با او در دفتر جامعه اسلامی به گفت و گو نشستیم تا برایمان از خاطرات همنشینی با حاج آقا طباطبایی در مجالس دوم، سوم و هفتم روایت کند. او که معتقد است حضور مرحوم طباطبایی در مجلس هفتم پررنگ تر بود این را هم گفت که آن مرحوم همیشه جز گزینه های سرلیستی و اصلی اصولگرایان در انتخابات های مجلس بوده است.

باهنر مردمی بودن، آزاداندیشی و حقمدار بودن را خصوصیات بارز حجت الاسلام طباطبایی می داند و تاکید دارد « مرحوم طباطبایی روحیه مردمی داشتند و بدون تشریفات بودند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم ایشان بدون مردم نمی توانست زندگی کند و در خانه اش اگر باز نبود احساس خفگی می کرد»

 

مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید؛

حاج آقا طباطبایی و شما را باید جزو گعده و جرگه کرمانی های سیاست ایران بدانیم، از آشنایی خود با ایشان برایمان بگویید و اینکه کدام بعد شخصیتی ایشان برای شخص شما جذاب تر و متفاوت تر بود؟

زندگی جناب آقای طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) از ابعاد مختلف قابل بررسی است، اخلاق و منش ایشان و سلوک رفتاری که داشتند در ذهن من یک چهره کاملا اخلاقی، دلسوز و طرفدار حمایت و دفاع از محرومین از ایشان ساخته است.

ایشان مدت ها در صداوسیما درس اخلاق ارائه می کردند، اوایل انقلاب ایشان در شهرداری به عنوان حاکم شرع در واگذاری زمین ها حرکت های بسیار گسترده ای برای مسکن دار کردن مردم خصوصا فقرا انجام دادند، البته بعضا انتقاداتی هم وجود داشت برخی معتقد بودند جاهایی افراط یا تفریط شده است. اما اگر امروز یک پایش میدانی بکنید خیلی از خانواده های تهران هستند که اصولا مسکن دار شدن خودشان را نتیجه تلاش ها و کوشش های مرحوم طباطبایی می دانند.

از نظر ارادت به خاندان عصمت و طهارت شاید واژه ای نتواند عمق این ارادت ایشان را برساند.به همین علت هم معتقدم به تصویر کشیدن زندگی ایشان توسط خانواده و رسانه ها یکی از صدقات جاریه ای خواهد بود که برای نسل جدید و آینده مفید است و می تواند چراغ راهنمایی باشد برای اینکه یک انسان بداند چطور می تواند برای مردم زندگی کند و برای رضا خدا هوای مردم را داشته باشد.

فکر می کنم زندگی مرحوم طباطبایی مملو از این نقاط روشن بود. هرکدام از این نقاط و ویژگی ها می تواند چراغی فراروی نسل های آینده و کسانیکه اهل خدمت هستند، باشند، کسانی که نمی خواهند فقط زنده باشند می خواهند زندگی کنند و با مردم زندگی کنند.

 

مواضع و نگاه سیاسی ایشان را چطور می دیدید؟مخصوصا اینکه شما و ایشان در تقسیم بندی های سیاسی در یک طیف سیاسی قرار می گرفتید؟

مرحوم طباطبایی ضمن اینکه تلاش می کرد اصول انقلاب و نهضت را حمایت جدی و تمام عیار کند اما فکر بسیار بازی داشت. تندروی، افراط، تفریط، محکوم کردن بی دلیل و بدون مستند از جمله رفتارهایی بودند که خیلی او را برافروخته می کرد و موضع‌گیری های روشن و صریح می کرد. حتی گاهی مواضع سیاسی داشتند که شاید در محافل، گعده ها و حلقه های سیاسی خیلی مقبول نبود اما کمی که فکر می کردی می دیدی که ریشه آن موضع گیری در آزاداندیشی ایشان بود. ایشان به واقع بسیار آزاداندیش و به دنبال حق بود، به همین خاطر هم سعی می کرد حق را هیچوقت فدای مصلحت نکند. هرچند گاهی مصلحت اندیشی رگه هایی از حق را در خود دارد اما هیچگاه حق را، رک گویی و راست گویی را و صریح حرف زدن را فدای مصلحت اندیشی جناحی و شخصی نمی کرد.

ایشان مسجدی در منطقه غیاثی داشت که مملو از مریدهایی بود که قبولش داشتند، دوستش داشتند و به او ق می ورزیدند. شب های قدری را که برگزار می کرد بسیار معروف است. شاید شب هایی ماه رمضان از افطار تا سحر هیچوقت نمی خوابید و همیشه خانه اش محل و محفل کسانی بود که به ایشان علاقه داشتند، از ایشان درسی می گرفتند و نکته ای از میان حرف هایش می چیدند و استفاده می کردند. معتقدم مرحوم طباطبایی زندگی اجتماعی بسیار پرونق و گرمی داشت به همین دلیل خیلی ها مرید او بودند.

