احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «طبیعت امسال از دست بسیاری از ما نفس راحتی می‌کشد. ویروس کرونا باعث شد از سنت قدیمی «سیزده به در» استقبال نشود؛ گرچه قابل حدس است باز عده‌ای با سرسختی قرنطینه را می‌شکنند و بساط جوجه‌کباب به راه می‌اندازند. در چند سال اخیر یکی از منتقدان برگزاری این سنت به شکل موجود بودم و عمیقاً امیدوارم سال دیگر نه به دلیل کرونا که برای احترام به طبیعت، روز طبیعت را به سوگواری آن تبدیل نکنیم.

مخالف شادی مردم نیستم. اتفاقاً در جامعه‌ای مملو از رنگ‌های تیره، پر از بخشنامه‌های توام با اخم و تَخم، مدیرانی که دکترای اشک‌آوری دارند اما برای لبخند ساختن سیکل هم ندارند. شادمانی، تفریح و لذت حق ماست اما ...

سیزده به دری که این سال ها برگزار می‌شود معمولاً  آمیزه‌ای از این تصاویر است:

- آتش افروختن و سوختن گُله‌گُله زمین و لکه‌دار کردن طبیعت

- شکستن شاخه درختان

- پهن کردن بساط روی چمن‌هایی که برای کاشت و نگهداشت آنها زحمت کشیده شده

- خراب شدن گُل‌کاری‌ها

- ترافیک و هدر دادن بنزین

- ریختن زباله در همه جا

- صف طویل توالت‌های خراب و متعفن

- شستن ظرف‌ها با مواد شوینده و جاری شدن آن فاضلاب پای درختان

- بساط قلیان

- پرتاب شدن توپ والیبال وسط دیگ آش!

- پرتاب سبزه‌های عید روی جاده و کنار خیابان و آبراهه‌ها

- بچه‌های رها شده‌ای که چوب توی هر سوراخی می کنند

و ...

«آقا! این رسم نیاکان ماست و باید به جا بیاوریم!»

دقیقاً کجا قید شده که نیاکان ما شاخه درختان را می‌شکستند، پوشک بچه را توی رودخانه رها می‌کردند، سفره دلشان! را پای هر دار و درختی باز می‌کردند و آثار بدبو جا می‌گذاشتند، زمین را با مشتی زغال سیاه می‌کردند و ...

واقعاٌ به جای آوردن این مناسک به این شکل امروزی چه ضرورت حیاتی دارد؟! اگر جوجه کباب و چای آتشی بر پا نکنیم دچار عاق کوروش بزرگ می‌شویم؟!

آن چه امروز به عنوان مراسم سیزده به در انجام می‌شود سرسوزنی شباهت به مراسمی ندارند که نیاکان ما انجام می‌دادند. لباس رنگین می‌پوشیدند، می‌رقصیدند، سبزه‌ها را از خانه می‌آوردند و در طبیعت می‌کاشتند، حرمت آب را نگه می‌داشتند، برای ستایش طبیعت و دعای باران از خانه بیرون می‌رفتند و ...

 «آقا! تقصیر ما نیست. تقصیر خودشونه. این قدر فشار آوردن ما بریم بهشت که از اونور جهنم زدیم بیرون! اونا از بس با شادی مردم مخالفت کردند که ما مسیر را گم کردیم.»

بی‌تردید برخی رفتارها در دهه‌های گذشته در تقابل با  نشانه‌های ملی‌ صورت گرفته است. شکی وجود ندارد که حاکمیت برای شادی و تفریح ارزان مردم برنامه روشنی ندارد اما واقعاً به ما گفتند کیسه زباله را پرتاب کنیم توی رودخانه؟!

گفتند هر سال در سیزده به در جنگل و مرتع را آتش بزنیم؟! درک این موضوع که زباله را رها نکنیم در هزاره سوم چقدر سخت است که باید این همه کمپین راه بیندازیم که #هموطن_آشغال_نریز!

باور کنیم که حتی گربه هم می‌فهمد که روی اقدامات بودارش خاک بریزد آن وقت هنوز باید برای عده‌ای توضیح داد که لطفاٌ  آشغال نریزید. تازه مقاومت می‌کنند و می‌گویند شهرداری می‌آید جمع می‌کند شما جوش نزن!

سیزده به در روز دوستی با طبیعت نیست، روز یورش به طبیعت است! به تجربه سال ها کار محیط زیستی  بعد از هر سیزده‌ به در دیده‌ام که چند درخت شکسته، چند تن زباله رها شده، چند لانه پرنده خراب شده، چند جانور دست و پوزه‌شان توی قوطی کنسرو زخمی شده، چند جا آتش‌سوزی شده و ... کجای این مراسم با آیین نیاکان ما هم‌خونی دارد؟

اگر سازمان محیط‌زیست، سازمان جنگل‌ها، نیروی انتظامی، هلال احمر، اورژانس، پلیس راه، شهرداری و ... هر سال در خروجی شهرها به مردمی که می‌روند سیزده‌به‌در را جشن بگیرند جوجه کباب آماده بدهد هزینه‌اش به مراتب کمتر از خسارتی است که شیفتگان برپا کردن منقل و آتش‌افروزان به طبیعت وارد می‌کنند.

حساب آنها که نه تنها به طبیعت صدمه نمی‌زنند بلکه زباله دیگران را جمع می‌کنند، زغال نیمه افروخته‌شان را خاموش می‌کنند، به بچه‌هایشان احترام به طبیعت و سنت‌های ارزشمند باستانی را آموزش می‌دهند و ... جداست. آنها فرزندان واقعی ایران هستند اما چرا نمی‌خواهیم باور کنیم که مثل چهارشنبه‌سوزی، سیزده به در را هم از یک جشن شیرین به یک تجربه تلخ تبدیل کرده‌ایم؟

شما می‌توانید مخالف باشید اما این «سبک» برگزاری سیزده به خسارت به ایران است.‌ از هر جشن و مراسمی که این‌طور به سرزمینم صدمه وارد کند گریزانم. به این کشور کمک کنیم. ایران شایسته روزگار بهتری است و ما هم مردمی هستیم که محتاج آموختن‌ایم. محتاج بهتر شدن. با انکار اشتباهات آشکار و مقاومت در مقابل پذیرش خطاهای فرهنگی‌مان فقط به بیراهه می‌رویم. به بیراهه...»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.