باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: هنوز داغ شهادت سردار سلیمانی تازه بود که نماهنگی در فضای مجازی از گل دادن یک کودک به سردار در وقت نماز دست به دست شد.
هنوز داغ شهادت سردار سلیمانی تازه بود که نماهنگی در فضای مجازی دست به دست شد،نماهنگ را میبینم، چشمانم کنترات اشک انگار گرفته اند، هر چه بیشتر میبینم چشمانم بیشتر خیس میشوند و دلتنگی دوباره موج میزند در قلبم، سر که میچرخانم لبخند و صلابت میبینم ، صلابت سرداری که مصداق اشدا علی الکفار رحما بینهم بود.
نماهنگ را با دقت میبینم یک چهره در آن آشناست ، سرهنگ رمضانی فرمانده سپاه شهرستان بابل، پرس و جوها آغاز میشود برای یافتن نشانهای از پسر بچه و در نهایت نشانی کودک را می یابم ، محمد حسین بواس فرزند دوم شهید مدافع حرم حسین بواس که در خان طومان سوریه در دفاع از حرم اهل بیت آسمانی شد.
ارادت یک پسر بچه به سردار قاسم سلیمانی
ساعت ها حالا که مقصد را یافتم کندتر می گذرند ، می خواهم بدانم کودک معصوم چه چیز را دیده بود که ما سال ها بعد آن را یافتیم ، سرخوشانه در جستجوی یافتن کودک به شهر چالوس میرسیم خانهای ساده با آدمهایی ساده که عشق به سردار را در همه جای آن میتوان حس کرد با تصاویری از سردار که بر دیوارهای خانه به یادگار گذاشته شده است .
اولین بار که از نزدیک محمد حسین را میبینم دلم غنج میرود ، فرزندی که ۳ ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمد، پدری که خود را رزمنده سردار سلیمانی میدانست . زمان تنگ است و من مشتاق شنیدن، از طاهره خانم مادر محمدحسین خواستم از آن روز بگوید روزی که فرزندش در وقت نماز ، گل سرخی را به حاج قاسم هدیه داد.
او میگوید: از بابل با ما تماس گرفتند برای مراسم یادواره شهدای مدافع حرم که سردار سلیمانی سخنران آن بود . به مراسم که رسیدیم وقت اذان مغرب بود و همگی صف نماز را بسته بودند.
میگوید: محمد حسین تا آن روز هرگز سردار را از نزدیک ندیده بود و فقط گاهی که عکس حاج قاسم را در کنار پدرش میدید از من درباره او میپرسید و من هم در جوابش میگفتم او سردار است و پدرت در سوریه کنار او با دشمنان میجنگید. نماز که اقامه شد محمد حسین شاخه گلی را از کنار سجاده من برداشت و رفت. به کجا؟ نمیدانستم، تا وقتی که آن نماهنگ منتشر شد.
گوشی موبایل را باز میکنم اجازه می گیرم با هم دوباره آن نماهنگ را مرور کنیم، این بار همراه کسی که گل را به سردار هدیه داده بود ، صحنه به صحنه آن را با هم میبینیم ، کودکی به صف نماز گزاران میرود و از میان تمام افراد که در صف اول نماز به قنوت عشق ایستاده اند، شاخه گل را به حاج قاسم میدهد و حاج قاسم در حال خواندن نماز شاخه گل را از دست کودک میگیرد. و این کار دو بار تکرار می شود، به محمد حسین نگاه میکنم می خندد و میگوید " این دوستم بود ".