ایشان گاهی مسائل جدی را در قالب طنز بیان می کرد. اجازه بدهید خاطره ای را ذکر کنم، در مجلس هفتم اقای حدادعادل رییس مجلس بودند، بنده نایب رییس اول و آقای ابوترابی نایب رییس دوم. یک روز که اداره جلسه با من بود اتفاقا وقت نطق قبل از دستور آقای طباطبایی هم بود، ایشان در بخشی از نطق شان شروع کردند به نقد مجلس، گفتند ما عجب مجلسی گیر کردیم، سه تا رییس داریم، یک رییس شاعرانه جلسات را اداره می کند، یک رییس متواضعانه، یک رییس هم مستبدانه. من همانجا از ایشان تشکر کردم و گفتم ممنون که بنده نوازی می کنید و من را مستبد می دانید. می خواهم بگوید نقدهایشان هم صریح بود هم بی پایه نبود بلکه نقدهای اساسی می کردند.

بنده با این عمری که از خداوند گرفتم و در محافل سیاسی، مذهبی، اجتماعی و فرهنگی بودم شاید اغراق نباشد که بگویم من شخصیتی به این جامعیت ندیدم. فردی که در همه ابعاد مواظب رفتار خودش بود، مواظب رفتار اجتماع بود و تلاش  می کرد داده و ستاده اش با جامعه را همیشه به نفع جامعه و به نفع اجتماع میزان کند. انشالله خداوند روحش را متعالی بگرداند. شاید ایشان مصداق بارز «عاش سعیدا و مات سعیدا...» باشند، هم خوب و سربلند زندگی کرد هم خوب از دنیا رفت. الحمدالله خانواده ایشان هم خانواده فرهیخته و خوبی هستند، اخوان، فرزندان و نوه های ایشان نمونه آثار خوبی هستند که از ایشان به جا مانده است.

 

حاج آقا طباطبایی را نماد یک روحانی مردمی می دانند، روحانیتی که شاید اوایل انقلاب بیشتر ظهور و بروز داشت ولی هرچه از عمر نظام گذشت گویی فاصله ها بین مردم و روحانیت بیشتر شد. برادر شما شهید باهنر هم جزو آن دسته از روحانیتی است که بسیار از مردمی بودن و تواضع ایشان نقل شده است. خود شما چه شباهت هایی بین مرحوم طباطبایی و برادرتان می بینید و چقدر جای خالی چنین چهره های روحانی را در فضای سیاسی و اجتماعی کشور حس می کنید؟

اوایل انقلاب، روحانیت وضعیت پیشرانی در انقلاب داشت بنابراین طبیعی بود که بیشتر در مسئولیت و مناسب حضور داشته باشد. مثلا درصد روحانیت در مجالس اول، دوم و سوم متفاوت از درصدی است که امروز در مجلس حضور دارند. معنا و مفهومش این نیست که روحانیت از چشم مردم افتاده است بلکه مساله این است که آن زمان قشرهای انقلابی محدود به روحانیت، دانشگاهیان و برخی چهره های صنفی بود. ترکیب مجلس اول را اگر ببینید عموما این قشرها آن را تشکیل داده بودند.

اما در این چهل سال این ترکیب تغییر کرده است، الان آدم های تحصیل کرده و فرهیخته زیاد داریم، مثلا زمانی شرط ورود به مجلس داشتن توانایی سواد خواندن و نوشتن بود اما الان فوق لیسانس است. حتی امروز انقدر فوق لیسانس و دکترا زیاد داریم که کسی برای نامزد شدن دراین سد و مانع نمی ماند. مساله  این است که آن زمان مرجع و پناه مردم همان روحانیون محل بودند.

حتی عقب تر هم که برگردید در زمان طاغوت مردم هیچ مرجع و پناهی جز امام جمعه مسجدشان نداشتند. بالاخره اینکه آدم هایی باشند که خودشان را وقف اجتماع کند و از بن دندان معتقد به خدمت باشند ممکن است معدود باشند.

