نکته اساسی‌تر و مهم‌تر آن است که به فرض محال هم ملاقاتی میان روسای جمهور دو کشور صورت گیرد، دستاوردی نخواهد داشت.

اولا ترامپ و کاخ سفید می دانند که درخصوص تنش‌زدایی با آمریکا و نیز مسائل مهم سیاست خارجی دکتر روحانی به‌رغم آنکه رئیس‌جمهور بوده و شخصیت دوم نظام است، اما براساس قانون اساسی تصمیم گیرنده نهایی نیست.

آمریکایی‌ها میدانند که اگرهم ملاقاتی صورت گیرد، این ملاقات صرفا یک حالت سمبولیک برای دونالد ترامپ خواهد داشت و به همین دلیل حتی درصورت چنین اتفاقی آمریکاییها روی هیچ مساله‌ای نمی‌توانند حساب باز کنند.

این سوال همچنان وجود دارد که ملاقات صورت گیرد تا چه مساله‌ای بین ایران و آمریکا حل و فصل شود؟ چون مساله صرفا مشکلات و اختلافات میان ایران و آمریکا نیست، بلکه مشکل جهان‌بینی، نگرش و ایدئولوژی است و گفتمان اصلی انقلاب نگاه خاصی به آمریکا دارد.

سوال دیگری که وجود دارد این است؛ چگونه جمهوری اسلامی می‌تواند چنین مسائلی را کنار بگذارد؟ درچنین چارچوبی، اگر اختلافات حل و فصل شود و به سمت تنش‌زدایی برویم، سوال دیگری شکل می‌گیرد که اگر امکان تنش‌زدایی با آمریکاییها وجود داشت، چرا زودتر از این‌ها تلاشی صورت نگرفت؟ چرا باید چنین مساله‌ای درطول سال‌ها وجود داشته باشد؟ چرا زودتر مصالحه رخ نداد؟

با نظر به مجموعه شرایط روشن است که پاسخ به این سوال‌ها آسان نیست. مثلا ممکن است کسانی پاسخ دهند که قبلا امکان تنش‌زدایی وجود نداشت چون آمریکا روحیه تجاوزطلبی و استکباری داشت. در این صورت می‌توان گفت روحیه آمریکا همان روحیه گذشته بوده و هیچ چیزی در آمریکا عوض نشده است.

سوال و جواب‌هایی از این دست روشن میکند که چرا هر گونه حرکت به سمت تنش‌زدایی بسیار دشوار است. در مجموع یکی از مسائلی که وجود دارد این است که مسئولان نمییتوانند چنین تغییرها در سیاست‌ خارجی را برای طرفداران توجیه کنند که چرا تنش‌زدایی با آمریکا صورت گرفته.

این مسائل به سادگی قابل حل نیست تا نظام به سمت تنش‌زدایی برود. بنابراین هیچ ملاقاتی میان ترامپ و روحانی صورت نخواهد پذیرفت. چون اگر هم به فرض محال ملاقاتی صورت پذیرد، برآیندی نخواهد داشت.

تنها فایده قطعی آن، استفاده تبلیغاتی ترامپ خواهدبود.

 

* منتشر شده در روزنامه آرمان ملی

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.