برنی سندرز باعث فروپاشی امپراتوری آمریکا می شود؟
در ادامه این مطلب آمده است: در رقابت برای انتخابات ۲۰۱۶ معلوم شده بود که سندرز در حوزه سیاست خارجی حرفی برای گفتن ندارد اما او دو سال گذشته را با جذب افرادی مانند «مت داس»، صرف توسعه یک مانیفست سیاست خارجی برای خود کرده است. او در این مدت طی دو سخنرانی مهم، چارچوب سیاست خارجی خود را مطرح کرده است. اما آنچه سندرز در مقام یک رییسجمهور قادر به تحقق آن خود بود، اتکای زیادی به ماهیت امپراتوری بودن آمریکا دارد. او در سخنرانی نخست، مدعی شد که بودجههای کلان نظامی مانعی برای سایر منافع ملی است چراکه منابع و پول قابل مصرف در داخل کشور را هدر را میدهد. او از سخنرانیهای معروف آیزنهاور به عنوان شاهد ادعایش یاد میکند.
وقتی دو دهه گذشته از نبرد و سلطه امپریالیستی را مدنظر قرار دهیم، دستاورد آن را عبث و بیهوده مییابیم. آمریکا تنها برای دو جنگ عراق و افغانستان، شش تریلیون دلار هزینه کرده و چه به دست آورده است؟ مسأله این نبوده که بازار صادرات آمریکا به این دو کشور احتیاج داشته چراکه به هر حال این دو بازار در هرجومرج و آشوب غرق شدهاند. حتی ذخایر نفتی عراق پاسخگوی هزینه چهار تریلیون دلاری آمریکا در این جنگ نخواهد بود و در بهترین حالت با گرفتن نیمی از کل ذخایر نفتی این کشور با قیمت فعلی این هزینه جبران میشود. در حقیقت با ظهور تکنولوژی نفت شیل، آمریکا خود به بزرگترین تولیدکننده نفت تبدیل شده است.
دستکم وقتی نوبت به جنگهای امپریالیستی آمریکا برسد، باید گفت سیاست خارجی آمریکا طی دو دهه گذشته کاملا بیربط و بینتیجه بوده است. همپوشانی زیادی میان نگاه ضدامپریالیستی چپ با نگاه محافظهکارانه و واقع گرایانه متمرکز بر منافع ملی و اجتناب از هزینههای کلان در خارج از کشور وجود دارد. البته این طرز تفکر اکنون در جناح راست آمریکا دیده نمیشود به استثنای افراد دگراندیشی مانند دانیل لاریسون، اندرو باچویچ و والتر جونز. اما سندرز موفق شده با پیوستن به سناتور جمهوریخواه از یوتا، مایک لی، یک لایحه با برخورداری از حمایت هر دو حزب را برای توقف حمایت آمریکا از جنگ عربستان در یمن تدوین کند که نسخه دوم از این لایحه به زودی در سنا به رای گذاشته میشود.
اما سندرز قصد دارد یک رویکرد اینترناسیونالیستی جدید چپگرایانه نیز به راه بیندازد. او طی یکی از سخنرانیهای خود خواستار تشکیل یک جنبش بینالمللی برای «تحقق مردمسالاری، برابری، عدالت اقتصادی، اجتماعی، نژادی و زیستمحیطی» در تقابل با رویکرد جهان به سوی اقتدارگرایی، الیگارشی و فساد حاکمیتی شد. چنانکه بینارت اشاره کرده، سندرز به همین دلیل منتقد سرسخت رفتار خصمانه آمریکا طی جنگ سرد در آمریکای لاتین، و سیاستهای این کشور در قبال ایران، جنوبشرقی آسیا و رفتار اسراییل با فلسطینیان در نوار غزه و کرانه باختری است.
نه جمهوریخواهان و نه دستگاه سیاست خارجی آمریکا یا Blob که متشکل از هر دو حزب این کشور است، حامی این نگاه سندرز نیستند. با Blob حتی نمیتوان درباره یک نگاه واقعگرایانه به سبک آیزنهاور حرف زد چه برسد به صحبت از کنار گذاشتن بودجههای کلان نظامی برای مداخلات خارجی و رو آوردن به دیپلماسی بینالمللی. فقط کافی است به موج لیبرالهایی بنگرید که هنگام انتقاد نماینده دموکرات، ایلهان عمر از الیوت آبرامز به دلیل سرپوش گذاردن بر کشتارهای جمعی که بخشی از مداخله آمریکا در السالوادور طی دهه ۸۰ بودند، خشم خود را شدیداً ابراز کردند. در دنیای Blob، مداخلات نظامی آمریکا همواره با این توجیه همراه است که ما همواره باید در تمام منازعات سیاست خارجی دخالت داشته باشیم، صرفنظر از رسمیت بخشیدن به نظامی آپارتایدی، اسراییل همواره مهمترین متحد آمریکا خواهد بود و هر کسی که مخالف استفاده از نیروی نظامی آمریکا در خارج باشد، آگاهی چندانی از واقعیت ندارد. این گروه، هم از لحاظ فکری و هم اخلاقی تا مغز استخوان فاسد است.
دستگاه ریاستجمهوری، نفوذ زیادی بر اداره دستگاه سیاست خارجی آمریکا دارد و سندرز در صورت رسیدن به کاخ سفید، حتی اگر موفق نشود که تمام تشکیلات امپریالیستی را حذف کند، باز هم قادر خواهد بود دستاوردهای زیادی را کسب کند. تنها مهار کردن ناوگان عظیم جنگی در اقیانوس آرام موجب پیشرفت بزرگی در اتمام نبردهای کثیف بیپایان و حملات هوایی به گوشه و کنار جهان خواهد شد. یک محل ملموس برای آغاز کار باید رسیدگی به فساد در قراردادهای تدارکاتی ارتش باشد. کاستن از فساد در قراردادهای نظامی، موجب تضعیف چشمگیر Blob به قیمت رکود در صنایع شمال ویرجینیا خواهد شد. پیشنهاد دیگر ممنوع کردن لابی خارجیها در واشنگتن میباشد. یکی از منابع مهم حمایتی Blob اقیانوس پولی است که از عربستان سعودی، اسراییل، امارات متحده عربی و سایر کشورها سرازیر میشود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر