به‌کارگیری پسوند «ترین» مستلزم مقایسه است و مقایسه باید در عمل و با معیارهای عینی انجام شود. از سوی دیگر هر بار درباره مجلس سخن به میان می‌آید، اصلاح‌طلبان، روشنفکران سکولار، اپوزیسیون داخلی و خارجی به شکل‌گیری این مجلس با مشارکت حداقلی مردم اشاره می‌کنند و این را نقیصه‌ای جدی برای این مجلس می‌دانند. اما آنچه اکنون محرز است این است که مجلس «امور واقع نهادی» است و شکل‌گیری هر امور واقع نهادی ازجمله مجلس، وابسته به خواست مردم است و هرقدر مردم التفات بیشتری به شکل‌گیری نهادی همچون مجلس داشته باشند، این نهاد شأنی دیگر می‌یابد که بر قدرت و کارایی‌اش می‌افزاید.

این نهاد و هر نهاد دیگری که وابسته به مردم است، همواره مستلزم التفات دائمی آنان در به‌رسمیت‌شناختن آن و تصدیق شأن این نهاد است. جدال اصلی و بنیانی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان، از همان سال‌های آغازین انقلاب که با عناوین راست و چپ شناخته می‌شدند، در برداشت‌شان از همین نهادها بوده است؛ ریاست‌جمهوری، مجلس و دیگر نهادهای انتخابی که پایبندی به آنان، پایبندی به شیوه‌ای از دموکراسی بوده است، گیرم ناقص و گاه ناپایدار.

اصولگرایان هرگز طعم مردم را نچشیده‌اند. مردم طعم سیاست‌اند و سیاست بدون مردم طعم ندارد. اگر اصولگرایان یک‌بار طعم مردم را با پیروزی احمدی‌نژاد در برابر هاشمی‌رفسنجانی نچشیده بودند، اصلاح‌طلبان می‌توانستند ادعا کنند که اصولگرایان همواره از مردم به‌عنوان اکثریت رأی‌دهندگان محروم بوده‌اند. آنچه اصلاح‌طلبان را بیش از هر چیز برای شرکت در انتخابات مجلس یازدهم مردد کرد، همین نبود مردم، نبود طعم سیاست بود. در چنین شرایطی بود که اصلاح‌طلبان از ردصلاحیت‌های شورای نگهبان چندان برآشفته نشدند، زیرا می‌دانستند دیگی که در آن سیاست می‌جوشد، طعم دلخواه آنان را ندارد. اما انتخابات 1400 برای اصلاح‌طلبان چگونه خواهد بود؟

عیان است که اصلاح‌طلبان هنوز استراتژی روشنی برای ریاست‌جمهوری ندارند و گویا کار را به دست تقدیر سپرده‌اند؛ تقدیری که در اغلب مواقع روی خوش به آنان نشان داده است. اما اصولگرایان که به دلیل رویکردهایشان باید تقدیرگرا باشند، هرگز تَن به قضا و قدر نداده‌اند و گاه قضا و قدر را هم تغییر داده‌اند. این دو رویکرد، نشئت‌گرفته از دو باور است. اصولگرایان باور دارند با مردمی حداقلی هم می‌توان به قدرت رسید و اصلاح‌طلبان به این باور رسیده‌اند که با مردم حداکثری هم چندان نمی‌توان کاری پیش برد. بگذریم از اصلاح‌طلبانی که دغدغه کسب قدرت دارند و در هر انتخاباتی با استراتژی یا بدون استراتژی، با مردم یا بدون مردم حضور خواهند داشت و اصولگرایان در اغلب انتخابات‌های این‌چنینی این طیف از اصلاح‌طلبان را شکست داده و این شکست را به ‌پای همه اصلاح‌طلبان 

نوشته‌اند. دور از انتظار نیست که هرقدر به 1400 نزدیک می‌شویم، مجلس یازدهم رویکرد تازه‌ای پیدا کند و به اتاق فکر و مرکز عملیات انتخاباتی اصولگرایان تبدیل شود. در این ماه‌های باقی‌مانده، مجلس با دو تاکتیک به میدان خواهد آمد. تاکتیک اول، عملیات ایذایی است. عملیات‌ ایذایی در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی برای نشان‌دادن اقتدار و کارآمدی مجلس. مانورهای اقتصادی همچون دعوت از وزرا و مقامات مسئول در حوزه‌های بانکی، صنعتی و تجاری برای پاسخ‌گویی. 

عملیاتی ایذایی که بنا دارد دولت را در این روزهای باقی‌مانده دست‌به‌عصا ‌کند و از طرفی دیگر نشان بدهند مردمی که به آنان رأی نداده‌اند، اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند؛ خاصه اینکه نمایندگان از هم‌اکنون سفرهای ایذایی استان را که بعید است به نتیجه‌ای منتج شود، آغاز کرده‌اند. اما تاکتیک دوم مجلس یا عملیات واقعی، تخریب دولت روحانی است. دولتی که امضای اصلاح‌طلبان را پای خود دارد. هرقدر این دولت تخریب شود، مردم کمتری به پای صندوق رأی خواهند آمد و اصولگرایان باز میدان‌دار سیاست خواهند بود. چرا این‌گونه است؟ مگر نه اینکه با تخریب دولت روحانی باید آنتاگونیستی شکل بگیرد که منجر به احیای سیاست شود؟ اصولگرایان می‌دانند شرایط این‌گونه نیست و در هر آنتاگونیستی وجود دو قطب ناهمنام ضروری است؛ قطب‌هایی که توان ایجاد ما و آنها را داشته باشد. اما دو قطب فعلی قالیباف و روحانی فاقد چنین توانی است. آنان قطب‌های خنثی هستند. پس تنها راه ممکن پیگیری استراتژی سیاست بدون طعم مردم است؛ وگرنه اصولگرایان هیچ شانسی در انتخابات 1400 ندارند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.