری از نسل جوان حکایت این شعر را نمی دانند و صرفا به بخش قومیتی آن توجه دارند این اقدام را انجام داده است.
در راس این ادبیات نیز استاد شهریار قرار دارد که با شعر حیدربابا داغ جدایی قفقاز از ایران را بیان می کند.
از نگاهی دیگر می توان پشت پرده شعرخوانی ضد ایرانی اردوغان نه تنها از روی احساسات ، بلکه کاملا هدفمند دانست که نگاهی معقولانه تر به این مسئله است.
مجموع این اظهارات مداخله جویانه اخیر اردوغان نشان میدهد که او در پی بوجود آوردن اختلال در روابط تهران و باکو است.
در حقیقت اردوغان به دنبال ایجاد فضایی برای زنده کردن دلخوریهای قبلی جمهوری آذربایجان و ایران است تا فضای بهتری برای ترکیه جهت حضور بیشتر در جمهوری آذربایجان در آینده ایجاد شود.
تفکر پان ترکیسم اردوغان
بخش سنتی اردوغان: تبدیل موزه ایاصوفیه به مسجد توسط اردوغان و طرفدارانش ریشه در تفکر احیای امپراطوری اسلامی عثمانی و مخالفت با جهان مسیحیت اروپایی و سکولارهای داخل ترکیه است.
بخش امروزی اردوغان : وی که عظمت از دسترفتۀ آرمانی ترکیه را می بیند در صدد است تا از همان ابزار آتاتورک یعنی "نهادهای دولتی و مهندسیِ اجتماعیِ بالا به پایین" استفاده کرده تا "جایگزین خودِ آتاتورک شود."
سیاست خارجی ترکیه
تکیه ترکیه به قدرت نظامی برای تامین منافع ملی خود ، اساس سیاست خارجی این کشور که از سال ۲۰۱۵ در حال شکلگیری است را تشکیل میدهد.این استراتژی در پیش گرفته اردوغان ضد غرب بوده و بر این اساس، از آنجایی که غرب در حال سقوط است، ترکیه باید روابط نزدیکتری با کشورهایی مثل چین و روسیه برقرار کند.
این یک استراتژی ضد امپریالیستی است و سلطه غرب بر جهان بعد از جنگ جهانی دوم را به چالش میکشد و خواستار بازنگری و اصلاح موسسات بینالمللی از جمله سازمان ملل است تا علاوه بر غرب به سایر کشورها هم فرصت ابراز عقیده داده شود.
بر اساس این دکترین جدید ، ترکیه کشوری است که توسط دشمنان محاصره و متحدان غربیاش آن را تنها گذاشتهاند.بنابراین، ترکیه باید یک سیاست خارجی تهاجمی را دنبال کند که بر استفاده از اقدام نظامی پیشگیرانه در خارج از مرزهایش متکی است و این با رویکرد پیشین ترکیه که بر تعامل فرهنگی، تجاری و دیپلماتیک در روابط خود با سایر کشورها تمرکز داشت، کاملا متفاوت است. تغییری که حاصل مجموعهای از تحولات داخلی و منطقهایست.
هرچند آنکارا در بسیاری از لشکرکشی های و نیز سیاست های خارجی خود شکست های سختی خورده است اما شاید قره باغ ، نخجوان ، وجمهوری وآذربایجان پوششی بر تمام شکست های گذشته باشد.
سیاست خارجی ایران در موضوع ترکیه
همانطور که قبلا هم گفتم دنیایی سیاست خارجی محل درو کردن منافع ملی است و امروز ترکیه درحال درو کردن است و ما درحال نگاه کردن. البته ما ۸ سال است که در حال نگاه کردن هستیم و باز هم یادآور می شوم درموضوع سیاست خارجی ما سالهاست که به کمای استراتژیک فرو رفته ایم.
جهت های اصلی این موضوع به سمت وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی است که تاکنون هیج اقدام قابل قبول که نشانی از پیروزی در سیاست خارجی و تامین منافع ملی باشد را انجام نداده اند.
حرف را همه میزنند و اعتراض را از مجراهای رسمی و غیر رسمی و مجازی میتوان انجام داد ، اما آیا این به تنهایی کافیست؟
آیا فراخوانی سفیر ترکیه به وزارت امور خارجه و اعلام اعتراض ایران به ترکیه کافیست؟
اینها اتفاق نمی افتاد اگر ما پیشگیری را قبل از درمانی بسیار سخت و چه بسا لاعلاج که در پیش داریم انجام می دادیم.
چرا باید اجازه دهیم تا کشوری مانند ترکیه در کنار رئیس جمهور سرزمینی بایستد که پیوستگی تاریخی بسیار عمیقی با ایران دارد و پرچم ترکیه به جای ایران در کنار آذربایجان خودنمایی کند و ندای دو دولت یک ملت را سربدهند.
به جرات میتوان ادعا نمود که مقامات مسئول در این ۸ سال هیچ دستاوردی در سیاست خارجی برای کشورمان نداشته و با دستانی خالی سال آینده ساختمان های خود را تحویل جانشینان بعدی خود خواهند داد.
به مسئولین مربوطه در حوزه سیاست خارجی نیز یادآور می شوم که مردم ایران خیانت های فتحعلی شاه قاجار در انعقاد پیمان های ترکمانچای و گلستان را به یاد دارند اما شما مراقب باشید که در برابر مردم ، به اشتباهات و تفکرات فتحعلی شاهی دچار نشوید تا در آینده به شما نگاهی از جنس نگاه فتحعلی شاهی نداشته و شما را در تجزیه ایران شریک وسهیم ندانند.
