رهبر معظم انقلاب در جواب ایشان داستانی از زندگی خود تعریف کردند و فرمودند:

 

آن زمانی که طلبه مشهد بودم علیرغم اینکه مشهد حوزه خوبی داشت، خیلی علاقمند بودم به قم بیایم؛ قم حوزه مادر بود، اساتید بهتری داشت، زمینه رشد هم بیشتر برایم فراهم بود. مدتها پیگیر بودم تا مقدمات فراهم شد و سال ۱۳۳۷ وارد قم شدم... شاگرد خصوصی آیت‌الله شیخ مرتضی حائری شدم (فرزند مؤسس حوزه علمیه قم، آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری) چند سالی از هجرتم به قم نگذشته بود که پدرم به چشم درد مبتلا شدند. ما سه برادر بودیم و من وسط بودم و پدرم علاقه‌مند بود من در کنارشان باشم...

 

 

با استاد خویش شیخ مرتضی حائری مشورت کردم؛ ایشان به شدت مخالف بازگشت من به مشهد بود و می‌فرمود آینده درخشانی داری و با رفتن از قم آینده‌ات را خراب می کنی؛ ولی دلم قانع نمی شد...

 

هر کسی چیزی می گفت تا اینکه در تهران خدمت آقا ضیاء آملی پسر شیخ محمد تقی که اهل دل بود رسیدم. با ایشان مشورت کردم، ایشان تأملی کرد و فرمود: به مشهد برو، آنچه که در قم به آن نیاز داری و قرار است نصیبت شود، خداوند در مشهد بیشترش را به شما خواهد داد... این حرف به دلم نشست و آرام گرفتم. به مشهد رفته و خادم پدر شدم. 

 

معتقدم هر آنچه از موفقیت نصیب من شده، به برکت خدمت به پدرم بوده است.

 

به شما هم (آقای رئیسی) عرض میکنم آنچه که انتظار دارید از خدمت به آستان قدس رضوی نصیب شما شود، خداوند در این مسئولیت، بیشترش را به شما می دهد."

 

 حجت الإسلام و المسلمین رئیسی به یکی از بزرگان قم میگفت: پس از این کلام حضرت آقا، دلم آرام گرفت و پیشنهاد ریاست قوه قضاییه را پذیرفتم.

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.