یکی از آقایان پیشنهاد کرد که کمیته تهیه شعار هم داشته باشیم و تعدادی از برادران، مسئولیت تهیه و تدوین شعار را برعهده بگیرند و شعارهای تهیه‌شده را به مساجد و مدارس و دانشگاه‌ها و محله‌ها بدهند! نگارنده با تشکیل این کمیته مخالفت کردم و در توضیح مخالفت خود گفتم که در شعارهایی که مردم بر سر زبان‌ها دارند،دقت و درایت فراوانی دیده می‌شود و از این نکته حکایت می‌کند که شعارها را خدا بر قلب‌ها الهام می‌کند و بر زبان‌ها جاری می‌شوند. دوستان استدلال مرا رد نکردند، حتی آن را تأیید نیز کردند ولی با این وجود، تشکیل کمیته تهیه شعار را هم ضروری دانستند و این کمیته با شرکت سه تن از برادران شکل گرفت.

 فردای آن روز -۲۶ دی ماه ۵۷ - دقایقی بعد از ساعت ۲ بعدازظهر، برای انجام ماموریتی که به ما محول شده بود از سه‌راه امین‌حضور در خیابان ری عبور می‌کردیم (ماموریت ما تماس با دو تن از برادران مؤمن و متعهد کلاه سبز بود که در گارد ویژه شاهنشاهی خدمت می‌کردند و به شدت مورد اعتماد تیمسار خسروداد، فرمانده گارد ویژه بودند و با نگارنده از قبل ارتباط داشتند). ناگهان صدای بوق خودروها فضا را پر کرد و دقایقی بعد مردم در حالی که شیرینی و گُل پخش می‌کردند به خیابان‌ها ریختند. خبر آمده بود که شاه فرار کرده است...

نزدیک به دو ساعت بعد، در خیابان پامنار با تعدادی جوان و نوجوان کم‌سن و سال برخورد کردیم که این شعار را سر داده بودند؛

به همت خمینی، این شاه در به در شد

فرعون  قرن  بیستم، در مصر مستقر شد

شاه؟! مقایسه شاه با فرعون؟! قرن بیستم؟! مصر؟!...

این شعار که جای جای آن از حکمت و درایت و نکته‌سنجی تهیه‌کننده آن حکایت می‌کرد، از کجا آمده بود؟ هنوز دو ساعت از فرار شاه و استقرارش در مصر نگذشته بود! رو به دوستم که از ماجرای دیروز خبر داشت کردم و پرسیدم؛ این شعار را کمیته شعار ساخته است یا خدای منّان بر زبان آنها ‌انداخته است؟!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.