روز و شب ستاره‌های ورزشی ایران، باید با فکر موفقیت‌های بزرگ و ممارست در راه برداشتن قدم‌های بلند سپری شود اما چه اتفاقی رخ داده که بسیاری از آن‌ها زیر سایه سنگین دغدغه‌های معیشتی و وعده‌های بی‌سرانجام، چاره‌ای به جز «اعتراض» به مدیریت فعلی ورزش کشور پیش روی خود نمی‌بینند؟ برای جماعتی که عادت کرده‌اند حق‌شان را با رقابتِ سالم در محدوده یک زمین ورزشی بگیرند، «تحصن» در مقابل وزارت ورزش تجربه خوشایندی نیست اما شاید این آخرین راه برای رسیدن صدای ورزشکارها به مدیران تصمیم‌ساز این حوزه و البته رسانه‌هایی باشد که ظاهرا به جای بازتاب شمایل واقعی دردهای جامعه، در ژست نگرانی برای امنیت شغلی سلبریتی‌ها فرو رفته‌اند. چند پرتاب سه امتیازی برای بیدار شدن مسئولان ورزشی کفایت می‌کند؟ چند فن تکواندو و تکنیک وزنه‌برداری و افتخار جهانی با اسلحه سابر، آن‌ها را به شکستن سکوت‌شان وا می‌دارد؟ ورزشکارانی که در جستجوی سرنوشت پاداش‌های گمشده‌ به ساختمان وزارت ورزش رفته‌اند، حالا با ادبیاتی ناامیدکننده مورد تحقیر قرار می‌گیرند. «عزت نفس» بهانه‌ای برای تحقیر ستاره‌های است که به جز حق و حقوق قانونی‌شان، چیز دیگری نمی‌خواهند. حیرت‌آور است که حتی از گذشته این چهره‌ها و رنج سال‌های نوجوانی‌شان برای تخریب آن‌ها استفاده می‌شود. گذشته‌ای که تنها به خودشان مربوط است و پشت سر گذاشتن آن، هرگز بدون سپری کردن سال‌ها تلاش بی‌وقفه به دست نمی‌آمد. در انتقاد از تحصن ورزشکارها، از تحریم‌ها و شرایط اقتصادی کشور می‌نویسند. اگر کشور واقعا توانایی پرداخت چنین مبالغی را به ورزشکارها ندارد و چاره‌ای به جز «انتظار» پیش روی آن‌ها نیست، چه خوب که «عزت نفس» از شخص آقای وزیر شروع شد. آیا جناب وزیر ورزش برای آن‌که الگوی عزت نفس در جامعه باشند، حاضرند تا زمان پرداخت پاداش قهرمانان المپیک و پارالمپیک، از دریافت حقوق، مزایا و پاداش‌های کار در وزارت صرف نظر کنند؟ آیا شرایط تحریمی کشور، تنها شامل حال ورزشکاران می‌شود و قرار نیست برای مدیران رده بالا در حوزه ورزش نیز عواقبی داشته باشد؟ 

 

وقتی پای استیضاح وزیر ورزش به بحث‌های مبتذلی مثل پنالتی استقلال و دستمزد مربی پرسپولیس باز می‌شود، طبیعی به نظر می‌رسد که مسائل کلیدی ورزش ایران، مثل همیشه از چشم‌ها پنهان بماند. وسط هیاهوی فوتبالی‌ها، ورزشکارانی که به دنبال حقوق قانونی‌شان هستند نیز با انبوه اتهام‌های ریز و درشت از سوی رسانه‌های نزدیک به وزارت روبرو می‌شوند. چرا همیشه این ورزشکارها هستند که باید درک کنند؟ چرا همیشه این ورزشکارها هستند که باید صبر کنند؟ چرا همیشه این ورزشکارها هستند که باید از حق‌شان بگذرند؟ البته که هیچکس، منکر وضعیتِ امروز بازار، نوسان قیمت‌ها و مشکلات بودجه‌ای وزارت ورزش نمی‌شود اما آیا زمانی که عده‌ای پشت نقاب لبخند، به ستاره‌های ورزشی قول سکه و خانه می‌دادند، شرایط کشور به لحاظ اقتصادی مطلوب بود؟ ورزشکارها به شوقِ شمردنِ سکه به مصاف رقبا نمی‌روند و بزرگ‌ترین ثروت‌شان، طنین سرود ملی ایران در یک سالن ورزشی خارجی است اما احساسات میهن پرستانه، هرگز دلیل خوبی برای فراموشی بدعهدی دولت نبوده و نخواهد بود.

در همه دنیا حتی ورزشکاران مهجورترین رشته‌ها، مورد حمایت نهادهای دولتی قرار دارند. آن‌ها در آرامش مالی هستند تا در اوج تمرکز و انگیزه، به رقابت‌های بزرگ قدم بگذارند و برای کشورشان موفقیت به دست بیاورند. اگر هم کشوری توانایی حمایت از همه ورزشکارها را نداشته باشد، در زمین «وعده دادن و از یاد بردن» بازی نخواهد کرد. به نظر می‌رسد از نگاه بعضی‌ها، ستاره‌های ورزشی شایسته «پاداش» گرفتن نیستند اما کاش این جماعت، حداقل شایسته شنیدن «حقیقت» باشند و در مراسم‌های ساختگی تجلیل، با انبوهی از وعده‌های نشدنی مواجه نشوند. ماجرا کاملا ساده است. اگر نمی‌توانیم به وضعیت ورزشکارها رسیدگی کنیم، به آن‌ها وعده‌های بزرگ ندهیم و آرامش ذهنی‌شان را به بازی نگیریم. اگر نمی‌توانیم به وعده‌های‌مان عمل کنیم، حداقل مشغول غدرخواهی از ورزشکارها شویم و با ادبیات تحقیر و تخفیف از «بالا» به آن‌ها نگاه نکنیم. مقایسه کردن ورزشکارها با «تختی» و اصرار برای تختی‌شدن آن‌ها، شوخی چندان جالبی به نظر نمی‌رسد. چرا که سرانجام دلاوری سر به زیر مثل تختی در چنین جامعه‌ای، کشیدن آخرین نفس‌ها در اتاق خواب مهجور یک هتل بوده است. ورزشکارها چیزی به جز حق و حقوق‌شان نمی‌خواهند. آن‌ها تنها در جستجوی یک زندگی ساده، پس از جلسه‌های تمرینی و مسابقه‌های ورزشی هستند. حتی اگر این خواسته از نگاه بعضی‌ها نافی «عزت‌نفس» باشد! 

عزت نفس را نشان‌مان بدهید آقای وزیر!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.