ایرج نوبهار، شاعر و از اهالی ادب ظهر یکی از روزهای تابستان در نقطه‌ای دوردست از های و هوی تهران، پذیرایمان می‌شود و پای حرف‌هایش درباره شهریار می‌نشسینیم.

نوبهار از ابتدای مصاحبه توضیح می‌دهد که ممکن است از پاسخ به برخی سوالات خودداری کند. ما هم می‌پذیریم تا هر آنچه دوست دارد، بگوید.

اولین دیدار در میدان ساعت

از اینجا شروع می‌کند: سال ۱۳۳۲ که شهریار ازدواج کرد و به تبریز آمد، ۱۵ ساله بودم. از میدان ساعت به مقصودیه می‌رفتم که دیدم شهریار همراه عمویم قدم می‌زند. من تا آن روز این شاعر را ندیده بودم.

با اینکه ایرج نوبهار حدود ۳۷ سال از شهریار کوچک‌تر است، اما محضر این شاعر بزرگ زمانه‌اش را درک کرد. آغاز دیدار با شاعر و بعد زیستن در معیت او، خاطراتی است که نوبهار هرگز فراموش نخواهد کرد. برایمان از آن دوره این‌طور می‌گوید: شهریار ابتدا مستاجر بود، اما بعد در مقصودیه توسط بانک کشاورزی خانه خرید که خانه ما با او اندکی فاصله داشت. این خانه اکنون «خانه‌موزه» است. مراودات ما و شهریار آغاز شد. پدرم رفت و آمد داشت و من هم پذیرایی می‌کردم. هرچند من هم ذوق شعری داشتم و شهریار هم این موضوع را درک کرده بود.

شاعری فقیرتر از شهریار ندیدم

نوبهار، نفسی چاق می‌کند و ادامه می‌دهد: من فقیرتر از شهریار شاعری ندیدم. هیچ چیز مادی نداشت، اما رفت و آمد به منزلش بسیار بود. امیری فیروزکوهی را خیلی دوست داشت؛ چون چند سال پناهش داده بود. شهریار اگر دوست داشت می‌توانست همه امکانات مادی و رفاهی را داشته باشد. ‌او پایبند به مادیات نبود، می‌توان از او به عنوان شاعری که آزاده بود، یاد کرد.

با نوبهار می‌رویم سر دست‌نوشته‌های شهریار و او می‌گوید: باید بدانید اگر شهریار را درست معرفی می‌کردند،‌ حاشیه نمی‌زنند و دروغ درباره او نمی‌گفتند، بیشتر در دل مردم جا داشت.‌ بعضی‌ها به خاطر نام و نان، شهریارشناس شدند و کتاب‌های او را دزدیدند.

از نوبهار درباره وصیت‌نامه کتبی شهریار می‌پرسم و او می‌گوید: نگرد، نیست! اما صورتجلسه وسایل شخصی او در اختیار بنده است. چیزی نداشت؛ جز یک خانه که به شهرداری واگذار شد.

دیدار با رهبر انقلاب در استانداری

گفت‌وگویمان می‌رسد به روزی که آیت‌الله خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری به دیدار استاد شهریار رفتند. نوبهار با بازگویی خاطرات آن روز می‌گوید: برای این دیدار با یکی از سرداران سپاه هماهنگ شد. پیشنهاد من خانه شهریار نبود؛ بلکه استانداری بود، چون خانه‌های اطراف منزل شهریار در حال ساخت بود و دیوارها تکمیل و استحکام‌بندی نشده بود. کوچه‌ها هم تنگ بودند. می‌ترسیدم خانه‌های گلی فرو بریزد. در نهایت هم حرف من پذیرفته شد و استانداری آذربایجان شرقی به عنوان محل دیدار آیت‌الله خامنه‌ای با استاد شهریار انتخاب شد.

مادری که دوست دارد پسرش شعر ترکی بگوید

این دوست و همراه شهریار به اخلاقیات بهجت تبریزی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی یکی از برادران شهریار فوت کرد، او ۴ فرزند برادرش را سرپرستی کرد، اما موضوعی که از شهریار مغفول مانده، پرداختن به «مادر» این شاعر است؛ زنی که الهام‌بخش بسیاری از اشعار اوست. روزی به شهریار می‌گوید: اشعاری که می‌گویی به فارسی است و من متوجه نمی‌شوم. به ترکی شعر بگو. از این رو آقامحمدحسین، شعرهایی را به ترکی می‌گوید که بارزترین و معروف‌ترین آن «حیدر بابا» است که برای مادرش می‌خواند و او این شعر را بسیار دوست می‌داشت.

نوبهار دوست دارد باز هم درباره مادر شهریار حرف بزند: باعث و بانی اشعار ترکی شهریار، مادر اوست که این موضوع، کمتر عنوان شده است. آرامگاه مادر شهریار توسط دکتر سرمست، استاندار قم و تلاش‌های علی اصغر شعردوست سال گذشته بازسازی شد و شاید کمتر کسی این موضوع را بداند.

او می‌گوید: در حال حاضر کتابی که از شهریار باقی است و ارزش بسیاری دارد «حیدربابا» است. این کتاب که برای سال ۱۳۳۲ است، یک سرمایه ملی از ادبیات کشور ماست و قیمت گزافی دارد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.