ماجرای اتمام حجت مهندس بازرگان با محمدرضا شاه
محمد توسلی دبیرکل نهضت آزادی در گفتوگویی از فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب و بعد از آن سخن گفت. او خاطرات زیاد و نقدهای زیادی دارد که در این مصاحبه بخش قابل توجهی از آن را مطرح میکند. آنچه در ادامه میخوانید خلاصه کوتاهی از این مصاحبه است.
پیام بازرگان به شاه: ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما برخورد میکنیم
آیا این انتقاد را قبول دارید که سران نهضت آزادی نتوانستند جوانانشان را برای مبارزه با رژیم پهلوی اقناع کنند و اینکه واقعیت این است که امثال آقای بدیعزادگان و سعید محسن و شریفواقفی و دیگرانی که از نهضت آزادی انشعاب کردند و به رهبران نهضت مراجعه کرده بودند برای اینکه تغییر فاز مبارزه سیاسی به مبارزه مسلحانه اتفاق بیفتد؟
هرگز اینطور نیست. واقعیت تاریخی اصلاً غیر از این است. وقتی رهبران نهضت وارد زندان شدند، ۱۵ خرداد اتفاق افتاد و آن فضا که گزارش شد اتفاقاً حنیفنژاد هم به عنوان دانشجو در زندان بودند. خود رهبران نهضت انتظار داشتند جوانان که بیرون میآیند راه را ادامه دهند. خود مهندس بازرگان در دادگاه نظامی این جمله معروف را دارد که میگوید: ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت میکنیم و میگویند این پیام را به شخص اول [مملکت] برسانید.مهندس بازرگان در دادگاه اتمام حجت کرد ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما حرف میزنیم.
*این یکی از نقاط درخشان نهضت آزادی از منظر حضرتعالی است؟
بله، مهندس بازرگان اتمام حجت میکنند که ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما برخورد میکنیم. اگر شما ما را برنتابید، شما بر اساس گفتمانی که حاکم است با گروههایی سروکار خواهید داشت که دیگر زبان قانون را به کار نخواهند برد.
*پس مبارزه نهضت آزادی با رژیم پهلوی مبارزه قانونی و سیاسی تعریف شد.
بله. این انتظار را هم داشتند که جوانان که بیرون میآیند خودشان راه را ادامه بدهند.
*راه خودشان؟ چه راهی؟
نگفتند چه راهی. اجازه دهید این خیلی مهم است. گفتند راه را ادامه دهید. خود حنیفنژاد و سعید محسن و بدیعزادگان که از دوستان نزدیک بنده بودند. من چون جلوتر بودم و مسئول حوزه نهضت آنها بودم با حنیفنژاد، سعید محسن و بدیعزادگان ارتباط نزدیک و مطالعات قرآنی داشتیم و آشنا هستم- البته اضافه کنم خود من سال ۴۱ برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و در ایران نبودم که بحث جداگانهای است که اشاره میکنم- ولی مجموعه اسناد تاریخی نشان میدهد که این دوستان ما خودشان هم نمیدانستند چه راهی را باید دنبال کنند. سربازی میروند. در سربازی متمرکز بر مطالعات میشوند. به دفعات نقل شده به قم نزد مرحوم دکتر بهشتی میروند..
بگذارید من همینجا یک خاطرهای را اضافه کنم. خود من هم در سال ۵۰ در ارتباط با کمک مجاهدین خلق همراه با مهندس سحابی بازداشت شدم. یک سال محکومیت داشتم. به خاطر انتقال نامهای که به خارج ارسال شده بود. بعد از دورانی که در اوین و بعد قزلقلعه و بعد عشرتآباد و کمیته مشترک بودم ۶ ماه دوم قصر بودیم. این خاطره خیلی مهمی است به لحاظ تاریخی. وقتی ما وارد زندان شماره ۴ قصر شدیم، آنجا گروههای مختلف زندانی بودند. یک بخشی هم هیاتهای موتلفه بودند. آقای حاج مهدی عراقی بودند. مرحوم آیتالله انواری بودند. آقای بجنوری و حزب اسلامی بودند و جمعی از حزب توده بودند و دیگران و دیگران.
* توسلی در بخش دیگری از این مصاحبه به زندان و احکام حبس اعضای نهضت آزادی اشاره میکند و میگوید:
ما حدود ۱۱، ۱۲ نفر بودیم که حکم سبک، یک سال تا ۲ سال داشتیم، در زندان شماره ۴ بودیم. این خاطره خیلی فراموشنشدنی است که مرحوم انواری، حاج مهدی عراقی و آقای عسگراولادی که آنجا بودند، به خصوص آقای عسگراولادی، خیلی شفاف تعریف میکردند. وقتی آنها در ارتباط با ترور منصور در زندان بودند، انتظار داشتند که این جنبش اجتماعی با آن نگاه آنها ادامه پیدا کند. بعد از آنها عمدتاً مارکسیستها زندان میرفتند و میگفتند ما مرتب شماتت میکردیم و این مسلمانان فلانفلانشده کجا هستند که راه را ادامه نمیدهند.