زمانی که شهید باهنر در کابینه دکتر رجایی برای وزارت آموزش و پرورش رای اعتماد گرفت، خاطرم هست همینکه مجلس رای داد خبرنگاری از ایشان سوال کرد حستان از اینکه وزیر شدید چیست؟ ایشان خیلی خلاصه گفت من دیروز و تا قبل از این رای اعتماد چهارتا بچه داشتم و باید به آنها می رسیدم ولی امروز ۱۱ میلیون بچه دارم و فکر می کنم به این ۱۱ میلیون باید عین بچه های خودم را برسم. به همین خاطر هم زندگی شان را وقف خدمت به بچه ها کرد. واقعا هم ایشان روحانی مردمی بودند. من قبل ازانقلاب خاطرم است که ایشان در این محافل روشنفکری، سیاسی و مذهبی سخنرانی می کرد شاید یک ساعت سخنرانی می کرد ولی موقع رفتن دو ساعت سرپا به سوالات و مشکلات و گرفتاری های مردم گوش می کرد و جواب می داد..ممکن بود کاری هم نتواند بکند اما حرف شان را گوش می داد و همدردی و همزبانی می کرد. من بعضی وقت ها به ایشان می گفتم شما منبر بعد از منبرتان خیلی طولانی تر از خود منبرتان است. خب این روحیات را مقایسه کنید با برخی روحانیونی که تا از منبر پایین می آیند می خواهند سریع از در پشتی بروند.

البته بعضی از این چیزها را وضعیت جامعه به ما تحمیل کرد. آن ترورهای عظیم اول انقلاب باعث شد که ما بسیاری از چهره ها را از دست بدهیم لذا حفاظت و محافظت ضروری شد و ناچارا این اتفاق افتاد. یک خاطره هم بگوید که شاید نسل امروز نتوانند این را حس کنند. ششم تیر سال ۶۰ بود، آن زمان من با اینکه ۲۵ سال داشتم اما معاون استاندار بودم، آن زمان آقای هاشمی رییس مجلس بود. آن روز قرار بود ایشان سفری به کرمان داشته باشند تا از مناطق زغال سنگ زرند کرمان بازدید کنند. شاید باورتان نشود ولی من معاون استاندار، یک ماشین پژوی اداری را سوار شدم خودم رفتم دنبال اقای هاشمی و خودمان دوتایی رفتیم زرند چون آن زمان اصلا حفاظت معنایی نداشت. خاطرم هست بعضی وقت ها آقای هاشمی می گفت تندتر برو مس مس نکن(خنده). همان روز شش تیر در معادن بودیم که خبر ترور آیت الله خامنه ای رسید و آقای هاشمی سفر را ناتمام گذاشت و به تهران برگشت، روز بعدش هم حادثه ۷ تیر اتفاق افتاد. برهمین اساس می گویم این مساله حفاظت ها یک جاهایی به ما تحمیل شد اما متاسفانه اینقدر در ذائقه برخی عزیزان نشست که اصلا امروز بدون تشریفات نمی توانند زندگی کنند. دبیر شورای عالی امنیت می گوید بسیاری از این حفاظت ها حفاظت نیست بلکه تشریفات است. اصلا بسیاری از شخصیت های ما به لحاظ حفاظیتی وضعیت سبز دارند یعنی هیچ خطری آنها را تهدید نمی کند. تروریست ها سال هاست که در ایران عملیاتی را نتوانستند انجام دهند.

متاسفانه این ذائقه و مزه در گلوی خیلی از مسئولان مانده است. البته برخی  مسئولان به دنبال رد کردن این شرایط هستند و این خیلی خوب است.از یک طرف اینکه توقع داشته باشیم برخی شخصیت ها چون رییس جمهور، رییس مجلس یا وزیر اطلاعات بدون محافظت رفت و آمد کنند به دور از خرد و تدبیر است اما از آن طرف اگر قرار باشد هر فرماندار، بخشدار و امام جمعه ای احساس کند باید محافظ و ماشین ضدگلوله داشته باشد و حتی جایگاه نماز جمعه با مردم چند لایه حفاظتی داشته باشد حکایت از آن دارد که یک مقدار ذائقه ها عوض شده و باید به سرعت این ذائقه را اصلاح کرد.

مرحوم طباطبایی اما روحیه مردمی داشتند و بدون تشریفات بودند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم ایشان بدون مردم نمی توانست زندگی کند.این در خانه اگر باز نبود احساس خفگی می کرد. ایشان می توانند الگوی بسیار خوبی برای روحانیت باشند. ادمی که همه چیز داشت، هم تریبون صداوسیما را داشت، نماینده بود، حاکم شرع بود و با وجود این مسئولیت ها ذی اش، ذی طلبگی بود.

 

مرحوم طباطبایی در مجالس دوم، سوم و هفتم حضورداشتند که شما هم در همان مجالس بودید، حضور ایشان در کدام مجلس را پررنگ تر و محسوس تر می دیدید؟ آن صراحت مجلس هفتم را در مجالس دوم و سوم هم داشتند؟

در مجالس دوم و سوم این مسائل سیاسی خیلی گُر نگرفته بود و ...

