اصلاح‌طلبان از یک‌سو انتخابات را مانند انتخابات مجلس هفتم یا شورای شهر دوم نادیده نگرفتند و از سوی دیگر با تکیه بر مشارکت حداکثری با نفراتی به مراتب محدودتر از لیست چهار سال پیش وارد انتخابات شدند که از این نفرات هم معلوم نیست صلاحیت چه تعداد احراز ‌شود و چند نفر در قدم نخست از میدان انتخابات کنار گذاشته شوند.

علاوه‌براین به ‌نظر می‌رسد با توجه به انتقادهایی که در عرصه سیاسی، چه در حوزه اجرا و چه در حوزه تقنین وجود دارد، سطح مطالبات مردم طوری است که دیگر درخواست رئیس دولت اصلاحات برای رأی‌دادن به تمام اصلاح‌طلبان حاضر در انتخابات راهگشا نباشد.

اصلاح‌طلبان یکی از موانع حضور چهره‌های شاخص جریان خود را شیوه بررسی صلاحیت‌ها می‌دانند که این تحلیل جامع افراد و مانع اغیار نیست، زیرا درعین‌حال که می‌توان پذیرفت علت خالی‌بودن دست اصلاح‌طلبان در ارائه نامزدهای مؤثر اصلاح‌طلب به تفسیر موجود از «نظارت» مصرح در قانون اساسی بازمی‌گردد، اما بخشی از علت آن معلول هم به فقدان کادرسازی در احزاب اصلاح‌طلب و نبود یک مشی روشن در جبهه اصلاحات مربوط می‌شود؛ موضوعی که بسیاری از تحلیلگران از مدت‌ها پیش بر آن تأکید داشتند و می‌گفتند که لازمه استمرار حیات سیاسی اصلاحات، ورود نیروهای جوان، مؤثر و واقعا اصلاح‌طلب است که طریقتِ دریافتن اصلاح‌طلب‌بودن یا نبودن نیروها هم با یک مانیفست روشن میسر می‌شود که مانیفست هم هیچ‌گاه در میان نبود تا یک خط‌کش دقیق برای تشخیص رویکرد عملی و نظری نیروهای این جبهه وجود داشته باشد.

 دیگر آنکه حتی اگر نسبت به شیوه بررسی صلاحیت‌ها هم نقدی وجود داشته باشد، در سال‌های متمادی می‌شد آن را به مثابه یک امر واقع قلمداد کرد که بخواهیم یا نه باید با آن مواجه شویم و برای کنارآمدن با این امر واقع لازم بود که در هر دوره با ارائه شخصیت‌های جدید بیم ردصلاحیت را از میان برد.

همچنین در میان احزاب اصلاح‌طلب رویکرد حزبی هم چندان مشاهده نشد و احزاب صرفا در دوره محدود انتخابات فعالیت می‌کردند و اگر یک یا دو حزب مهم هم فعالیت‌هایی داشتند، آن فعالیت‌ها از مرحله همایش، کنگره و در نهایت انتشار یک بیانیه فراتر نمی‌رفت. از تمام اینها مهم‌تر در احزاب جبهه اصلاحات هیچ‌گاه شاهد بازتولید اندیشه اصلاحات نبودیم.

اصلاح‌طلبان از مقطعی به بعد و خاصه از سال ۸۸ به این‌سو نه‌تنها از گفتمان‌سازی و به‌روزکردن و تطبیق‌دادن اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه با مطالبات مردم غافل شدند، بلکه سیاست انتخاباتی خاتمی را به‌ حضور در قدرت رسمی تقلیل دادند. شاید نقد اخیر سعید حجاریان هم ناظر بر همین موضوع باشد که گفت باید انتخابات مشروط باشد و اگر شروط اصلاح‌طلبان محقق نشد، عطای انتخابات را به لقایش می‌بخشیم.شاید حجاریان هم می‌خواست بگوید که سیاست انتخاباتی به صرف حضور نیست و باید سیاست انتخاباتی در کار باشد.

هرچند گزاره حجاریان روز گذشته پیش از احساس ضرورتش از بین رفت، زیرا حتی اگر تمام شروط اصلاح‌طلبان هم برآورده شود، باز هم در نبود چهره‌های شاخص و تأثیرگذار نمی‌توان به حضور قدرتمند اصلاح‌طلبان در مجلس امید داشت؛ به بیان دیگر بود و نبود شرط، تأثیری در نتیجه انتخابات ندارد.

موضوع مهم دیگری که در بازخوانی علل وضعیت فعلی جبهه اصلاحات می‌توان برشمرد، انشقاق میان نیروهای این جبهه است که تا روز انتخابات هم لاینحل باقی ماند.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.