*اینها را عسگراولادی میگفت؟
بله. با کلمات خاص هم که مطرح میکردند شفاف میگفتند و واقعاً ناراحت بودند. موقعی که خبر مجاهدین خلق را میشنوند یک انبساط خاطر و امیدی برای آنها به وجود میآید و این امید را وقتی وارد زندان شدیم کاملاً نشان دادند- من در خاطراتم آوردم میتوانید مراجعه کنید- [اینکه] چگونه در زندان شماره ۴ قصر سازماندهی کردیم و توانستیم گروههای اجتماعی ایجاد کنیم که حاج مهدی عراقی خاطرات خودشان را بگویند. بعضی از دوستانی که جوانان مجاهدین خلق بودند، خاطراتشان را بگویند. من خاطرات اروپا و آمریکا و خارج از کشور را در آنجا منتقل کردم. یک فضای آموزشی بسیار خاصی در آنجا به وجود آمد. بسیار تاریخی است که جزییاتش در خاطرات آمده است.
این را همینجا اضافه کنم. من در یک دیداری که از موزه قصر اخیراً داشتم، [متوجه شدم] متاسفانه در این بازسازی زندان قصر، زندان شماره ۳ و ۴ را تخریب کردند. در حالی که زندان شماره ۳ و ۴ به خصوص خاطرات تاریخی بسیار ارزندهای در آن فضا بود که هم افسران حزب توده و هم دوستان موتلفه برای ما توضیح میدادند؛ وقتی طالقانی بازرگانی، سحابی و... در این زندان بودند، گوشهکنار این زندان قصر چگونه بود، کجا طالقانی نماز میخواند، کجا مهندس بازرگان سخنرانیاش را انجام میداد، کجا ناهار میخوردند، هر گوشه آنجا خاطره داشت و میتوانستند خاطرات زندان آن دوران را احیا کنند که متاسفانه کسانی که مدیریت آن را داشتند این غفلت را انجام دادند و به جای اینکه زندان شماره ۴ را حفظ کنند، زندان شماره ۱ را حفظ کردند که آنجا بیشتر خاطراتی جز آثار ناراحتکنندهای وجود ندارد.
*منظورتان شکنجهگاه داخل زندانهاست؟
سلول و جاهایی بود که طبیعی است آنموقع وجود داشت، اما زندان شماره ۴ که خاطرات تاریخی داشت متاسفانه از بین بردند. حرکت مسلحانه در سال ۵۴ با همکاری موساد و CIA و ساواک- همانطور که میدانیم- با شکست مواجه میشود. اما...
حضور دکتر سحابی و آقای فروهر در کابینه به پیشنهاد آقای خمینی بود
دولت مهندس بازرگان دولت انقلابی نیست و دولت ملی هم نیست.
بله. شورای انقلاب یک ضوابطی برای انتخاب وزرا انتخاب کرد. باید کسانی باشند که سابقه وابستگی به رژیم گذشته را نداشته باشند، مسلمانان عامل به احکام باشند، در رشته کاری هم که میخواهند انجام دهند خبره باشند. خب، با این شرطها از کسانی که طاغوتی بودند، نمیتوانستند از مدیران قبلی بیایند. از نیروهای جبهه ملی هم که با این مجموعه هماهنگ نبودند. خود روحانیت اصلاً آمادگی نداشتند حتی تا آبان سال ۵۸ هم هنوز آمادگی نداشتند. بعداً توضیح خواهم داد که روحانیت از همان سالهای ۵۷، مرحوم دکتر بهشتی، دنبال قدرت و تشکیل حزب بودند. بنابراین حزب جمهوری اسلامی هم که مثل بقیه گروههای اجتماعی دنبال قدرت بودند هنوز سامان پیدا نکرده بودند که بخواهند وارد قدرت شوند. بنابراین آنها هم خودشان امتناع داشتند از اینکه وارد مسئولیت در دولت موقت شوند. بنابراین تمام وزرای دولت موقت پیشنهاد شورای انقلاب بوده، احکامشان را شخص آقای خمینی امضا کردند.
*چهره به چهره پیشنهاد چه کسی بود؟
شورای انقلاب.
*یعنی مرحوم مهندس بازرگان انتخاب کردند...
در واقع به تصویب شورای انقلاب [رسید] و احکامشان را خود آقای خمینی امضا کردند.
*شاید اگر هر کسی دیگر را انتخاب میکردند شورای انقلاب میپذیرفت.
کسی دیگر اصلاً وجود نداشت. بعضی افراد را خود آقای خمینی گفت بگذارید. گفتند آقای دکتر سنجابی را بگذارید. ایشان جزو پیشنهاد مهندس بازرگان نبود. گفتند آقای فروهر را بگذارید. این دو نفر با آن ضوابط نمیخواندند، ولی چون آقای خمینی دستور داده بودند شورای انقلاب پذیرفتند [و] دولت موقت هم پذیرفتند. آقای فروهر وزیر کار شد و دکتر سنجابی وزیر امور خارجه.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.