شاید چون احمدی نژادی وجود نداشت.

نه خب خاتمی هم وجود نداشت، هر دو طرف را باید گفت. مجلس هفتم بعد از مجلس ششم روی کار آمد، مجلسی که پرحاشیه بود و مشکل و معضل یا بوجود آورد یا برایش بوجود آوردند. مجلس هفتم بعد از آن جنجال های سنگین سیاسی بوجود آمد بنابراین در مجلس هفتم نمود و حضور یک فردی مثل حاج آقا طباطبایی می توانست خیلی آرام بخش و اصلاح کننده امور باشد.

از طرف دیگر در آن مجالس اولیه خیلی شخصیت ها چهره ای کاریزما بودند، آقای طباطبایی هم یکی از آنها بود. مثلا اگر اسامی نمایندگان مجلس اول را بالا و پایین کنید می بینید آن موقع از آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی نماینده بودند تا شهید باهنر و چمران و ... این افراد همه چهره هایی کاریزما بودند. یکسری از این چهره های کاریزما را تروریست ها از ما گرفتند، یک سری سن شان بالا رفت، یک عده محدود شان به قول جوانان هم هنوز به پست شان چسبیدند و ول کن نیستند(خنده). به همین خاطر آقای طباطبایی در مجلس هفتم نمود و حضور پررنگ تری داشت.

 

یک روایتی هست از اینکه در مجلس هفتم جلسه ای تشکیل شده بود و به ایشان پیشنهاد ریاست آن مجلس شده بود ولی قبول نکردند.شما چیزی از آن جلسه بخاطر دارید؟

من اطلاعی ندارم.

آقای اعلمی هم جایی اشاره کردند که در انتخابات مجلس هشتم آقای باهنر به حاج آقا طباطبایی پیشنهاد کاندیداتوری و سرلیستی اصولگرایان و ریاست مجلس را داده بود.ماجرای این پیشنهاد چیست؟

در هر صورت آقای طباطبایی یکی از گزینه های برجسته ما در هر دوره انتخابات بودند و رویشان حساب می کردیم. در لیستهایی هم که می بستیم طبیعی بود که نام ایشان همیشه مطرح باشد اما اینکه برای ریاست مجلس پیشنهادی داده شده باشد حضور ذهن ندارم.

البته همان مجلس ششم که داشت تمام می شد این بحث بود که اگر ماهیت مجلس هفتم تغییر کند چه آدم هایی در مظان رییس شدن هستند و آقای طباطبایی جزو آن افراد بود که در مظان ریاست مجلس قرار داشتند اما اینکه من رفته باشم و مذاکره جدی کرده باشم حضور ذهن ندارم.

 

آقای باهنر! جریان اصولگرا در چند سال اخیر برخی چهره های اعتدالی و روحانی خود را از دست داده است، خود شما در جایگاهی نشسته اید که زمانی آقای عسگراولادی تکیه زده بودند و همراهی چهره روحانی مثل آیت الله مهدوی کنی را داشتند. خود شما چقدر خلا روحانیت اعتدالی از جنس مرحوم طباطبایی را در جریان اصولگرا حس می کنید؟

طبیعی است کسانیکه از دست می روند به سادگی قابل جایگزین شدن نیستند. رویش ها زیاد است اما برخی چهره‌ها، چهره های کاریزمایی بودند که نمی شود جایشان را پر کرد. مثلا آیت الله مهدوی کنی رضوان الله تعالی علیه از قبل از پیروزی انقلاب جزو سردمداران نهضت و حرکت انقلابی بودند، پیام رسان حضرت امام (ره) بودند، یا مرحوم عسگراولادی از سال ۴۲ با نهضت امام بودند. خیلی از مشخصه هایی که شاید جایگزین کردن آنها امکانپذیر نباشد.

اما رویش ها هم هست و خیلی وقتها رویش ها به لحاظ کمی بیش از ریزش ها است اما این بحثی که مطرح کردید هم درست است. البته جامعه روحانیت مبارز اخیرا تحرکاتی را شروع کرده که هم پوسته را بشکافد هم از حالت جامعه روحانیت تهران دربیاید و جامعه روحانیت کشوری شود. در واقع تلاش می کنند که روحانیت سیاسی و علاقمند به کار سیاسی را جذب کنند و تشکل های اینچنینی بوجود آورند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که قبلا بیشتر در تصمیمات نقش داشت گویا قرار است دیگر چندان ورودی به سیاست نداشته باشد اما جامعه روحانیت درحال تجدید ساختار است که انشالله به جریان اصولگرا کمک خواهد کرد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.