شکنجه گر «ساواک» چطور پدر شهید شد؟
*قاضی انقلابی؛ *
این شعار قطع نمیشد!
شهید صادقی با طمئنینهی خاصی جمعیت را آرام کردند و در آغاز سخن، خطبه پیامبر گرامی اسلام (ص) در فتح مکه را قرائت کردند.
سپس خطاب به جمعیت فرمودند:این شعارهائی که تعدادی جوان پرشور و احساساتی سر داده اند و شما مردم هم بدون دقت تکرار میکنید، این شعار و این قبیل شعارها از اسلام و انقلاب نیست!
پیامبر خدا در فتح مکه که نقطه اوج پیروزی اسلام و شکست کفر و شرک بود، خطاب به مسلمانانی که پرچم خونخواهی بلند کرده و شعار میدادند: *الیوم یوم الملحمه* (امروز روز در هم کوبیدن است) و مدعی بودند که بابد تقاص خون حمزه سیدالشهداء و جعفر طیار و دیگر شهدای احد و بدر و... را از مشرکین قریش بگیریم! فرمودند: *الیوم یوم المرحمه* (امروز روز رحمت است) و عفو عمومی اعلام کردند...
سپس با اشاره به متهمان (ساواکی ها) که تا قبل از آن از شدت ترس به خود میلرزیدند گفتند: اگر همین آقایان توبه کنند و به دامان مردم برگردند، عفو میشوند و میتوانند دوباره خدمت کنند البته ما در جمهوری اسلامی، ساواک نخواهیم داشت که گوش بفرمان اسرائیل و آمریکا باشد، اما هر کشوری سازمان امنیت لازم دارد...
من خودم تا چند ماه پیش از پیروزی انقلاب، در همین ساواک الیگودرز، بعلت سخنرانی راجع به فاجعهی سینما رکس آبادان و آتش زدن مسجد کرمان و دیگر جنایات رژیم ستمشاهی زندانی بودم.
به ناحق هم زندانی شدم. اما اکنون که بحمدالله پیروز شده ایم نباید از اینها انتقام بگیریم. بلکه باید ببخشیم.
امیرالمومنین (ع) بعد از جنگها که پیروز میشدند میفرمودند: *لذتی که در گذشت هست، در انتقام نیست. *
اگر ما مدعی هستیم پیرو پیامبر و علی علیهماالسلام هستیم باید گذشت کنیم...
من به نوبه خودم این آقایان را میبخشم از شما هم میخواهم هرکدام ظلمی دیده اید و شکایتی دارید، اولا اگر میتوانید ببخشید اگر هم نخواستید ببخشید، دفتر دادگاه و دادسرا باز است با دلیل و شاهد هرکس ادعائی داشت طبق موازین اسلامی رسیدگی میکنیم، اما اعدام کن اعدام کن شعار دین و انقلاب ما نیست...
در این لحظه گوئی آبی بر آتش ریخته شود زندانیهای مضطرب آرام گرفتند و رنگ به رخسارشان برگشت.
خانوادههای ایشان که گمان میکردند (مثل اخبار آن روزهای مطبوعات که خبر تیرباران سرکردگان رژیم شاه تیتر یک روزنامهها بود)، لابد تا ظهر همان روز حکم اعدام اینها صادر و فورا" هم اجرا میشود؟! برای وداع با پدران شان آمده بودند... آنها هم آرام گرفتند و نفس راحتی کشیدند.
در میان جمعیت چند نفری (از جمله ظاهرا" جناب حاج آقای قلی نماینده محترم دوره چهارم الیگودرز و آقای مدنی آموزگار آموزش و پرورش که مدتی در ساواک الیگودرز و بروجرد بعلت مبارزات انقلابی و داشتن اعلامیه و نوار سخنرانی امام (ره) زندانی و به سختی شکنجه شده بودند) برخاستند و به تآسی از شهید صادقی اعلام گذشت کردند...
خلاصه اینکه "ساواکی ها" مورد رآفت و رحمت اسلامی قرار گرفتند و با احکامی سبک مثل تبعیدهای کوتاه مدت به یزد و ... در واقع به نوعی بخشیده شدند.
