آخرین دیدار شهید اندرزگو و همسرش چگونه گذشت؟
روز شانزدهم رمضان سال ۵۷ بود. آن روز سید (۱) حالش با همه روزها فرق داشت. گاهی در حیاط قدم میزد و گاهی مینشست و با خود زمزمه میکرد. دقایقی به همین منوال گذشت که بانویش (۲) را صدا کرد و به او گفت: این بار با همیشه فرق دارد. احساس میکنم ساواک به شدت مرا تعقیب میکند و میخواهد هر طور شده دستگیرم کند و من باید برای چاپ اعلامیههای امام به تهران بروم. ایشان درباره آتش زدن سینما رکس آبادان اعلامیه داده است. یک دست قبا و عبای نویی را که به تازگی سفارشش را داده بود به تن کرد و عمامه سیاهش را نیز بر سر گذاشت، سید که خود از زیبایی خدادادی برخوردار بود، زیبایی اش در قامت یک روحانی جوان بیشتر به چشم میآمد و دل از بانو میربایید و از بس که سید مجبور بود برای فرار از دست ساواک به چهرههای مختلف در بیاید و قیافه اصلی خود را پنهان کند، حالا بانو دیگر مطمئن بود که چهره واقعی آقا سیدش را نظاره گر است بی هیچ گریمی.
پاسخ امام به فرزند شهید اندرزگو درباره ظهور امام زمان (عج)
سید علی لباسش را مرتب کرد و در آینه نگاهی به خود انداخت و بانو نیز محو تماشایش؛ چند لحظه بعد گفت: آقا میگویم چه خوب شد که این لباس را پوشیدید.
شهید اندرزگو با لبخند نگاهی به او کرد و گفت: نه خانم جان این لباس نو باید بماند برای روزی که امام خمینی با پیروزی وارد کشور میشود و من آن روز این لباس را میپوشم و عمامه سیدی ام را هم به سر خواهم گذاشت و به استقبالشان خواهم رفت. آن روز که مردم با خوشحالی به استقبال امام و روحانیون میآیند.
سپس ادامه داد و با تبسم گفت: و آن روز از شما هم بهعنوان اینکه همسر یک مبارز بودید، استقبال گرمی خواهد شد و گوسفند جلوی پایتان قربانی خواهند کرد.
بانو هم با لبخند پاسخش را میداد، اما میدانست که این حال و هوا، حال و هوای رفتن است نه ماندن.
دقایقی بعد با بانو و بچهها خداحافظی کرد و رفت.
صبح روز نوزدهم تلفنی حال و احوالی با اهالی خانه کرد و همین تماس باعث لو رفتن مخفی گاهش و در نهایت شهادتش شد و خانهای هم که خانواده اش در آن اقامت داشتند اینگونه لو رفت؛ و هنوز لبخند آن روز آخر یعنی شانزدهم ماه مبارک رمضان در خاطر بانو نقش بسته است. (۳)
۱. شهید سید علی اندرزگو که در تیم ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت شرکت داشت، ساواک که از یافتن او مأیوس شده بود، به طور غیابی حکم اعدام وی را صادر کرد. او با چهرهها و نامهای مختلف سالها بعد از این ترور به زندگی پرداخت تا اینکه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۵۷ شناسایی و به شهادت رسید. همسرش او را آقا خطاب میکرد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.