در پایان بد نیست برداشتی از این جمله هگل کنیم : همۀ رویدادها و شخصیتها در تاریخ گویی دوبار رخ میدهند.
امروز نیز رجب طیب اردوغان در حال تکرار اشتباه صدام حسین است که میخواست با تجاوز به ایران نام خود را بلند کرده و در تاریخ به یادگار بماند و مهمتر اینکه از انزوای سیاسی خارج شود اما برای همیشه در اعماق بدنام ترین مردان تاریخ دفن شد.
اردوغان گویا حرفهای سردار سلیمانی را از یاد برده است که گفت: ای آمریکا تا از روی سینه من رد نشوی نخواهی توانست به این هدفت در ترکیه برسی. در آن برهه سیاسی حتی قویترین مردان سیاسی و قوی ترین مرد در کل ولایت عثمانی هم نتوانست ترکیه و اردوغان را از دست آمریکا و اسرائیل نجات دهد الا سردار سلیمانی یک ایرانی اهل کرمان.
البته از رجب دیروز و اردوغان امروز که یک پان ترکیسم تمام عیار است انتظار نمی رود تاریخ را خوانده باشد که اگر هم خوانده باشد می داند تا قبل از سال ۱۹۱۸ میلادی شمال ارس هرگز نام آذربایجان نداشته و متعلق به ایران بوده، چه برسد به اینکه یک کشور واحد باشد. البته آقای اردوغان تمام تلاش خود را میکند تا نقطه صفری باشد بر شروع مجدد تاریخ در منطقه قفقاز ، چرا که در تمام معادلات خارجی خود تا کنون شکست های بسیار سختی خورده است.
آنکه دلش میزند نبض جدایی در باد با او سخن میگویم تا نگهدارد به یاد
آذرآبادگان من جان جانان من است قیمت خون ارس رگ ایران من است
عهدنامه ترکمانچای
پیماننامه ترکمانچای پیمانی است که در روز پنجشنبه و در تاریخ اول اسفند۱۲۰۶ خورشیدی«۵ شعبان ۱۲۴۳ قمری» مطابق با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی در پی جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار بین این دو کشور در روستای ترکمانچای امضا شد. برای امضای این پیمان از سوی فتحعلی شاه پادشاه ایران میرزا ابوالحسن خان شیرازی و اللهیار خان آصفالدوله و از سوی امپراتور روسیه ایوان پاسکویچ حضور داشتند. برپایه این قرارداد، سه ایالت دیگر قفقاز، یعنی ایروان، نخجوان و بخشهای دیگری از تالش زیر سلطه روسها قرار گرفت، حاکمیت ایران بر دریای مازندران محدودترشد و مردم ایران ناچار از پذیرش کاپیتولاسیون «قضاوت کنسولی» گردیدند. بدینسان، میان مردم قفقاز و دیگر مردم ایران، دیوار جدایی برپا شد. بنابراین در عهدنامه ترکمانچای در مجموع حدود ۳۰هزار کیلومتر مربع دیگر شامل حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی، حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از ترکیه امروزی شامل کوه آرارات و شهر ایغدیر که در آن زمان بخشی از خانات ایروان بود و حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی «شامل تالش شمالی یعنی شهرستان لریک و نخجوان» از ایران جدا شدند. به مجموع مناطق جدا شده طی این دو عهدنامه، هفده شهر قفقاز(هفده ولایت قفقازی ایران) میگویند. در مجموع این دو عهدنامه حدود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران جدا گشت و به روسیه ملحق شد. سرزمینهای جدا شده از ایران در این قرارداد، امروز بخشی از ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه هستند.
عهدنامه گلستان
عهدنامه گلستان پیمانی است که در روز دوشنبه و در تاریخ ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی برابر با ۲۹ شوال ۱۲۲۸ ه.ق مطابق با ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ م در پی جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار بین این دو کشور در روستای گلستان امضا شد. به دنبال این قرارداد، حاکمیت بر بخشهایی از شمال دولت شاهنشاهی ایران شامل قفقاز، ارمنستان، ایالتهای شرقی و تمام شهرها و شهرکها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه و محال گروزیه (کورنه) شامل چچن و اینگوش امروزی از ایران سلب شده و به امپراتوری روسیه واگذار شد. طی این قرارداد در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران (ایالتها و ولایتهای چهارده گانه مزبور عبارت بودند از: ایالت گنجه و قرهباغ، ولایتهای شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، گروزیه، منگریل و آبخاز. افزون برآن، بخشی از سرزمین تالش نیز به تصرف روسها، درآمدو حاکمیت بی چند و چون ایران بر دریای خزر، خدشهدار گردید) به همراه بخشی از خانات تالش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین برای ایران از دست رفت.
بنابراین با این عهدنامه منطقهای به وسعت تقریبی ۲۲۰ هزار کیلومتر مربع خاکی و ۱۲۰ هزار کیلومتر مربع آبی (از مساحت دریای کاسپین) در نتیجه از دست رفتن بیش از ۱۳۶۰ کیلومتر از خطوط ساحلی دریای کاسپین (جمهوری آذربایجان ۹۵۵ کیلومتر خط ساحلی دارد و ۴۰۵ کیلومتر از ۶۹۵ کیلومتر خط ساحلی روسیه در دریای کاسپین مربوط به داغستان است) به روسیه واگذار شد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.