شهید صادقی که از مجتهدین با تقوا و از شاگردان مخلص امام و از پیشتازان نهضت امام از سال ۱۳۴۱ بودند و اولین راهپیمائی را در قم علیه رژیم پهلوی به راه انداختند و قطعنامههای آتشینی علیه شاه قرائت کرده و با تنی مجروح دستگیر و شکنجه و زندانی شدند (از جمله شکنجهها شکستن جمجه ایشان با ضربات چکش بود که آثار ودرد گاه و بیگاه آن تا سالها بعد و تا قبل از شهادت باقی بود) و تا پیروزی انقلاب دائما" در حال مبارزه و سخنرانی و افشاگری علیه رژیم و ابلاغ پیام امام و اعلامیههای ایشان در شهرهای مختلف بودند و به دفعات بازداشت و همواره تحت تعقیب و مراقبت ساواک بودند و بارها تا مرز شهادت پیش رفتند؛ اما در دوران ریاست دادگاه انقلاب که تا شروع نمایندگی مجلس در هفتم خرداد ۵۹ ادامه داشت با آنکه در اوج قدرت بودند اینچنین با رآفت و محبت با متهمان رفتار میکردند.
ایشان بجز یک مورد *حکم قصاص* که آنهم داستان وحشتناک و پند آموزی دارد و باید جداگانه به نقل آن پرداخت، هیچ حکم اعدامی ندادند.
اما به اختصار اینکه آن حکم قصاص هم پس از محاکمهای عادلانه و اقرار متهم (خان) بود.
جرم آن آخوند خداترس این بود که حاضر نشده بود؛ بدون اذن شوهر، زن شوهرداری را که خان به زور به قلعه اش برده بود را مطلقه و فورا" به عقد خان درآورد؟! که به دستور خان ظالم و هوس باز به طرز فجیعی روی تنور آتش، زنده زنده سوزانده و به قتل رسیده بود.
دادستان وقت الیگودرز که هنوز در دیوانعالی کشور به قضاوت مشغولند اظهار میدارند که پروندههای محاکماتی ایشان هرکدام باید یک کتاب شود که پر است از عمل به توصیههای اخلاقی قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام و نکات فقهی و حقوقی برجسته و درس آموز.
اما بشنوید از ادامه ماجرا:
دو سال بعد از آن یعنی در سال ۱۳۶۲ شهیدی را در گلزار شهدا تشییع کردند...
پدر شهید پشت بلندگو ضمن تشکر از مردم اینطور گفت: مردم، همه شما مرا میشناسید؟! من فلانی هستم، همان *ساواکی معروف! * که در سال ۵۸ بجای آنکه مانند هم قطاران خود در دیگر شهرها اعدام شوم، با رافت اسلامی شهید صادقی در واقع هم خودم هم فرزندانم تربیت شدیم و من تولدی دوباره یافتم؛ و امروز که شما به من بعنوان *پدر شهید*، تبریک و تسلیت میگوئید و من به این مقام افتخار میکنم این افتخار را مرهون شهید صادقی هستم.
اگر آنروز من اعدام شده بودم، فرزندان من هم یا منافق میشدند یا قاچاقچی، یا روانی یا....
بله دوستان این بود یک نمونه عینی از تاثیر عملی رافت اسلامی و گذشت که توسط یکی از مجاهدان فی سبیل الله و از پیش کسوتان و پیشتازان نهضت خمینی (ره) جلوی چشمان ماست.
اینها اسناد افتخار نظام اسلامی است. اگر اشتباهاتی هم در گوشه و کنار بوده، که بوده کم هم نبوده؛ اما نباید فقط آن اشتباهات را دید و این افتخارات را ندید.
افسوس که یاران رده اول امام و بزرگان انقلاب را خیلی زود از مردم گرفتند و عدهای منافق فریب خورده و دور از انسانیت و دین و وجدان قبل از آنکه مردم طعم واقعی عدالت اسلامی را بچشند با اعلام جنگ مسلحانه در ۳۱ خرداد ۱۳۵۹ کشور را وارد فاز نظامی کرده و در حالی که تازه از شر غائلههای کردستان و گنبد و آذربایجان و... خلاص شده و در مرزها با دشمن بعثی در حال نبرد نابرابر بودیم، از داخل، کشور را درگیر بمب گذاری و ترور مردم کوچه و خیابان کردند و نگذاشتند انقلاب در مسیر خود پیش برود و به خدمت بپردازد و هزینههای سنگینی به کشور تحمیل کردند که ۱۸ هزار شهید ترور گوشه کوچکی از آن است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.