روایتی از قهرمان ارتفاعات بازیدراز
مراسم بازمعرفی کتاب ویژه معرفی اثر «یک محسن عزیز» در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
شفیعی فرمانده شهید وزوایی در بازی دراز در این مراسم اظهار داشت: برای فرمانده محسن سمت کمترین ارزش را داشت و او خدمت را ارزشمند میشمرد، شاید جزو اولین نفراتی بود که در بازی دراز مجروح شد. دوستان به او پیشنهاد کردند که برای درمان به پشت جبهه بیاید اما او قبول نمیکرد با ایشان بسیار صحبت کردم باز هم نپذیرفت میگفت همین جا میمانم و پانسمان میکنم و معالجه میشوم تا ارتفاعات را آزاد نکنند به پشت جبهه برنمیگردم.
وی افزود: عکسهای اولیه از بازی دراز را اگر ببینید او با صورتی بانداژ شده در عکسها قابل مشاهده است. محسن انسانی خطشکن بود فردی که جلودار قافله و نیروها حرکت میکرد و جزو اولین نیروهایی بود که در خط مقدم حضور مییافت.
به گفته وی، اقدامات او بیشتر به معجزه شبیه بود و ارتفاعات را یکی پس از دیگری با مجروحیت تصرف میکرد. پس از گذراندن عملیاتهای متعدد خدمت امام رسیدیم و پس از آن قرار بود عملیاتی گستردهتر انجام دهیم از این رو مأموریت سازمانی برادر محسن تمام شده بود اما او ماند و مدتی به گیلانغرب و سرپل ذهاب رفت و برای آزادسازی قصر شیرین و برخی شهرها طرحهایی داشت اما مصادف با شهادت آقایان رجایی و باهنر شد.
وی گفت: سعی کنید کتاب شهدا را بخوانید و آن را ملاک عمل قرار دهید و به نسلهای آینده هم منتقل کنید زیرا اگر برای جوانان امروز بخواهیم قهرمانان واقعی به صورت قطعی تعریف کنیم باید از این عزیزان یاد کنیم.
مومنی شریف: کسانی که میخواهند با انسان متحول شده پس از انقلاب، با هویت مردم پس از انقلاب آشنا شوند خوانش این نوع کتابها میتواند به آنها کمک کند
در خاتمه این مراسم محسن مؤمنی شریف رئیس حوزه هنری نیز در سخنانی کوتاه ضمن تقدیر از نویسنده این اثر، گفت: من شهادت میدهم خانم غفار حدادی در نوشتن این اثر کوتاهی نکرده و از حمایت شهید بهرهمند بوده است. شهید وزوایی در این کتاب کاملاً زنده است و حضور جدی دارد. ما در این کار ابعاد دیگری از شهید وزوایی خصوصاً در حوزه خانواده را میبینیم. خوشبختانه روح بلند شهید کمک کرد و شاهد کار ویژهای هستیم که در تاریخ ادبیات دفاع مقدس به آن افتخار خواهیم کرد.
وی ادامه داد: خلق اثری پس از ۳۷ سال از شهادت شهید وزوایی نشان میدهد که ارتباط با نسل امروز همچنان ادامهدار است، کسانی که میخواهند با انسان متحول شده پس از انقلاب، با هویت مردم پس از انقلاب آشنا شوند خوانش این نوع کتابها میتواند به آنها کمک کند.
وی در پایان گفت: به فائضه غفار حدادی تبریک میگویم و از لشکر ۱۰ سیدالشهدا تقاضا دارم فرصتی اختصاص دهند تا قهرمانان لشکر معرفی شوند.
مروری بر کتاب «محسن عزیز»
غفار حدادی در مقدمه این اثر درباره روش کار و شخصیت شهید وزوایی مینویسد: «روزی در میانه هجدهسالگی شبیه ما بود. شبیه ما آدمهای معمولیِ این روزها و نه حتی آدمهای نسلِ خودش. میتوانست خوش باشد و بیخیالِ همهچیز رشد کند و به پول و شهرت و هر چیزی که میخواست برسد. میتوانست به تاریخ گره نخورد؛ در روزگاری که تاریخ، زیادی گره خورده بود. ولی افتاد به باز کردن یک به یک گرههایی که سر راه رشد کشورش افتاده بود و یا در لحظه میافتاد. استبداد، فقر، استعمار، جنگ. با دست، با دندان، با جان. یکی را که باز میکرد، گره کورتری جلوی راهش سبز میشد. عادت به کارهای سخت نداشت. اما آدمِ کارهای سخت شد. بس که امید داشت به حل مشکلها و نمیترسید از خطر کردن و ناامید نمیشد از شکستها. گرهها جلویش غول میشدند و او از هفت خان میگذشت تا آنها را باز کند و گاهی هفت وادی سخت را باید میگذراند که قسمتی از جغرافیای مردم را از دست بدقلقیِ تاریخ نجات بدهد. روزی که در میانه بیست و دوسالگی، از جانش برای باز کردن گرهی مایه گذاشت، اصلاً شبیه آدمهای معمولی نبود. نه آدمهای معمولیِ نسل خودش و نه آدمهای نسل ما و نه حتی نسل گذشتهاش. این کتاب شرح یک سفر چهار ساله است. چهارسالی که در آن کسی از یک آدم معمولی به یک قهرمانِ فراموش نشدنی تبدیل شده است. شرح یک سفر چهارساله جذاب و رو به رشد. یک سفرِ عمودی.
آنچه مرا به نوشتن این سفرنامه تشویق کرد، «نشناختن» بود. نشناختنِ کسی که رزومهاش میگفت یکی از بزرگترین و موفقترین فرماندهان دوران جنگ بوده. اما چرا «شناخته شده» نبود؟ با این سؤال وارد زندگی محسن شدم و هرچه پیشتر رفتم، بیشتر دانستم که تاریخِ بیوفا به جبران دخالتهای محسن، او را به دیار غفلت تبعید کرده...»
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.